کتاب قصه درمانی
معرفی کتاب قصه درمانی
درباره کتاب قصه درمانی
اخیراً موضوع قصه، توجه بسیاری از روانشناسان و متخصصان تعلیموتربیت را به خود جلب کرده است. هرچند تاریخ استفاده از قصه بهعنوان ابزار آموزش مفاهیم، قدمتی بهاندازه سرگذشت انسان دارد، اما مدتی است که از قصه بهعنوان ابزار تغییر در رواندرمانی استفاده میکنند. این امر مخصوصاً در ایران میتواند کاربردهای فراوانی داشته باشد، زیرا ادبیات ایران منبع غنی و ارزشمندی برای پژوهش در این زمینه است. دکتر علی صاحبی با این نگرش به مطالعه قصههای ایرانی پرداخته است و برخی از آنها را در کتاب «قصه درمانی» در چهارچوبی بسیار دقیق و کاربردی ارائه کرده است. در این کتاب، ابتدا هدف قصه بیان میشود و سپس انتظاراتی که از قصه داریم ارائه میشود و در نهایت با شیوایی هرچهتمامتر قصه موردنظر گفته میشود. این کتاب میتواند برای همه کسانی که به قصه بهعنوان ابزار آموزش و تغییر مینگرند، مفید باشد.
کتابی که در دست دارید چاپ پنجم این اثر است.
خواندن کتاب گستره تربیتی و درمانی تمثیل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به روانشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گستره تربیتی و درمانی تمثیل
«از آنجایی که هر فردی تجارب منحصربهفردی را با خود حمل میکند، قصهها و تمثیلها احتمالات چندگانهای را فراهم میسازند تا هر فرد با توجه به شرایط خود به قصهها معنا داده و با آنها رابطه برقرار کند و بعضآ چنین پیش میآید که شنیدن یک قصه، قصههای دیگری را به ذهن متبادر میسازد. قصهها ابزار منحصربهفرد و ویژهای برای استفاده در رواندرمانیاند، چرا که آنها با همه مردم در هر سن و سالی ارتباط برقرار میکنند و دلیل دیگر آن که ما انسانها غالبآ به شکل قصه و داستان میاندیشیم.
در یک نگاه کلی، معنی هر واقعه بستگی به چارچوب و قالبی دارد که ما آنرا دریافت میکنیم. مثلا یک قصه چینی قدیمی از پیرمردی حکایت میکند که سالها قبل، در دهکدهای فقیر، با پسرش زندگی میکرد. داروندارش تکهای زمین، کلبهای پوشالی و اسبی بود که از پدرش به او رسیده بود. روزی، اسب گریخت و مرد ماند که چگونه زمینش را شخم بزند. همسایهها که به خاطر صداقت و شرافتش، احترام زیادی به او میگذاشتند به خانهاش آمدند تا به او تسلی بدهند. دهقان از همه تشکر کرد، اما بعد پرسید:
"از کجا میدانید این اتّفاق برای من یک بدبختی بود؟"
کسی به بغل دستیاش گفت: "نمیتواند حقیقت را بپذیرد، بگذار هر طور دلش میخواهد فکر کند. این طوری کمتر غصه میخورد."
و بعد در حالی که وانمود میکردند حق با اوست، از آنجا رفتند.
یک هفته بعد، اسب به طویله برگشت، اما تنها نبود؛ مادیان زیبایی هم با خود آورده بود. همسایهها دوباره به خانهٔ او رفتند تا به او تبریک بگویند:
"قبلا فقط یک اسب داشتی، اما حالا دو تا داری! تبریک!"
دهقان پاسخ داد: "از همهتان متشکرم. اما از کجا میدانید این اتّفاق در زندگی من خیر است؟"
همه فکر کردند دیوانه شده و از آنجا رفتند و با خود گفتند: "واقعآ نمیفهمد که خدا برای او هدیهای فرستاده؟"
یک ماه بعد، پسر دهقان خواست مادیان را رام کند. اما مادیان لگدی به پسرک زد. پسرک افتاد و پایش شکست. همسایهها به عیادت پسر دهقان آمدند. کدخدا نیز همدردی زیادی با مرد دهقان کرد. مرد از همه تشکر کرد، اما پرسید: "از کجا میدانید این اتّفاق در زندگی من، یک بدبیاری بوده؟"»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه