دانلود و خرید کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن استیون سی هیز ترجمه علی صاحبی
تصویر جلد کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن

کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن

انتشارات:نشر دانژه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۲۲۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن

کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن نوشتهٔ استیون سی هیز و ترجمهٔ مهدی اسکندری و علی صاحبی است و نشر دانژه آن را منتشر کرده است. این کتاب به شما کمک می‌کند قدم‌به‌قدم با ذهن‌آگاهی و پذیرش بتوانید بر افسردگی غلبه کنید، دردِ هیجانی را تغییر دهید، از افکار منفی و خودقضاوتگری رهایی پیدا کنید و به موضوع‌های مهم زندگی و زیستن براساس ارزش‌ها تعهد داشته باشید.

درباره کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن

بشر رنج می‌برد و این فقط به‌معنای دردکشیدن نیست. رنج چیزی بیش از درد است. انسان با اَشکال گوناگونی از دردهای روانی درگیر می‌شود، افکار و هیجانات سخت و دشوار، خاطرات ناخوشایند، احساسات و امیال ناخواسته. انسان‌ها به این مسائل می‌اندیشند، در مورد آنها نگران و آزرده‌خاطر می‌شوند،آنها را پیش‌بینی می‌کنند و گاهی نیز از آنها می‌ترسند. اما با وجود دشوارترین رخدادهای شخصی، شجاعت فراوان، محبت عمیق و توانایی قابل توجهی برای پیشرفت، از خود بروز می‌دهد.

آنها با آنکه می‌دانند ممکن است در روابط انسانی آسیب ببینند، همچنان با هم دوستی می‌کنند و به یکدیگر عشق می‌ورزند. با اینکه می‌دانند روزی خواهند مُرد، همواره به آینده امید می‌بندند. ممکن است در مسیر حرکت خود به پوچی برسند، اما به آرمان‌هایی معتقدند. انسان‌ها گاهی اوقات کاملاً زنده، حاضر و پایبند هستند.

کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن دربارهٔ حرکت از رنج به‌سوی درآغوش‌کشیدن زندگی است، به‌جای اینکه صبر کنید تا در نبرد با افکار و احساسات درونی‌تان پیروز شوید و آن‌گاه زندگی‌کردن را شروع کنید. موضوع این کتاب زیستن در زمان حال و زندگی‌کردن همراه با گذشتهٔ خود و در کنار خاطرات، ترس‌ها و غم‌ها (و نه زندگی‌کردن در گذشته و یا در خاطرات) است.

مؤلف اصلی کتاب پرفسور استیون هیز، بنیان‌گذار رویکرد موسوم به «پذیرش و تعهد» یا «اکت» است. او در این کتاب، همانند تعاملات شخصی‌اش، بسیار فروتنانه و با استفاده از زبان تمثیل تلاش کرده است مفاهیم دشوار روان‌شناختی را به زبانی قابل فهمِ همگان بیان کند. این کتاب یک اثر نظری یا علمی صِرف، برای تبیین پایه‌های پژوهشیِ رویکرد پذیرش و تعهد نیست، بلکه بیشتر یک اثر کاربردی برای کمک به خواننده و کاهش رنج اوست.

کتاب از یک مقدمه و سیزده فصل و در انتها، جمع‌بندی تشکیل شده است. در این پانزده قسمت با زبانی ساده و ارائهٔ تمثیل‌های فراوان و بجا، زیربنای اصلی رنج روان‌شناختیِ بشر توضیح داده شده است. خواننده در این کتاب با این واقعیت روبه‌رو می‌شود که ذهن همان زبان است و زبان همان تیغ دولبه‌ای است که همزمان با خدمت‌های بزرگ به ما، می‌تواند موجب رنج و بدبختی ما نیز بشود؛ البته اگر ذهن‌آگاه و هشیار نباشیم. پادزهر این کنشِ زبانیِ طبیعی در انسان، تفکیک و جداسازی خود از آنچه زبان به ما القا می‌کند، گشودگی نسبت به آنچه در درون رخ می‌دهد، در اینجا و الان‌بودن یا همان ذهن‌آگاهی، دیدنِ خود به‌عنوان یک بافتار و زمینه، کشف و شناسایی ارزش‌ها و تعهد به آنهاست.

در این کتاب تمام مراحل دستیابی به یک زندگی سرزنده، بانشاط و ارزش‌محور، به‌طور مبسوط و با تمرین‌های زیاد، توضیح داده شده است. این اثر را شاید بتوان یک کتاب کار خواند و از آن به‌عنوان یک منبع کمک‌درمانی استفاده کرد.

خواندن کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب به همان اندازه که برای خوانندگان غیرحرفه‌ای سودمند است، برای روان‌شناسان و مشاوران، روان‌پزشکان و دیگر متخصصان حوزهٔ سلامت روان نیز می‌تواند سودمند باشد.

دربارهٔ استیون سی هیز

دکتر استیون سی.هیز روان‌شناس بالینی آمریکایی و استاد بنیاد نوادا در دپارتمان روانشناسی در دانشگاه نوادا است که بر علم روان‌شناسی تأثیر به‌سزایی گذاشته است. او در تحقیقات خود نشان داد كه چگونه زبان و اندیشه منجر به رنج انسان می‌شود، کار وی بر تجزیه و تحلیل رفتاری زبان و شناخت انسان و استفاده از آن برای درک و تسکین اختلالات اضطرابی و سایر اختلالات بهداشت روان متمرکز است و الگوی روانشناسی وی (اکت) ACT، یک روش درمانی قدرتمند است كه در زمینه‌های مختلفی سود می‌رساند.

بخشی از کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن

این ایده که به‌جای جنگیدن و تلاش برای پیروزی، صحنه جنگ را ترک کنیم کمی عجیب و غریب به‌نظر می‌رسد و به همین دلیل پرداختن به چنین کاری به یک سری یادگیری‌های جدید نیاز دارد. چنین عملکردی عجیب است، اما مطمئناً برای شما ناشناخته نیست و در مقاطعی از زندگی خود چنین رویه‌ای را در پیش گرفته‌اید.

فرض کنید با فردی مواجه می‌شوید که در باتلاق افتاده است. هیچ طناب یا شاخهٔ درختی برای نجات او ندارید و تنها راه کمک برقراری ارتباط کلامی با اوست. او فریاد می‌زند: «کمک! منو از اینجا نجات بدید!» و شروع به کارهایی می‌کند که افراد، معمولاً، هنگام ترس انجام می‌دهند، یعنی تقلا برای خروج هرچه سریع‌تر از باتلاق. ۹۹.۹ درصد افرادی که در شرایطی نامطلوب قرار می‌گیرند، خواه خارزار باشد و یا گودالی از گِل، به‌دنبال راهی مؤثر برای خارج‌شدن از آن موقعیت می‌گردند.

اما کارهایی چون راه‌رفتن، دویدن و یا پریدن، در وضعیت دشواری چون گیرافتادن در باتلاق، فایده‌ای ندارد. برای بیرون‌آمدن از هر چیز یا هر جایی باید یک پای خود را بلند کنید و جلوی پای دیگر قرار دهید و مسیر را ادامه دهید، ولی وقتی با باتلاق سروکار دارید چنین کاری ممکن نیست. وقتی در باتلاق یکی از پاهای خود را بلند کنیم، تمام وزن ما روی پای دیگر، که تکیه‌گاه بدن است، می‌افتد، یعنی فشار بدن بر روی پای ستون‌شده دو برابر می‌شود. همچنین، مَکش گِل در اطراف پایی که بلند شده است، فشار رو به پایینِ مضاعفی را به پای دیگر تحمیل می‌کند. این کار فقط یک نتیجه دارد: فرد عمیق‌تر در باتلاق فرو می‌رود.

وقتی او را می‌بینید که آرام‌آرام در حال فرورفتن در گل‌ولای است، آیا می‌توانید جمله‌ای مفید به او بگویید؟ اگر با نحوهٔ عملکرد باتلاق آشنا باشید به او خواهید گفت که دست از تقلاکردن بردارد، آرام بر روی سطح باتلاق دراز بکشد و همانند عقابی که بال‌هایش را باز می‌کند، اجازه بدهد تا بدنش بیشترین تماس را با سطح باتلاق برقرار کند. شاید قرارگرفتن در چنین وضعیتی کمک کند تا دیگر به عمق باتلاق فرو نرود و بتواند آرام‌آرام خود را به محل امنی برساند.

ایجاد تماس بدنی با باتلاق و درازکشیدن روی آن برای کسی که در حال غرق‌شدن است، کاری بسیار دور از انتظار است. همین‌طور وقتی فردی برای بیرون‌آمدن از گِل چسبناک تقلا می‌کند، شاید هیچ‌گاه نفهمد که بهترین و عاقلانه‌ترین کار همراهی با گِل است.

زندگی بسیاری از ما شبیه همین مثال است. اغلب خود را در باتلاقی بی‌سروته در حال تقلا می‌یابیم. چه زمانی باتلاق حافظهٔ ضربه‌دیده از سانحهٔ ما بهبود می ‌یابد؟ چه زمانی باتلاق لحظه‌های دردآورِ انتقاد والدین و همکلاسی‌ها، در گذشته، پایان می‌یابد؟ لحظه‌ای به یکی از جنبه‌های روان‌شناختی خود، که چندان خوشایند نیست، فکر کنید. لحظه‌ای از خودتان بپرسید: «آیا ماه گذشته نیز با این موضوع درگیر بوده‌ام؟ شش ماه قبل چطور؟ یک سال قبل چطور؟ پنج سال قبل چطور؟ این مشکل دقیقاً چندساله است؟»

شهلا
۱۴۰۰/۰۳/۲۰

لطفا بذارینش تو طاقچه بی نهایت😍😍😍😍😍

پیمان
۱۳۹۸/۱۰/۰۶

کتابی کاربردی بر اساس یک نظریه علمی و اثبات شده. باید توجه کرد که دستیابی به اهداف مد نظر کتاب نیاز به تمرین آگاهانه دارد.

|ݐ.الف
۱۴۰۰/۰۴/۱۲

لطفا به طاقچه بی‌نهایت اضافش کنید

masi
۱۴۰۰/۰۱/۲۳

یک کتاب فوق العاده کاربردی و در عین حال جذاب که با مثال های ساده و زیادش تو رو با مفهوم کتاب یکی میکنه و برعکس اکثر کتابهای فلسفی و روانشناسی ک پر از اسمها و اصطلاح های تخصصی هستند

- بیشتر
Atena
۱۴۰۰/۱۲/۰۹

اگه از بیماری های روان رنج میبرید مطمئناً خوندن این کتاب براتون مفیده. انتظار معجزه از هیچ کتابی که در این وادی هست نداشته باشید. ولی به جرئت میگم کتاب های خودیاری کمک بسیار بزرگی به خود من کرده در کنترل

- بیشتر
MandooS
۱۳۹۹/۰۶/۰۸

توضیح علمی و مستند و مبسوط‌‌ِ درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT)

گیتی
۱۴۰۰/۱۱/۲۷

لطفا در بی نهایت قرار بدید

علی حسینی
۱۴۰۱/۰۲/۰۳

داستایفسکی وقتی مریضی و خونریزی ریه امانشو بریده بود و تو زندون بود چند سال چنتا نامه داره که یکی از جمله هاش میگه :تمام ترسم ازین است که لیاقت رنجی که میکشم رو نداشته باشم' اگر این نگاه متعالی

- بیشتر
سمانه
۱۴۰۰/۱۰/۱۵

من خیلی کتاب روانشناسی و خودیاری خوندم ولی مطالب این کتاب جدا تو هیچکدومش نبود هرجارو نفهمیدید رد شید ارزش ادامه دادن داره

اشک آذر
۱۴۰۱/۰۲/۰۶

👌کتابی کامل بر علیه روانشناسی زرد موفقیت. توضیحات طاقچه در معرفی کتاب کامله. فقط متاسفانه خیلی گرونه، واقعاً حیفه که مطالعه کتابی چنین کامل و کاربردی ، به این خاطر محدود بشه. امیدوارم هر چه زودتر اونو در طاقچه بی نهایت ببینیم.🙏

درد + تمایل‌نداشتن به احساس آن = رنج
بهاره مظاهری
از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
شهرزاد بانو😇
آشکار می‌کند. فرد چه بجنگد و چه نظاره‌گر باشد، در ظاهر داستان تغییری ایجاد نمی‌شود، اما ماهیت حقیقی داستان به‌طور چشمگیری تفاوت می‌کند. جنگیدن برای زندگی شباهتی به زندگی‌کردن ندارد. از قضا پژوهش‌های ما نشان می‌دهد که وقتی ماهیت مسئله‌ای تغییر می‌کند، ظاهر آن نیز ممکن است تغییر کند. زمانی‌که جنگجویانْ میدان را خالی می‌کنند و صحنهٔ جنگ را به حال خود می‌گذارند، ممکن است موجب فروکش‌کردن آن شوند. شعار قدیمی دههٔ ۱۹۶۰ این بود: «چه اتفاقی می‌افتاد اگر آنها جنگی به راه می‌انداختند و کسی برای جنگیدن نمی‌آمد».
♤ 𝐍𝐞𝐨 ♤
تمرین: با ذهن‌آگاهٔ غذا بخورید برای شروع، در تمام مراحل غذاخوردن، سرعت‌تان را کاهشده ید. برای هر کاری وقت بگذارید و دقت کنید که هنگام انجام‌دادن هر کار چه تجربه‌ای را پشت سر می‌گذارید. زمانی‌که چنگال را برمی‌دارید یا گوشت را می‌برید، به این تجربه توجه کنید. همزمان، با قراردادن لقمهٔ غذا در دهان و جویدن آن، به مزه و ترکیب غذا توجه کنید. آیا لذت‌بخش است یا تنفرآور؟ قضاوت نکنید. فقط به آن توجه کنید. آیا افکار و احساسات خاصی را که هنگام غذاخوردن پیش می‌آید می‌توانید شناسایی کنید؟ اگر چنین است، به‌خوبی به آنها توجه کنید. می‌توانید برای این کار از بعضی تکنیک‌هایی که تا اینجا آموخته‌اید، استفاده کنید. آیا با دوست خود غذا می‌خورید یا با همسرتان؟ به‌تنهایی غذا می‌خورید؟ ممکن است هنگامی‌که با فرد دیگری غذا می‌خورید و با او در تعامل هستید، مشاهدهٔ آنچه در ذهنتان می‌گذرد جالب باشد.
بهاره مظاهری
پیمودن مسیر یک زندگی دلخواه و آموختن اینکه چگونه می‌توانید آرزوهایتان را برآورده کنید کار آسانی نیست، زیرا ذهن شما، همانند ذهن تمامی انسان‌های دیگر، مانعی را پس از یک مانع و دامی را پس از یک دام بر سر راه شما قرار خواهد داد.
مهدی
به‌رغم آنچه تاکنون بر او رفته است، مسئولیت دارد که مسیر زندگی خود را انتخاب کند. در دوراهی زندگی یک جاده کم‌گذر وجود دارد به‌نام جادهٔ پذیرش و گشودگی، ذهن‌آگاهی، متمایزسازی و ارزش‌ها و یک جادهٔ پرگذر به‌نام جادهٔ اجتناب، درآمیختگی و کنترل، و این شما هستید که باید تصمیم بگیرید تمایل دارید کدام مسیر را انتخاب کنید.
آ سید مهدی
از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
شهرزاد بانو😇
دستگاه ثبت امواج و مخزن کوسه فرض کنید روی یک صندلی، بالای مخزنی آب پُر از کوسه نشسته‌اید و یک دستگاهِ بسیار مجهزِ ثبت امواج ذهنی به شما متصل است. از شما خواسته می‌شود که کار بسیار ساده‌ای انجام دهید: اینکه اصلاً مضطرب نشوید. اگر مضطرب شوید، صندلی واژگون می‌شود و شما درون مخزن آب می‌افتید. فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ به احتمال زیاد بی‌نهایت مضطرب می‌شوید. این دقیقاً همان اتفاقی است که در طول یک حملهٔ هراس رخ می‌دهد: اول درد شدیدی از اضطراب احساس می‌کنید، سپس مسائل ترسناکی را تصور می‌کنید و به آنها واکنش نشان می‌دهید و طی چند ثانیه «بوووم!»، و درون مخزن کوسه می‌افتید.
بهاره مظاهری
از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
شهرزاد بانو😇
حدود ۳۰ درصد کل بزرگسالان در برهه‌ای از زندگی خود به یک اختلال روانی مبتلا می‌شوند، و حدود ۵۰ درصد این افراد چنین اختلالی را در چند مرحله از زندگی خود تجربه می‌کنند، و تقریباً ۸۰ درصد آنها بیش از یک مشکل روان‌شناختی جدی خواهند داشت (کسلر و همکاران، ۱۹۹۴)
fa bahrami
آیا تا به حال این فکر کرده‌اید که استراتژی‌های اجتنابی نه‌تنها تاکنون مؤثر نبوده‌اند، بلکه اصلاً نمی‌توانند مؤثر باشند؟ اجتناب فقط اهمیت و نقش چیزی را که سعی می‌کنید از آن دوری کنید تقویت می‌کند. به عبارت دیگر، زمانی که با مشکل خود روبه‌رو نمی‌شوید باعث گسترش و توسعه آن می‌شود.
بهاره مظاهری
ممکن است راه‌های زیادی را برای پنهان‌کردن اضطراب، افسردگی و اعتماد به نفس پایین امتحان کرده باشید، و از این افکار خواسته باشید روی صندلی‌های عقب بنشینند و خود را در صندلی فرو ببرند تا دیده نشوند، اما هزینهٔ این روش بسیار گزاف است: با این کارها، شما بر سر آزادی خود معامله می‌کنید. برای اینکه این مسافران ناخوانده را مجبور کنید خارج از دید شما باشند، به این صورت با آنها چانه می‌زنید و به آنها می‌گویید: قول می‌دهم اگر سر خود را خم کنید و مخفی شوید، هرجا که بخواهید، بروم. مثلاً برای اینکه اضطراب اجتماعی خود را وادار کنید به عقب اتوبوس برود، از موقعیت‌هایی که ممکن است ارزیابی‌کننده و ترس‌آور باشند و از تعامل با مردم اجتناب می‌کنید. زمانی‌که فرصت پیش می‌آید تا در کنار دیگران باشید، آن را رد می‌کنید، یا با حالتی تدافعی و شکسته‌بسته با دیگران تعامل و گفت‌وشنود می‌کنید. همهٔ اینها برای این است که آن مسافر ترسناک، یعنی اضطراب اجتماعی را مخفی نگه‌دارید و اجازه ندهید سرش را بلند کند.
بهاره مظاهری
مسئلهٔ کلیدی این نیست که شما مشکلاتی دارید، بلکه این است که انتخاب‌هایی را که اینجا و الان دارید در حالت انتظار قرار داده‌اید. نشاط و سرزندگی و هم‌آغوشی با زندگی، مستلزم این نیست که اول به رفع و حذف دردهایتان بپردازید و بعد شروع به زندگی کنید، بلکه برعکس: سرزندگی زمانی حاصل می‌شود که آغوشتان را به روی لذت (و درد!!) بگشایید ـ لذت و دردی که از آن زندگی‌ای برمی‌خیزد که واقعاً و واقعاً می‌خواهید داشته باشید. بنابراین، باید از شخصی که در آینه روبه‌روی شما می‌ایستد، بپرسید: می‌خواهی زندگی‌ات واقعاً چگونه باشد؟
سمانه
«عموماً هرچه بیشتر در زندگی خود تلاش می‌کنید تا درد حاضر را از خود دور کنید، بیشتر دچار درد و رنج، به‌خصوص درد غایب می‌شوید».
زينب
درد با رنج مترادف نیست؛ به بیان دیگر می‌توان گفت: درد + تمایل‌نداشتن به احساس آن = رنج
سمانه
از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
شهرزاد بانو😇
پذیرفتن درمان براساس روش پذیرش و تعهد، مبتنی بر این مفهوم ـ به‌عنوان یک قانون ـ است که تلاش برای رهایی و خلاص‌شدن از درد و رنج فقط باعث افزایش آن می‌شود، و شما را بیشتر در خود گرفتار می‌کند. در چنین شرایطی تمام فکر و ذکر فرد خلاص‌شدن از درد و رنج است و تقریباً زندگی‌کردن را کنار می‌گذارد. راه‌حلی که در این کتاب به شما خواهیم آموخت «پذیرش» رنج یا نجنگیدن با آن است. پذیرش به‌معنای محکوم به شکست‌بودن، نادیده‌گرفتن و یا تحمل و بردباری در مقابل درد و رنج نیست، بلکه معنای بسیار متفاوتی دارد
vahid
نباید خودتان را با رنج‌تان یکی بدانید.
elham
یکی از عادت‌های اولیهٔ ذهن، جدی‌گرفتن افکار و چسبیدن به آنهاست. اگر افکار همان چیزی باشند که بروز می‌دهند، هر تجربه‌ای که قادر به برانگیختن فکری هست، می‌تواند رفتار شما را کنترل کند.
Isun.A
چه بخواهید و چه نخواهید، درون جمجمهٔ شما یک ماشین واژه‌پرداز وجود دارد که از صبح تا شب رویدادی را به رویداد دیگر ربط می‌دهد.
زینب دهقانی

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۹۷,۵۰۰
۴۸,۷۵۰
۵۰%
تومان