دانلود و خرید کتاب ناگهان هوس لائورا اسکیول ترجمه آذر عالی‌پور
تصویر جلد کتاب ناگهان هوس

کتاب ناگهان هوس

معرفی کتاب ناگهان هوس

کتاب ناگهان هوس نوشتهٔ لائورا اسکیول و ترجمهٔ آذر عالی‌پور است و نشر نو آن را منتشر کرده است. ناگهان هوس کتابی جذاب از نویسنده‌ای تواناست که آشکارا روح انسان و رازهای عشق را درک می‌کند.

دربارهٔ کتاب ناگهان هوس

 داستان ناگهان هوس دربارهٔ مرد تلگرافچی به‌ نام خوبیلو است که این قدرت را دارد که احساسات واقعی آدم‌ها را متوجه شده و حرف دلشان را بشنود. به‌همین‌ دلیل، زندگی‌اش همیشه دستخوش تغییر است. خوبیلو عاشق دختر زیبای یک‌ خانوادهٔ ثروتمند به‌ نام لوچا می‌شود و مشکلش این است که لوچا لازمهٔ سعادت و خوشبختی را پول و ثروت می‌داند؛ اما خوبیلو، عشق و تمنا را شرط خوشبختی می‌داند.

با وجود تفاوت‌ها، لوچا و خوبیلو با هم ازدواج کرده و زندگی‌شان را شروع می‌کنند؛ اما پس از مدتی، اتفاق وحشتناکی رخ می‌دهد که باعث جدایی این‌ دو می‌شود. راز این‌ جدایی، سال‌ها بعد در ساعات مرگ خوبیلو توسط دخترش کشف می‌شود.

ناگهان هوس در ۹ فصل نوشته شده است. این‌ رمان به‌‌تعبیری، داستان زندگی مردی است که شادی و نور را به زندگی تمام افرادی که کنارش هستند می‌بخشد؛ اما خود نمی‌تواند خوشبخت باشد، داستان مردی که با لبخند بر لبانش قدم به دنیا می‌گذارد نه با گریه و اشک بر چشمانش، داستان رازهایی که می‌توانند جریان زندگی را تا ابد تغییر بدهند.

لائورا اسکیول این رمان بسیار زیبا را بر اساس زندگی مادر و پدرش در مکزیک می‌نویسد. دون خوبیلو که با توانایی درک پیام‌های پنهان در احساسات انسانی متولد شده، مترجمی می‌شود که به دیگران کمک می‌کند مشکلات روابط خود را حل کنند. با این حال، هنگامی که ازدواج خودش در معرض خطر است، این توانایی دخترش در گوش‌دادن است که باعث می‌شود دون خوبیلو در بستر مرگ با همسرش ملاقات کند. خانم اسکیول با عشق و شوخ‌طبعی به ما نشان می‌دهد که چگونه حفظ اسرارْ ما را به ناخشنودی سوق می‌دهد و چگونه ارتباطْ کلید عشق است.

خوبیلو از وقتی کودک بود، همیشه لبخند می‌زد و برای همهٔ اطرافیانش خنده و شادی می‌آورد. او با یادگیری ترجمه و واسطه‌شدن بین مادربزرگ مایا و مادر اسپانیایی‌زبانش، عمیقاً تحت تأثیر قدرت کلمات و رمز و راز ارتباطات قرار می‌گیرد و بنابراین، تصمیم می‌گیرد وقتی بزرگ شد یک اپراتور تلگراف شود.

داستان مملو از پیچیدگی‌ها و مشکلات بین انسان‌ها در ارتباطات است. داستان همیشه شاد نیست، اما شخصیت‌ها همیشه جذاب هستند؛ شخصیت‌هایی که دوست دارید آن‌ها را ملاقات کنید. 

خواندن کتاب ناگهان هوس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان‌هایی با بن‌مایه‌های عاشقانه و انسانی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره لائورا اسکیول

لائورا اسکیول متولد ۱۹۵۰ در مکزیک است و به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس و سیاستمدار هم شناخته می‌شود.

او در سال‌های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰، برای سریال‌های فرهنگی کودکان برای تلویزیون مکزیک می‌نوشت. او در سال ۱۹۸۳، «مرکز اختراعات پایدار» را تأسیس کرد که در آن کارگاه‌های آموزشی هنری برای کودکان برگزار می‌شد. کار در تلویزیون او را به نوشتن فیلم‌نامه برای سینما علاقه‌مند کرد. اما از آنجایی که سینما، صنعت سخت‌گیری است، بعد از مدتی، لائورا با ناامیدی با حجم انبوه فیلم‌نامه‌های تلنبارشده‌اش مواجه شد که به سینما راه پیدا نمی‌کردند. اما این، سرآغاز تصمیم او برای نگارش کتاب «مثل آب برای شکلات» بود. در سال ۱۹۹۲، از روی کتاب «مثل آب برای شکلات» فیلمی با همین نام توسط آلفونسو آرائو ساخته شد. این فیلم توانست ۱۰ جایزهٔ آریل، از طرف «آکادمی فنی و هنری سینمایی مکزیک» را به خود اختصاص دهد. فیلم و کتاب هر دو به حدود ۳۰ زبان دیگر ترجمه شده‌اند و در کشورهای دیگر نیز با استقبال رو‌به‌رو شده‌اند.

آثار او از این قرار هستند:

مثل آب برای شکلات- ۱۹۸۹

قانون عشق- ۱۹۹۵

مستان صمیمی- ۱۹۹۸

ستارهٔ دریانورد کوچک- ۱۹۹۹

کتاب عواطف- ۲۰۰۰

به سرعت آرزو- ۲۰۰۱

مالینچه- ۲۰۰۶

بخشی از کتاب ناگهان هوس

«خوبیلو که دنیا آمد، اوضاع خیلی فرق کرد. مادربزرگ که به‌شدت برای نوه خود دلتنگ می‌شد، دوباره بنای رفت‌وآمد به خانه پسرش را گذاشت. در مورد بقیه نوه‌ها، انگار که علاقه چندانی به آن‌ها نداشته باشد، این کار را نکرده بود، در حالی که در همان نگاه اول، شیفته خوبیلو شده بود. خوبیلو برای خانواده‌اش حکم یک نعمت الهی را داشت؛ یک هدیه آسمانی و غیرمنتظره که نمی‌دانستند با آن چه کنند. تفاوت سنی او با برادر و خواهرهایش بسیار زیاد بود. بعضی از آن‌ها ازدواج کرده بودند و خانه و زندگی و حتی بچه داشتند. در حقیقت انگار خوبیلو تنها فرزند خانواده بود. همبازی‌های او خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌های هم‌سن‌وسال خودش بودند. مادرش دائم یا در حال انجام دادن وظایف مادری بود، یا شوهرداری می‌کرد. یا مادربزرگ بود یا مادرشوهر و مادر زن. خوبیلو اغلب پیش خدمتکارهای خانه سرمی‌کرد، تا وقتی که مادربزرگ او را به‌عنوان نوه مورد علاقه خود انتخاب کرد. از آن پس، بیشتر اوقات با هم بودند. قدم می‌زدند، بازی می‌کردند یا حرف می‌زدند. مادربزرگ با او به زبان مایایی حرف می‌زد و در نتیجه خوبیلو اولین نوه دونیا ایتسل بود که توانست به دو زبان صحبت کند. به این ترتیب او رسمآ مترجم خانواده‌اش شد. این کار برای یک کودک پنج‌ساله، کار نسبتآ پیچیده‌ای بود چون مثلا اگر دونیا خسوسا می‌گفت Mar، خوبیلو باید می‌فهمید که منظور مادرش از این کلمه دریای روبه‌روی خانه‌شان است، دریایی که افراد خانواده در آن شنا می‌کردند، اما اگر دونیا ایتسل می‌گفت Kaknab، منظورش فقط دریا نبود، بلکه «بانوی دریا» بود، نامی که برای یکی از حالت‌های مختلف ماه به‌کار می‌رود و به حجم زیادی از آب اطلاق می‌شود. دریا و هلال ماه در زبان مایایی به یک نام خوانده می‌شوند. بنابراین، خوبیلو موقع ترجمه، نه‌فقط می‌بایست اسم‌های فرعی را در نظر می‌گرفت، بلکه باید به چند نکته دیگر هم توجه می‌کرد؛ مثلا آهنگ صدای مادر و مادربزرگش، گرفتگی تارهای صوتی آن‌ها و حالت چهره و شکل دهانشان. کار مشکلی بود اما خوبیلو آن را با جان و دل انجام می‌داد. البته او حرف‌ها را کلمه‌به‌کلمه ترجمه نمی‌کرد. همیشه یکی دو کلمه محبت‌آمیز چاشنی جمله‌ها می‌کرد تا شاید دل دو زن را نسبت به هم نرم کند. به‌تدریج و با گذشت زمان این حقه کوچک باعث شد عروس و مادرشوهر با هم کنار بیایند و آخر سر به هم علاقه‌مند شوند.

این تجربه به خوبیلو کمک کرد تا به قدرت واژه‌ها پی ببرد. فهمید واژه‌ها می‌توانند انسان‌ها را به هم نزدیک یا از هم دور کنند و متوجه شد که آنچه انسان می‌گوید مهم نیست؛ مهم نیت موجود در پشت ارتباط‌های اوست.

این موضوع، موضوع ساده‌ای به‌نظر می‌آید، اما درواقع خیلی پیچیده است. هر وقت مادربزرگ از خوبیلو می‌خواست پیامی را برایش ترجمه کند، معمولا واژه‌های پیام با حرف‌های دلش مطابقت نداشت. خطوط دور لب و گرفتگی تارهای صوتی‌اش او را لو می‌داد. حتی برای کودک زودباوری مثل خوبیلو کاملا روشن بود که مادربزرگ سعی می‌کند حرف‌های دلش را بر زبان نیاورد، اما از عجایب روزگار، خوبیلو این واژه‌های خاموش را به‌رغم بیان نشدن به‌وضوح می‌شنید. می‌دانست که همین «صدای» خاموش‌مانده، صدایی است که به‌راستی نشان‌دهنده امیال مادربزرگ است. بنابراین خوبیلو اغلب به‌جای ترجمه کلماتی که مادربزرگ بر زبان می‌آورد، زمزمه‌های دل او را ترجمه می‌کرد. قصد شیطنت نداشت؛ به‌عکس می‌خواست آن دو زن را که هردو برایش عزیز و مهم بودند، با هم آشتی دهد. می‌خواست آن واژه جادویی را که هیچ کدام جرأت به زبان آوردنش را نداشتند، با صدای بلند ادا کند؛ واژه‌ای که بیان‌کننده امیال سرکوب‌شده آن‌ها بود. اختلافات پی‌درپی مادر و مادربزرگش نمونه بارزی از همین مسأله بود. خوبیلو مطمئن بود وقتی یکی از آن‌ها می‌گوید سیاه، منظورش سفید است یا به‌عکس.»

arastou1981@
۱۴۰۱/۰۴/۰۳

بسیار زیبا ،موضوع پر کشش و رمانی زیبا از آمریکای لاتین ،اما آنچه برای من بسیار جالب‌توجه بود ،تصویر جلد کتاب ،که در ایران بعد از واقعه بهمن۱۳۵۷ ،نخستین طرح جلدی ست جسورانه که گویای متنی روان و از هر

- بیشتر
msms
۱۴۰۱/۰۸/۱۵

مثل آب برای شکلات رو از این نویسنده بخونید باز به مراتب بهتره ... و باز هم مشکل همیشگی با طاقچه در متفاوت ارجاع دادن اسم یک نویسنده که در یک جا لائورا اسکیول نوشته و در جای دیگر لورا اسکوئیول،

- بیشتر
eurus
۱۴۰۲/۰۶/۲۴

و دوباره کتابی پیدا کردم که حس زندگی بهم داد و دیدگاهم و به دنیا بهبود ببخشد همه چیز در زمان خودش اتفاق می افتد و هیچکس نمیتواند به دلخواه خود به کارها سرعت ببخشد این کتاب آشکارا روح انسان و

- بیشتر
cheraghi_shahin
۱۴۰۱/۰۴/۰۸

خوبیلو پدری مهربان و دانا؛ خوب در این داستان نقش خودشو ایفا کرد این داستان به غیر از اینکه کاملا انسان ها رو به صلح و قوه ی تخیلی که باعث رویا پردازیی هایی که تو رو به اون هدف

- بیشتر
AS4438
۱۴۰۱/۰۷/۲۹

ارزش یکبارخواندن را دارد.

رامین
۱۴۰۱/۰۷/۲۹

بسیار عالی نوشته شده و با اینکه فرهنگ مکزیک از ما خیلی فاصله داره ولی داستان دلنشین و زیبا روایت شده. حتما ارزش مطالعه دارد.

محمد
۱۴۰۱/۰۷/۲۸

کتاب جذاب و خواندنی بود و ترجمه روانی داشت.فقط متوجه ارتباط اسم اون با محتوای کتاب نشدم!

حسین
۱۴۰۱/۰۶/۲۹

بدون شک یکی از بهترین کتاب هایی که میتونید بخونید و لذت ببرید حجم زیادی هم نداره ولی غرق در داستان و فضای اون می‌شید

علیرضا
۱۴۰۱/۰۸/۱۶

متن زیبایی داره و تاثیر یک انسان رو در بهبود روابط به خوبی نشون میده(کما اینکه بعضی افراد در پسرفت رابطه ها تاثیرگذار هستند!) ولی احساس کردم یجاهایی ش سانسور شده.موردی که باعث تعجبم شد اینه که به نظرم عکس

- بیشتر
farzin
۱۴۰۱/۰۷/۲۰

بس که زیبا بود

در زندگی زناشویی، بعد از عشق، چیزی مهم‌تر از اعتماد وجود ندارد. اعتماد یعنی درمیان گذاشتن روح و تن خود در برابر معشوق بی هیچ ترس و واهمه‌ای، یعنی رها کردن خود در او بدون ترس از آسیب. عشق و اعتماد رابطه‌ای تنگاتنگ با هم دارند. اعتماد است که به انرژی عشق قدرت جاری شدن می‌دهد و نزدیکی دو نفر را تضمین می‌کند. اولین نشانه بی‌اعتمادی، طفره رفتن یکی از طرفین از درکنار هم بودن و بی‌رغبتی آشکار او به نوازش و آغوش یار است.
علیرضا
مردم عمومآ دوست دارند برای کسانی که به‌نظرشان متفاوت می‌آیند حرف دربیاورند
محمد
انسان فقط وقتی تکانه‌های عشق را احساس می‌کند می‌تواند خود را فراموش کند،
محمد
می‌گویند برای یک شنونده خوب، شنیدن چند کلمه کافی است
.GH.
همه‌چیز در زمان خودش اتفاق می‌افتد و هیچ‌کس نمی‌تواند به دلخواه خود به کارها سرعت ببخشد
رامین
نزدیکان ما می‌توانند از ما انسان‌های بهتری بسازند یا مدام حس احترام به خود ما را ضعیف کنند. گاهی وقت‌ها، یک کلمه، فقط یک کلمه، کافی است تا تمام تجزیه و تحلیل‌های چندین‌ساله روانشناسی را دود کند و از بین ببرد. بنابراین هر وقت به دیدن مادرم می‌روم، از قبل خود را آماده می‌کنم تا با کشیدن حصاری بین خودم و او اجازه ندهم منفی‌بافی‌ها و حس انزجار و بی‌اعتمادی او مرا نیز تحت تأثیر قرار دهد.
رامین
برای بخشش لازم است انسان چیزی را که قادر به تغییر آن نیست، بپذیرد
Amin
نزدیکان ما می‌توانند از ما انسان‌های بهتری بسازند یا مدام حس احترام به خود ما را ضعیف کنند. گاهی وقت‌ها، یک کلمه، فقط یک کلمه، کافی است تا تمام تجزیه و تحلیل‌های چندین‌ساله روانشناسی را دود کند و از بین ببرد. بنابراین هر وقت به دیدن مادرم می‌روم، از قبل خود را آماده می‌کنم تا با کشیدن حصاری بین خودم و او اجازه ندهم منفی‌بافی‌ها و حس انزجار و بی‌اعتمادی او مرا نیز تحت تأثیر قرار دهد.
Amin
عشق ورزیدن یک فعل است. انسان با اعمال خود عشقش را ابراز می‌کند. ما زمانی احساس می‌کنیم دوستمان دارند که طرف مقابل عشقش را با بوسه، در آغوش گرفتن، نوازش و دادن هدیه نشان دهد. عاشق همیشه سعادت روحی و جسمی معشوق را می‌طلبد.
Amin
شهرها و محله‌ها یا به‌تدریج تغییر شکل می‌دهند یا در یک لحظه و در اثر یک زلزله، نیست و نابود می‌شوند. انسان هم همین‌طور. یا آهسته و آرام به پایان عمر نزدیک می‌شود یا ناگهان و با شلیک یک گلوله از صحنه گیتی خارج می‌شود. احساس درونی ما هم نسبت به یک نفر یا با گذشت زمان رشد می‌کند و بالنده می‌شود و یا در یک لحظه تنزل می‌کند. کلمات تشویق‌آمیز می‌توانند اعتماد به‌نفس را در ما تقویت کنند در حالی که زخم زبان‌ها و کلمات تحقیرآمیز، آن را از بین می‌برند.
رامین
همه‌چیز در زمان خودش اتفاق می‌افتد و هیچ‌کس نمی‌تواند به دلخواه خود به کارها سرعت ببخشد
رامین
برای بخشش لازم است انسان چیزی را که قادر به تغییر آن نیست، بپذیرد؛
محمد
عشق ورزیدن یک فعل است. انسان با اعمال خود عشقش را ابراز می‌کند. ما زمانی احساس می‌کنیم دوستمان دارند که طرف مقابل عشقش را با بوسه، در آغوش گرفتن، نوازش و دادن هدیه نشان دهد. عاشق همیشه سعادت روحی و جسمی معشوق را می‌طلبد.
محمد
تسلیم می‌شوم. امکان ندارد منزل مادرم را با آرامش ترک کنم. او همیشه موفق می‌شود با یک جمله تکان‌دهنده، مثل پتک به سرم بکوبد و قلبم را به درد آورد.
رامین
مردی که در نظر او با همه مردهای جهان فرق داشت حالا درست مثل بقیه مردها از آب درآمده بود. تحمل این موضوع برایش آسان نبود.
Mostafa F
وقتی کودکی می‌میرد، سؤال‌های بسیاری بی‌جواب می‌ماند، به‌خصوص زمانی که احساس گناه بر شانه‌های والدین کودک سنگینی می‌کند. چه می‌شد اگر به خواب نمی‌رفتم؟ اگر در خانه بودم باز هم این اتفاق می‌افتاد؟ آیا اگر مشروب نخورده بودم پسرم حالا زنده بود؟ نکند خداوند مرا تنبیه کرده است؟ چه کرده‌ام که سزاوار این تنبیه هستم؟ آیا واقعآ توانایی محافظت و مراقبت از خانواده‌ام را دارم؟ چطور می‌شود چنین غفلتی را بخشید؟ چگونه می‌توانم بر احساس فریب‌خوردگی غلبه کنم؟
eurus
خوبیلو در سال دوم دبیرستان و در کلاس فیزیک فهمید نیروی مغناطیسی زمین ناشی از آهن مذابی است که به دور هسته زمین می‌چرخد. استاد سر کلاس گفته بود که عنصری به‌نام مگنتیت در رگ‌های انسان و حیوانات جریان دارد که تحت تأثیر همین عنصر می‌توانند انرژی الکترومغناطیسی زمین را حس کنند، اما بعضی از موجودات این انرژی را بیشتر از بقیه حس می‌کنند. به همین دلیل برخی از حیوانات می‌توانند تغییرات زیر پوسته زمین، مثل زلزله را از قبل پیش‌بینی کنند و باز به همین دلیل هم در چنین مواقعی از محل خود فرار می‌کنند و خود را از مهلکه می‌رهانند
eurus
تصور اینکه کهکشان همچون کاسه سازی است که صدا در آن می‌پیچد، برای خوبیلو جالب بود. صدا که می‌پیچد یعنی منعکس می‌شود و صدا که منعکس شود یعنی ارتعاش دارد. بنابراین می‌توان گفت کلّ جهان در ارتعاش است و صدا را منعکس می‌کند. این فعل‌وانفعالات کجا انجام می‌گیرد؟ در اشیائی که امکان دریافت امواج انرژی را دارند. خوبیلو متوجه شد اشیاءِ نوک‌تیز، امواج را راحت‌تر جذب می‌کنند تا اشیاءِ کروی. تازه فهمید چرا اجدادش اهرام مصر را ساختند و چرا هم‌نسل‌های او تیرهای تلگراف برپا کردند.
eurus
از نظر مایاها، جهان نه از سایر کائنات جدا شده بود و نه تجزیه‌ای در آن صورت گرفته بود. آن‌ها معتقد بودند که شبکه‌ای از الیاف ظریف باعث حفظ ارتباط دائمی بین بعضی از اجرام آسمانی می‌شود. به عبارت دیگر، طبق نظریه مایاها، کهکشان در یک محیط کروی، یکپارچه می‌شود و در همین محیط است که اطلاعات در آنِ واحد منتقل می‌شود
eurus
مایاها می‌توانستند با جهان پیرامون خود ارتباطی نزدیک برقرار کنند. آن‌ها از عبارت «کوکسان سوم» Suum) (Kuxan برای تعریف چگونگی ارتباط با کهکشان استفاده می‌کردند. ترجمه کوکسان سوم می‌شد: «راهی به آسمان، راهی که به بند ناف جهان منتهی می‌شود» خطی که از شبکه خورشیدی هر فرد شروع می‌شود و پس از عبور از خورشید به «هوناب‌کو» (Hunab-ku) یعنی «آغاز زندگی در آن سوی خورشید» می‌رسد.
eurus

حجم

۱۵۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۵۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۶۴,۰۰۰
۴۴,۸۰۰
۳۰%
تومان