کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم
معرفی کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم
کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم نوشته معصومه امیرزاده است. این کتاب را انتشارات کتابستان معرفت منتشر کرده است.
درباره کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم
این کتاب داستان زنی است که در آستان موفقیتهای بزرگ متوجه میشود باردار است. او که سرگردان است و نمیداند چهکار کند با همسرش صحبت میکند. همسرش از او میخواهد صبر کند تا با هم این مشکل را حل کنند.
این کتاب روایت رنج پنهان یک مادر برای فهم سختیهای مادری است که در خلال این داستان متوجه میشود که چه مسیری و چطور باید آن را طی کند. نویسنده میگوید در این کتاب از ابعاد قرآنی و روانشناسی برای برون رفت از تعارضات فردی و بین فردی استفاده کرده است.
خواندن کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم
کتابم را بازوبسته میکنم. چشمم روی سطرها سُر میخورد. گوشم پر شده از صدای فینفین زنی که کنارم نشسته. برگۀ سونوگرافی را مثل قابعکس یک عزیز ازدسترفته نگاه میکند. مبهم حرف میزند و اشک میریزد. به سمتم برمیگردد.
- ببخشین، دستمال دارین؟
زیپ کیفم را باز میکنم. دستمال را به طرفش میگیرم. علت گریهاش را میپرسم. میگوید: «بعد از اینهمه سال، انتظار بارداریم پوچه.» بیشتر میبارد. دستش را میگیرم.
- باید چهکار کنی؟
میگوید «سقط» و شانههای ظریفش میلرزد. نمیخواهم با سؤالهای بیشتر اذیتش کنم. مگر میشود شکم آدم پر شود از پوچ؟ آدم نگاه کند به عکس حفرهای خالی و اشک بریزد برای کسی که بهجایش هیچ نشستهاست؟ هیچ رشد نمیکند. میکند؟ گاهی هیچ هم رشد میکند و همهجای زندگی آدم را میگیرد. عجیبتر اینکه باید این هیچوپوچ را سقط کرد.
منشی صدایم میزند. وارد اتاق میشوم. مینشینم و برگۀ آزمایش را روی میز میگذارم. خانم دکتر دستش را روی بخار قهوۀ توی ماگ میگیرد.
- ناخواسته باردار شدی؟
لبخند میزنم، تلخ. «ناخواسته» چه کلمۀ بیخودی است. آدم باید دنبال خواستههایش برود. برای خواستهها میشود جنگید، اما برای ناخواستهها چه کاری باید کرد؟ دکتر توی دفترچه مینویسد. نگاهی به خیابان میاندازم. چند بچهگربه از سروکول سطل آشغال بالا میروند. رطوبت زیر چشمم را پاک میکنم.
- اولین روز آخرین پریودت کی بود؟
- اول خرداد.
- یهسری آزمایش برات مینویسم. هفتۀ دیگه بیا برای اولین نوبت سونو.
دفترچه را میگیرم. به خانه برمیگردم، گُنگ و بیدستوپا. از کنار همۀ آدمها و چیزهایی که دوست داشتم عبور میکنم، بدون اینکه سر برگردانم. اما باید کاری کنم؛ با امیریل حرف بزنم، به سینهاش بکوبم، بگویم چه بلایی سرم آورده.
*
صدای غمگینم را رها میکنم و امیریل را صدا میزنم. باید بیاید روبهرویم بنشیند، دستهای سردم را توی دستهای گرمش بگیرد و بگوید من حلش میکنم. اما داد میزند: «بگو، میشنوم.»
- چند دقیقه اون برگهها رو ول کن، بیا.
- جون مستوره نمیشه. هنوز سیچهل تا برگه رو نمره ندادهم.
از روی تخت بلند میشوم. از راهرو عبور میکنم و ریسههای صدفی را کنار میزنم. لابهلای برگههای امتحانی دانشجوهایش نشسته. برگۀ آزمایش را جلواش میاندازم. اخم میکند.
- این چیه؟
میگویم: «ببینش.» امضای بعدی را زیر برگۀ امتحانی میزند.
- خودت بگو، خیلی کار دارم.
آخرین بار کی زیر سقف این خانه داد زدهام؟ امشب میخواهم داد بزنم: به درک که کار داری! منم خیلی کار داشتم.
برگه را برمیدارم. جلو چشمهایش میگیرم. چند قطره اشک روی برگههای امتحانی میافتد.
- تو منو از کار و زندگی تا آخر عمر انداختی. به این برگۀ خودت چند میدی؟
برگه را رها میکنم. به اتاق برمیگردم. صدفهای خالی هنوز تکان میخورند. کاش دنبالم بیاید، از پشت بغلم کند، موهایم را کنار بزند و اشکهایم را پاک کند! در اتاق را باز میکند و میگوید: «مستوره، این خلبازیا چیه؟ چی شده؟» سر را از بین زانوهایم بلند میکنم.
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
نظرات کاربران
لطفاً بذارید طاقچه بی نهایت سپاسگزارم
لطفا به بی نهایت اضافه شود
با این وضع قیمت کتاب دیگه نسخه الکترونیک هم نمیشه خوند که😐
اگر دختری و از فردای ازدواج زندگی رویایی در ذهنت ساختهای بخوان. اگر زن، مادر، فعال اجتماعی هستی و حس تنهایی مظلوم بودن میکنی بخوان.
کتاب عالی بود پیشنهاد. میکنم حتمن بخونید داستانش زنانه است ولی به درد همه میخورد به نظر من و شخصیت پردازی ها هم همه عالی بود موضوضوعش جدیدی و جذاب بود .
به نظرم کتاب خوبی بود و ارزش خوندن رو داشت.حتی برای فهم دنیای زنانه خوندنش رو به اقایون هم توصیه می کنم. اما پایانش به نظرم جای کار بیشتری داشت که چطور شخصیت مستوره می تونه تعارضاتش رو حل کنه
عالی بود، یک رمان واقع گرا و پر مفهوم و پر نکته، عابی عالی من نسخه چاپیشو خوندم
کتاب رو برای درک بهتر مادران به پدران توصیه می کنم. نقش مادری و همسری باورپذیر در داستان روایت شده بود.
بسیارعالی روان نوشته شده بود پیشنهاد میکنم همه بخونند آموزنده است ازنویسنده خیلی ممنونم موفق باشد
عالی بود خوبه که هم خانومها و هم آقایون این کتاب رو بخونن