کتاب سررشته
معرفی کتاب سررشته
کتاب سررشته نوشتهٔ مژده پورمحمدی است. انتشارات کتابستان معرفت این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب سررشته
کتاب سررشته حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ایرانی است. عنوان برخی از این داستانها عبارت است از «اشک دارم و غم ندارم»، «آبحوض میکشیم»، «جانشین بهتر از اصل»، «عبادی، سیاسی و دیگر؟» و «ارگانیک، بدون سم». این کتاب روایتی از زیست و تجربهٔ مادرانی است که در برخی امواج افتادهاند و دستخوش تغییرات شدهاند؛ تغییراتی که در این کتاب سعی شده برای مخاطب توضیح داده شود. میدانیم که با ورود فرزند، زندگی دچار تحول میشود و زیست اهالی خانواده را دستخوش دگرگونی قرار میدهد؛ تغییراتی طوفانی که سبب میشود دیگر هیچوقت هیچچیز به روالِ پیش از تولد کودک بازنگردد.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب سررشته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سررشته
«بچهدارشدن، روتینها را به هم میریزد و ما نیازمند روتینها بودیم. روالهای باثباتی میخواستیم برای نظمبخشی به خانه، برای انجام کارهای شخصی، برای رابطه با دیگران، حتی برای تعامل با بچهها. روتینها این بار به این راحتیها به دست نمیآمدند. وقتی هم که بهشان میرسیدیم، میدیدیم که بنیانشان چقدر لرزان است. کمکم طبیعت مادری را شناخته بودیم: موجسواری روی دریای روزمرگیها که هیچ معلوم نیست جزرش چه موقع است، امروز مد دارد یا نه، چند موج بلند در انتظارمان است، آرامشی که حسش میکنیم، تا چند ثانیهٔ دیگر برقرار است و... .
از بعضی روتینها میشد گذشت. سینک اگر هر شب درخشان نشود، صبح فردا باز هم آفتاب درخشان طلوع میکند. کشوی قاشقچنگالها اگر دو هفته درهمبرهم بماند، قاشقها باز هم به غذاها سواری میدهند. بعضی کارها هم جای خودشان را هر طور باشد، باز میکنند. آدمیزاد که نمیتواند غذا نخورد؛ مخصوصاً اگر از نوع کم سن و سالش باشد. همچنین اگر تدبیری برای دستورزی و بازی تحرکی کودکان نیندیشی، بالاخره بیکار که نمینشینند، یک جوری طلبشان را از مادرشان وصول میکنند. اما بعضی روتینها و برنامهها، خیلی مظلوماند. هوایشان را نداشته باشی، زود عقبنشینی میکنند. جوری که بعد از مدتی آدم به خودش میآید و میپرسد: چه کسی روتین مرا جابهجا کرد؟
در امور عبادی، عقبنشینی از همان روزهای اول مادری شروع میشود. در حالی که در بارداری هی چله گرفتهای، قرآن ختم کردهای، نمازها را با اذان و اقامه و در اول وقت خواندهای، وقتی شب تا صبح به بچه شیر بدهی، با ضعف بعد از زایمان، بعضی وقتها نماز صبحت نیز قضا میشود. و این تازه آغاز ماجراست. بعدش موقع نماز، بچه هی گریه میکند و هی گریه میکند و اصلاً نمیفهمی چند رکعت خواندهای و فقط میخواهی تمام شود؛ تسبیحات و تعقیبات که پیشکش. کمی بعدتر، نماز که میخوانی، هی حواست میرود پی اینکه این نوپایِ در هر سوراخی رونده، کجا دارد میرود و چه میکند و خطری تهدیدش نکند. اگر قبلاً اندک حضور قلبی در لحظاتی از نماز داشتی، حالا دیگر عزمی هم برای جمعکردن حواست در تو پیدا نمیشود. و بعدها هم که بچه بزرگتر شد، میترسی الان که سجده کنی، آن ماشین آهنی را بزند توی سرت.»
حجم
۸۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۸۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
نظرات کاربران
خیلی عالی بود جای همچین کتاب های خالیه دنیای مادرانگی پر از چالش هست و جمع بین فرزند پروری و چیزهای دیگه سخت
خیلی عالی بود. کتابی با احساسات مادرانه که درهای جدیدی برایم گشود. لذت بردم واقعا
محشر، عالی، چر از حس خوب هر مادری به نظرم نیاز داره این کتاب رو بخونه تا بدونه زیر بار این همه فشار، تنها نیست ما مادرها همدیگرو داریم!
جالب بود درون مایه پرداخت به مسائل معنوی و مادرانه توش نمود داشت و صرفا خاطرات مادرانه نبود . همین هم گاهی جذاب ترش میکرد برای مخاطب مذهبی البته اگر فقط مادرانه میخواهید باید کتاب هفته چهل و چند و امثالهم رو
عاااالی بود حقیقتا خیلی چیزا ازش یاد گرفتم ...کاش از این دست کتابها بیشتر بشه واقعا جای امیدواری و الهام بخشی داره برا مامانا....لطفا اگر کسی نمونه ای شبیه این کتاب رو میشناسه معرفی کنه ممنون میشم
حتما بخونید و همراه بشید با لحظات مادرانه ای که سرشار از نور معنویت هست
چیزی دستم رو نگرفت ...گاها هم لجم گرفت مثلا از اون قسمت داستانی که مادر بعد از چهار ماه از بیماری اضطراب بچه فرافکنی میکنه...کلا جای کار بیشتری داشت