کتاب تاوان عاشقی
معرفی کتاب تاوان عاشقی
کتاب تاوان عاشقی نوشتهٔ محمدعلی جعفری است. نشر معارف این داستان بلند عاشقانه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب تاوان عاشقی
کتاب تاوان عاشقی، رمان عاشقانه و پرالتهابی است از زندگی ۲ شخصیت به نامهای «آلا» از غزّه و «خلیل» از شیلی. زندگی این ۲ در میانهٔ جنگ ۸روزهٔ غزه و اسرائیل به هم گره میخورد. این رمان ایرانی که در ۲۴ فصل نوشته شده، پس از پایان، تصاویری از این ۲ نفر را که حالا تشکیل خانواده دادهاند، در خود گنجانده است.
خواندن کتاب تاوان عاشقی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان بلند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تاوان عاشقی
«ایمان پیدا کردم خلیل عاشق واقعی است. بازیاش نمیآید. بار سفر را به دوش کشید و آمد تا مصر، زندانی شد، شکنجه کشید و حالا با همه زهر چشمی که ازش گرفته بودند هنوز در قاهره منتظر نشسته. با همه نداریاش. با خودم عهد بستم تا آخر راه کوتاه نیایم. ولی دیگر اینجایش را نخوانده بودم. خلیل پیشنهاد عجیبی داد. همهجوره به ماجرای خودم و خلیل نگاه کرده بودم الا این مسیر. ازدواج غیابی! فکر میکردم یا من خیالاتی شدهام یا او. درست میشنیدم؟
باهم ازدواج میکنیم؛ حتی اگر هیچوقت به هم نرسیدیم!
یعنی قمار عشق. یعنی تهِ تهِ همه قصههای عشقی که شنیده بودم. تکقطره اشکی از چشم چپم چکید. از شوق.
رفتم توی آشپزخانه. مردد بودم سر حرف را باز کنم یا نه؟ خودم را به شیشه روغن زیتون روی میز سرگرم کردم. چاره چه بود؟ وقت نداشتم برای پنهانکاری. آخر تق داستان درمیآمد. امروز نه، فردا. دل را زدم به دریا. سیرتا پیاز ماجرا به مادرم گفتم. بلند بلند. بیتفاوت. انگار دارم از روی درس برای معلمم میخوانم. به در میزدم دیوار نمر بشنود. باید وادارش میکردم جلوی تقدیر من زانو بزند. لبخند روی صورت چروکیده مادرم ماسید. هاج و واج نگاهم میکرد. با پلکهای لرزان. انگار زده به سرم و پَرپوچ میگویم. به گمانم حرفهایم را جدی نگرفت تا احساساتش را بروز دهد. ساکت نشستم. منتظر نمر بودم. الله الله. صدای گُرومبی بلند شد و بعد پخش و پلا شدن تکههای خرد شدهای. از صدا برمیآمد یا گوشی بود یا کنترل تلویزیون. بعد هم شترق در را کوباند به هم.»
حجم
۳۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۳۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
نظرات کاربران
لطفاً در بی نهایت بزارین
دوستان عزیز کتاب خوانم.برای گفتن نظرم در مورد این کتاب کافی است بدانید که این کتاب رو در یک روز خواندم که بیانگر جذابیت کتاب است.قطع به یقین که بعد از خواندنش به عنوان اثری ماندگار در ذهنتان باقی میماند.عشق
لطفاً بزارید بی نهایت😍
کتابی که از لحظه شروع نمیتونید زمین بگذارید. داستان پر از فراز و فرود و اتفاق های هیجان انگیزه از آشنایی یک دختر سنی و یک پسر شیعه در بستر مجازی . وقتی برام هیجان انگیز تر شد که با
این کتاب بر اساس زندگی واقعی خانم آلاء نوشته شده خود روایت خیلی جذاب و خواندنیه اما پرداخت داستان کمی ضعیفه. با این وجود همچنان خوندنش رو پیشنهاد میدم. من یه نفس خوندمش😅 چیزی که توی این کتاب خیلی برام عجیب بود
تازه تمامش کردم به بهانه لیگ کتابی که تیم حسین دارابی راه انداختن. وقتی رسیدم آخر کتاب باورم نمیشد... یکی از عجیب ترین رمان هایی بود که تا حالا خوندم. خیلی عجیب خیلی خیلی عجیب و البته غریییب حس غربت همه جای داستان رو احاطه کرده بود اگر دلتون
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها اوائل داستان جذابیت کمتری داره ولی اواسطش به اوج میرسه و دیگه نمیتونید کتابو زمین بذارید ماجرا واقعی، جذاب و نفس گیره یه روایت متفاوت و جذاب که آخرش اشکتون جاری میشه دوستش خواهید داشت
کتاب نه به خاطر هنر نویسنده بلکه به خاطر خود داستان به حدی جذابه که تا تموم نشه دست از مطالعه برنمیدارید و به حدی عجیبه که در واقعی بودنش دچار شک و تردید میشید و بیشتر حس میکنید یه
آه... قلبم گرفت. هم از تندتند خواندن متن و هم از داستان. خیلی خوب و خیلی تأثیر گذار بود، قشنگ پا به پای راوی لحظات داستان رو زندگی کردم.
آنچنان موضوع و نگارش کتاب جذاب و پر کشش و پر از اطلاعات هست که در عرض سه ساعت بدون وقفه خواندم.