کتاب من او
معرفی کتاب من او
کتاب الکترونیکی «من او» نوشتهٔ رضا امیرخانی در نشر افق چاپ شده است. من او از پرفروشترین رمانهای فارسی است که در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسیده است. این کتاب توسط باستیان زولینو ، به زبان اندونزیایی و توسط الکساندر اندروشکین به زبان روسی منتشر شده است. رمان من او در دومین جشنواره مهر مورد تقدیر قرار گرفت و یکی از سه کتاب برگزیده منتقدان مطبوعات و سه کتاب برگزیده جوایز سال ۱۳۷۹ است.
درباره کتاب من او
داستان مربوط به زندگی فردی به نام علی فتاح است و عشق پاک او با دختر خدمتکار خانواده اش به نام مهتاب که به دلیل اعتقاد علی به عشقی پاک تا زمانی که از عشق راستین خود مطمئن نشده از ازدواج امتناع میکند و در خلال داستان از راهنماییهای درویشی مصطفی نام، از سلسلهای نامعلوم کمک میگیرد که نقش مهمی در داستان نیز دارد. مهتاب و علی هر دو عاقبت ناکام از دنیا میروند تا در جهان آخرت با یکدیگر ازدواج کنند. دو راوی در داستان هستند، یکی خود رضا امیرخانی و دیگر قهرمان داستان (علی فتاح) و این دو ماجراهای زندگی علی فتاح را از کودکی تا لحظهٔ مرگ / ازدواج، روایت میکند.
کتاب من او را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای عاشقانه پیشنهاد میشود.
درباره رضا امیرخانی
رضا امیرخانی (زاده ۱۳۵۲) نویسنده و منتقد ادبی ایرانی و به گفتهٔ خودش، از نویسندگان متعهد به انقلاب اسلامی ایران است. او مدتی رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود. وی که خود را از نویسندگان متعهد به انقلاب و هواخواه جمهوری اسلامی میداند به غیر از نگارش رمان و داستان بلند و یک مجموعه داستان کوتاه، به تألیف سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی اجتماعی نیز پرداختهاست. امیرخانی به منظور نوشتن وقایع سفر سید علی خامنهای در سال ۱۳۸۱ به استان سیستان و بلوچستان- که با نام داستان سیستان به چاپ رسیدهاست- یکی از همراهان وی بود.از وی و بخشی از نویسندگان به عنوان نویسندگان نزدیک به نظام فکری حکومت نام میبرند. برخی از آثار وی به زبانهای روسی و اندونزیایی و عربی ترجمه شدهاست. امیرخانی دو سفر به کشور کره شمالی داشته است و خاطرات و نظرات خود را در کتابی با نام نیمدانگ پیونگ یانگ منتشر کرده است. او در سفر اول با افراد مهمی از حزب خلق کره دیدار و گفتگو کرده است.
بخشی از کتاب من او
گذر لوطی صالح، گذر کریم رود! این یکی را از خودمان درآورده بودیم. کریم کنار بازارچه تنگش گرفته بود، به ما گفت آن طرف را نگاه کنید. تا ما سرمان را برگرداندیم، بی رودربایستی شلوارش را کشید پایین. لنگ و پاچه ی نی قلیانی اش را بیرون انداخت و کنار راسته ی ماست فروش های شاه پور شاشید. بعد هم گفت: «به قاعده ی یک رودخانه راحت شدم!» از آن به بعد به آن جا می گفتیم گذر کریم رود! نمی دانم، اما شنیده ام بعدها این قضیه زبان به زبان گشته و بقیه هم بدون این که بدانند، به آن جا می گویند کریم رود! خدا را چه دیده ای، شاید هم فرداروز یک هیأت بلندپایه از محققین ثابت کنند که قدیم ها از این جا رودخانه ای می گذشته به نام «کریم رود». خیلی ها هستند که سرشان درد می کند برای همین حرف ها. بگردند و از میان تاریخ، حرف در بیاورند، انگار نمی دانند که همه چیز در گذر است.
حجم
۳۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
حجم
۳۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
نظرات کاربران
لطفا این کتاب رو در طاقچه ی بی نهایت قرار بدین
فکر کنم دیگه همه این کتاب رو خونده باشن! اولین باری که این کتاب رو خوندم اول دبیرستان بودم و تازه داشتم با دنیای داستانها آشنا میشدم. ساعت یازده شب قبل خواب گفتم بزار یه فصل بخونم و بخوابم. ولی خب
لطفا در بی نهایت قراربدین
چرا ان قدر گررون؟؟..
یادم هست بعد از دوماه رضایت دادم تا « منِ او» رضا امیرخانی را تموم کنم چون اونقدر برای من جذاب بود که دلم نمیخواست تموم بشه :) منِ او باب دل من بود و تکه هایی از زندگی نزیسته و
😭😭عالی بود،بی نظیر،خدارو هزار مرتبه شکر که این کتاب رو خوندم.....
سالها پیش با خوندن این کتاب با قلم رضا امیرخانی آشنا شدم. بعد که فهمیدم متولد دهه ی پنجاهه، باورم نمی شد یه دهه پنجاهی بتونه در باره ی تهران سال ۱۳۱۲ با این همه جزئیات بنویسه. بعد از اون
کتاب بی نهایت زیبایی هست. یه کم ارزون کنین بخرم. من کتاب کاغذی این رمان رو دارم. برای کتابخونه ی الکترونیکی ام لازم دارم. لطفا ارزون کنین بخرم
" تنها بنایی که اگر بلرزد، محکمتر میشود، دل است." و "منِاو" کتابی بود که دل مرا لرزاند! آنچنان که تا مدتها نمیتوانستم سراغ داستان دیگری بروم و هنوز دلم جایی پیش مریم و علی و مهتاب، در کوچه مسجد قندی
شاهکار