
کتاب من او
معرفی کتاب من او
کتاب من او نوشته رضا امیرخانی است و نشر افق آن را منتشر کرده است. این رمان با نگاهی به زندگی خانوادهای تهرانی در دهههای گذشته داستانی چندلایه و پرجزئیات را روایت میکند که در آن سنت، هویت، عشق، رفاقت و تغییرات اجتماعی در هم تنیده شدهاند. روایت کتاب با زبانی خاص و نگاهی موشکافانه به جزئیات زندگی روزمره، مخاطب را به کوچهپسکوچههای تهران قدیم و روابط پیچیدهی خانوادگی و اجتماعی میبرد. شخصیتهای اصلی داستان، بهویژه علی فتاح و اطرافیانش، در بستر تحولات اجتماعی و فرهنگی با چالشهای گوناگونی روبهرو میشوند که هرکدام بخشی از دغدغههای انسانی و اجتماعی را بازتاب میدهند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب من او
کتاب من او اثر رضا امیرخانی، روایتی چندصدایی از زندگی خانوادهای اصیل در تهران است که در بستر تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران روایت میشود. داستان با تمرکز بر علی فتاح، پسر نوجوان خانواده و اطرافیانش تصویری از روابط خانوادگی، دوستیها، رقابتها و دغدغههای روزمره را ارائه میدهد. روایت کتاب با زبانی آمیخته به طنز، خاطره و جزئیات دقیق، فضای تهران قدیم را بازسازی کرده و خواننده را به دل محلهها، خانهها و مدرسههای آن دوران میبرد. ساختار کتاب بهگونهای است که هر فصل یا بخش زاویهی دید متفاوتی را پیش میکشد و گاه روایت را از زبان شخصیتهای مختلف دنبال میکند. این تنوع روایی باعث میشود که مخاطب با لایههای گوناگون شخصیتها و روابطشان آشنا شود و درک عمیقتری از فضای اجتماعی و خانوادگی آن دوران به دست آورد. من او علاوهبر روایت زندگی روزمره، به موضوعاتی چون هویت، سنت، تغییر نسلها و تأثیر تحولات اجتماعی بر روابط انسانی میپردازد و در خلال داستان، دغدغههای اخلاقی، دینی و فرهنگی را نیز مطرح میکند.
خلاصه داستان من او
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان من او با توصیف محلهی خانیآباد و خانوادهی فتاح آغاز میشود. علی فتاح، نوجوانی از خانوادهای متمول و سنتی، در کنار خواهرش مریم و دوست صمیمیاش کریم، روزهای کودکی و نوجوانی را در تهران قدیم سپری میکند. روایت با جزئیات دقیق از زندگی روزمره، آیینها، مراسمها و روابط خانوادگی پیش میرود. علی و کریم با تفاوتهای طبقاتی و فرهنگی دوستی نزدیکی دارند و این رفاقت در بستر اتفاقات کوچک و بزرگ محله و مدرسه شکل میگیرد. در کنار آن شخصیتهایی مانند باباجون، مامانی، اسکندر و مهتاب (دختر اسکندر) هرکدام بخشی از فضای خانوادگی و اجتماعی را نمایندگی میکنند. کتاب با روایتهای متقاطع و گاه طنزآمیز به دغدغههای هویتی، اخلاقی و اجتماعی میپردازد. موضوعاتی مانند تفاوت طبقاتی، سنت و مدرنیته، تغییرات اجتماعی، نقش زن در خانواده و جامعه و حتی مفاهیمی چون رفاقت و وفاداری در دل داستان تنیده شدهاند. روایت گاه از زبان علی و گاه از زاویه دید دیگر شخصیتها ادامه پیدا میکند و همین باعث میشود که داستان چندلایه و پرجزئیات جلوه کند. در خلال داستان خاطرات، رؤیاها و حتی سفرهای ذهنی شخصیتها به گذشته و آینده، به شکل سیال و گاه شاعرانه روایت میشود. من او علاوه بر روایت زندگی یک خانواده، تصویری از جامعهای در حال گذار را ارائه میدهد که در آن سنت و نوگرایی، عشق و وظیفه و فردیت و جمعگرایی در کشاکشاند.
چرا باید کتاب من او را بخوانیم؟
من او با روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، تصویری زنده از تهران قدیم و روابط انسانی ارائه میدهد. زبان خاص و جزئینگر نویسنده، فضای داستان را ملموس و باورپذیر ساخته است. این کتاب ضمن روایت زندگی روزمرهی یک خانواده، به دغدغههای اجتماعی، اخلاقی و هویتی را نیز در دل روایت جای داده است. خواندن این اثر فرصتی است برای آشنایی با سبک زندگی، آیینها و مناسبات اجتماعی گذشته و همچنین تأمل درباره تغییرات فرهنگی و نسلی. من او با طنز، خاطره و روایتهای سیال، تجربهای متفاوت از رمانخوانی را رقم میزند و مخاطب را به سفری در زمان و مکان میبرد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن من او به علاقهمندان داستانهای خانوادگی، دوستداران تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران، کسانی که به روایتهای چندلایه و شخصیتپردازی عمیق علاقه دارند و افرادی که دغدغه هویت، سنت و تغییرات اجتماعی را دنبال میکنند، پیشنهاد میشود. اگر از خواندن کتابهایی مثل رمان چشمهایش (بزرگ علوی)، خانه ادریسیها (غزاله علیزاده) و آبشوران (علیاشرف درویشیان) لذت بردید، این اثر را نیز دوست خواهید داشت.
درباره رضا امیرخانی
رضا امیرخانی (زاده ۱۳۵۲) نویسنده و منتقد ادبی ایرانی و به گفتهٔ خودش، از نویسندگان متعهد به انقلاب اسلامی ایران است. او مدتی رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود. وی که خود را از نویسندگان متعهد به انقلاب و هواخواه جمهوری اسلامی میداند به غیر از نگارش رمان و داستان بلند و یک مجموعه داستان کوتاه، به تألیف سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی اجتماعی نیز پرداختهاست. امیرخانی به منظور نوشتن وقایع سفر سید علی خامنهای در سال ۱۳۸۱ به استان سیستان و بلوچستان- که با نام داستان سیستان به چاپ رسیدهاست- یکی از همراهان وی بود.از وی و بخشی از نویسندگان به عنوان نویسندگان نزدیک به نظام فکری حکومت نام میبرند. برخی از آثار وی به زبانهای روسی و اندونزیایی و عربی ترجمه شدهاست. امیرخانی دو سفر به کشور کره شمالی داشته است و خاطرات و نظرات خود را در کتابی با نام نیمدانگ پیونگ یانگ منتشر کرده است. او در سفر اول با افراد مهمی از حزب خلق کره دیدار و گفتگو کرده است.
بخشی از کتاب من او
«تمامِ مغازهها سمتِ چپِ خیابان بودند. سمتِ راست، گود بود. داخلِ گود پر بود از خانههای کوچک که هر کدامِشان به اندازهٔ یک اتاقِ خانههای اربابی آن سمتِ خیابان بودند. هفت کور، تازه به سمساری رسیده بودند. کنارِ خیابان روی زمین مینشستند. هفت کور با هم هیچ فرقی نداشتند. لباسهایی ژنده و مندرس، همه یک رنگ؛ خاکستری تیره. معلوم نبود ابتدا چه رنگی بودهاند. با تنبانهای گشادِ سیاه که از بس روی زمین نشسته بودند، رنگ خاک گرفته بود. پشتِ سرِ هم روی زمین مینشستند. اولی ناله میکرد: ـ هف کور به یه پول! ذلیل نشین، محتاج نشین... تا کسی پولی به او میداد، میگفت: ـ حق عوضت بده. این علامتِشان بود. نفرِ آخر ـ هفتمی ـ تا این را میشنید، بلند میشد و کورمالکورمال به اولِ صف میآمد. - هف کور به یه پول! گیرِ نامرد نیافتین، اجنبیکش نشین. - حق عوضت بده. - هف کور به یه پول! بدمرگ نمیرین، گمگور نشین. همین طور، تک تک، هر کسی پولی میگرفت، آخری به اولِ صف میآمد و روی زمین مینشست و صف با حرکتی کند جلو میرفت. تازه به سمساری رسیده بودند.»
بخشی از کتاب من او
گذر لوطی صالح، گذر کریم رود! این یکی را از خودمان درآورده بودیم. کریم کنار بازارچه تنگش گرفته بود، به ما گفت آن طرف را نگاه کنید. تا ما سرمان را برگرداندیم، بی رودربایستی شلوارش را کشید پایین. لنگ و پاچه ی نی قلیانی اش را بیرون انداخت و کنار راسته ی ماست فروش های شاه پور شاشید. بعد هم گفت: «به قاعده ی یک رودخانه راحت شدم!» از آن به بعد به آن جا می گفتیم گذر کریم رود! نمی دانم، اما شنیده ام بعدها این قضیه زبان به زبان گشته و بقیه هم بدون این که بدانند، به آن جا می گویند کریم رود! خدا را چه دیده ای، شاید هم فرداروز یک هیأت بلندپایه از محققین ثابت کنند که قدیم ها از این جا رودخانه ای می گذشته به نام «کریم رود». خیلی ها هستند که سرشان درد می کند برای همین حرف ها. بگردند و از میان تاریخ، حرف در بیاورند، انگار نمی دانند که همه چیز در گذر است.
حجم
۳۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
حجم
۳۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
نظرات کاربران
لطفا این کتاب رو در طاقچه ی بی نهایت قرار بدین
لطفا در بی نهایت قراربدین
فکر کنم دیگه همه این کتاب رو خونده باشن! اولین باری که این کتاب رو خوندم اول دبیرستان بودم و تازه داشتم با دنیای داستانها آشنا میشدم. ساعت یازده شب قبل خواب گفتم بزار یه فصل بخونم و بخوابم. ولی خب
چرا ان قدر گررون؟؟..
یادم هست بعد از دوماه رضایت دادم تا « منِ او» رضا امیرخانی را تموم کنم چون اونقدر برای من جذاب بود که دلم نمیخواست تموم بشه :) منِ او باب دل من بود و تکه هایی از زندگی نزیسته و
😭😭عالی بود،بی نظیر،خدارو هزار مرتبه شکر که این کتاب رو خوندم.....
سالها پیش با خوندن این کتاب با قلم رضا امیرخانی آشنا شدم. بعد که فهمیدم متولد دهه ی پنجاهه، باورم نمی شد یه دهه پنجاهی بتونه در باره ی تهران سال ۱۳۱۲ با این همه جزئیات بنویسه. بعد از اون
کتاب بی نهایت زیبایی هست. یه کم ارزون کنین بخرم. من کتاب کاغذی این رمان رو دارم. برای کتابخونه ی الکترونیکی ام لازم دارم. لطفا ارزون کنین بخرم
" تنها بنایی که اگر بلرزد، محکمتر میشود، دل است." و "منِاو" کتابی بود که دل مرا لرزاند! آنچنان که تا مدتها نمیتوانستم سراغ داستان دیگری بروم و هنوز دلم جایی پیش مریم و علی و مهتاب، در کوچه مسجد قندی
من او.... منِ تو.... او.... و روایتی دلنشین و عمیق از دنیایی که در اون عشق و معرفت و بزرگی و نفرت و اندوه...همگی و همگی منحصر بفرد هستند. روایتی که بوی کاه گل و خاک بارون خورده میداد. باهاش همراه میشدی و حتی