دانلود و خرید کتاب دن آرام؛ جلد دوم میخائیل آلکساندروویچ شولوخوف ترجمه م. به آذین
تصویر جلد کتاب دن آرام؛ جلد دوم

کتاب دن آرام؛ جلد دوم

معرفی کتاب دن آرام؛ جلد دوم

کتاب دن آرام؛ جلد دوم نوشته میخائیل آلکساندروویچ شولوخوف است و با ترجمه م. به آذین در انتشارات فردوس منتشر شده است. 

درباره کتاب دن آرام 

گریگوری (گریشا) پانتلویچ ملخوف شخصیت اصلی این رمان جذاب است که آن را هم‌تراز جنگ و صلح تولستوی می‌دانند.  گریگوری مردی شجاع، جنگجو است که در تمام رویدادهای بزرگ تاریخی زمانش حاضر شده‌است. گریگوری دومین فرزند و دومین پسر و آخرین پسر خانواده‌ ملخوف است. او علاشق زن متأهل شده است که در همسایگی آن‌ها زندگی می‌کند. آکسیانا از شوهر بداخلاق خودش  استپان آستاخوف متنفر است. او هم کم‌کم عاشق گریگوری می‌شود و با او رابطه برقرار می‌کند اما مدتی بعد پدر گریگوری رابطهٔ نامشروع پسرش را می‌فهمد و او را مجبور به ازدواج با دختری ساده و پاک به نام «ناتالیا» می‌کند.

 گریگوری هنوز عاشق آکسیانا است و به زن قانونی خود هیچ علاقه‌ای ندارد. گریگوری کار در مزرعه را رها می‌کند و به خدمت نیروهای نظامی روسیه درمی‌آید. جنگ جهانی اول آغاز می‌شود. او در جنگ برای شجاعتش صلیب سن ژرژ می‌گیرد و به استواری و افسری می‌رسد. بعد پیروزی اولیه نیروهای شورشی و ارتش سفید ژنرال‌های سفید گریگوری را با بهانه سواد کم از فرماندهی لشکر (ژنرالی - بدون درجه) به ستوانی (درجه‌ای که قبلاً داشت) تنزیل مقام می‌دهند و گریگوری می‌پذیرد. اما کمی بعد به صف بلشویک‌ها می‌پیوندد و در نبردی با آنها همقطار می‌شود. او متوجه می‌شود جنگ داخلی همه‌چیز را تغییر داده و مردم یک کشور همدیگر را می‌کشند، پس می‌خواهد به خانه برگردد اما نمی‌داند چه اتفاقات شومی در انتظارش است. 

خواندن کتاب دن ارام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره میخائیل شولوخوف

میخائیل شولوخوف به سال ۲۴ مه ۱۹۰۵ در روستای کروجلنین در نزدیکی وشنسکایا متولد شد. پدرش روستایی ساده‌ای از نژاد روس و مادرش اهل اوکراین بود. در سال ۱۹۱۸ و با شروع جنگ داخلی در ناحیه دن درسش را نیمه کاره رها کرد و به ارتش سرخ پیوست تا در نبردهایی در برابر آخرین بازماندگان از هواخواهان ارتش سفید شرکت کند. اما تأثیر این تجربه این جنگ آن‌چنان عمیق بود که او را تبدیل به نویسنده‌ای کرد که واقع‌گرایانه به انقلاب اکتبر پرداخته است. شولوخف در سال ۱۹۴۱ برنده جایزه استالین و در سال ۱۹۶۰ برنده جایزه لنین در شوروی و در سال ۱۹۶۵ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. از آثار او می‌توان به دن آرام، آنها برای سرزمین پدریشان جنگیدند، زمین نوآباد، سرنوشت یک انسان، علم کین، کره اسب و جبهه جنوب نام برد. 

بخشی از کتاب دن آرام؛ جلد دوم

ــ پیش از هر چیزی من یک سرباز وفادار نسبت به امپراطور هستم. از دیدن «رفقای سوسیالیست» دلم بهم می‌خوره.

یونچوک با خود گفت: «پیش از هر چیزی احمقی و از آن گذشته، یک قداره‌بند از خودراضی»؛ و لبخند خود را فرو خورد.

ــ یعنی که خدایی جز اللّه نیست...

مرکولف چنان که گفتی عذر می‌خواست:

ــ ارتش همیشه موقعیت جداگانه‌ای داشته. ما همیشه برکنار از سیاست بوده‌ایم؛ این کار کار ما نیست.

سروان کالمیکوف در حالی که سبیل‌های آویخته‌اش را می‌جوید نشسته بود و چشمان مغولیش می‌درخشید. چوبف روی تختی دراز کشیده بود و در همان حال که گوش به گفتگوها داشت تصویری را که مرکولف کشیده و به دیوار چسبانده بود و دیگر از دود توتون زرد گشته بود نگاه می‌کرد: زنی نیم برهنه با چهره‌ای شبیه مادلن۶ که با لبخندی آرزومند و شهوت‌خیز به سینه برهنه خود چشم دوخته بود. او نوک قهوه‌ای رنگ پستان خود را با دو انگشت گرفته و انگشت کوچک را گوش به زنگ کنار ترک نگه داشته بود؛ پلک‌هایش روی روشنایی گرم مردمک‌هایش سایه انداخته بود. یکی از شانه‌هایش که اندکی بالا رفته بود پیراهنش را که فرو می‌لغزید نگه می‌داشت؛ کرک نرمی از نور فرورفتگی استخوان‌های ترقوه‌اش را پر می‌کرد. چنان لطف طبیعی و چنان حقیقتی در هیئت این زن بود، و در مایه‌های تیره تصویر چنان فصاحتی وجود داشت، که چوبف بی‌آنکه متوجه باشد لبخندزنان در تماشای این تصویر زیبا محو گشته بود. همه گفتگوها به گوشش می‌رسید ولی دیگر تا شعورش نفوذ نمی‌کرد. سرانجام چشم از تصویر بر گفت و به صدای بلند گفت:

ــ چه قشنگ!

و این کاملا بی‌موقع از کار درآمد، زیرا درست در همین هنگام بونچوک گفته بود:

ــ تزاریسم نابود خواهد شد، مطمئن باشید.

لیستنیتسکی با لبخندی زهرآگین سیگاری می‌پیچید و به تناوب بونچوک و چوبف را نگاه می‌کرد.

ــ بونچوک! ببخشید، لیستنیتسکی، اجازه بدهید!... بونچوک! گوش کنید! خوب، فرض کنیم که این جنگ به جنگ داخلی مبدل بشه... بعدش چه؟ خوب، دستگاه سلطنت را واژگون می‌کنید... چه حکومتی بجاش می‌آرید؟ قدرت را بدست که می‌سپارید؟

ــ بدست رنجبرها.

ــ شما می‌خواهید مجلس داشته باشید، نیست؟

بونچوک لبخند زد:

ــ نه چندان.

ــ پس به درستی چه می‌خواهید؟

ــ دیکتاتوری کارگران.

ــ بسیار خوب!... پس روشنفکرها، دهقان‌ها، چه نقشی بر عهده خواهند داشت؟

ــ دهقان‌ها به دنبال ما خواهند آمد: یک قسمت از روشنفکران آگاه هم از ما پیروی خواهند کرد، اما دیگران... دیگران، ما با آن‌ها این جور خواهیم کرد...

بونچوک با حرکتی ناگهانی کاغذی را که در دست داشت درهم پیچید و فتیله‌ای درست کرد و دورش انداخت و لای دندان‌ها زمزمه کرد:

ــ ما با آن‌ها این جور رفتار خواهیم کرد.

تسنيم
۱۴۰۱/۰۱/۱۹

بی نهایت بگذارید

کافه کتاب
۱۴۰۱/۰۹/۱۶

بر خلاف جلد اول که خیلی خوب بود جلد دوم فقط ماجرای اختلاف بین جبه های مختلف در داخل روسیه مانند قزاق ها بلشویک ها اسواران هستش

navid salami
۱۴۰۳/۰۸/۲۴

این مجموعه کتاب بینظیره. من اینو بلافاصله بعد از خوندم جلد ۱ خریدم و مطمئنم چهارتا جلدش رو تموم میکنم

بنظرم تو دنیا هیچ چیز وحشتناک‌تر از درون آدمی نیست، برای این که هرگز نمی‌شه آن را تا اعماقش روشن کرد...
Mina

حجم

۷۱۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۵۷۰ صفحه

حجم

۷۱۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۵۷۰ صفحه

قیمت:
۱۸۷,۵۰۰
۹۳,۷۵۰
۵۰%
تومان