کتاب آیا غنای عده ای اندک به سود همه ماست؟
برای دریافت این کتاب و خواندن و شنیدن هزاران کتاب دیگر، اپلیکیشن طاقچه را به صورت رایگان نصب کنید.
مشخصات کتاب
معرفی کتاب آیا غنای عده ای اندک به سود همه ماست؟
کتاب آیا غنای عده ای اندک به سود همه ماست؟ نوشتهٔ زیگمونت باومن با ترجمهٔ محمد غفوری در نشر صاد چاپ شده است. پژوهشی که «مؤسسهٔ جهانی تحقیق در توسعهٔ اقتصادی» در «دانشگاه سازمان ملل» انجام داده است، نشان میدهد که در سال ۲۰۰۰، آن ۱ درصد از جمعیت بزرگسال جهان که از همه ثروتمندتر است، صاحب ۴۰ درصد از داراییهای جهان بوده است و آن ۱۰ درصد از جمعیت بزرگسال جهان که از همه ثروتمندتر است، بالغ بر ۸۵ درصد از کلّ ثروت جهان را در تملک خود داشته است. نیمهٔ پایینی جمعیت بزرگسال جهان نیز مالک ۱ درصد از ثروت جهان بوده است؛ بااینحال، این گزارش تنها تصویری سردستی از روندی در حال وقوع است. حتّی اخبار بدتری برای برابری انسانها و ازاینرو نیز برای کیفیت زندگی همهٔ ما، روزانه ردیف میشوند؛ اخباری که هر روز بدتر میشوند.
درباره کتاب آیا غنای عده ای اندک به سود همه ماست؟
کتاب حاضر از یک مقدمه و سه فصل تشکیل شده است.
در فصل نخست، نویسنده به شواهد جدید و مفصل دربارۀ افزایش نابرابری از دهۀ ۱۹۸۰ میپردازد و در فصلهای دوم و سوم به تجزیه و تحلیل منطق حاکم بر نظریۀ نشت اقتصادی یعنی اولویت کمک مالی به بنگاههای سرمایه و کاهش مالیات ثروتمندان برای ثروتمندشدن جامعه میپردازد و مدعاهای اصلی آن را مورد نقد قرار میدهد. چهار داعیۀ اصلی اقتصاد سرمایهسالار، که وی به چالش میکشدشان، عبارتند از:
۱ )رشد اقتصاد غایت و مقصود سازماندهی اجتماعی و سیاسی است؛
۲ )افزایش مداوم مصرف ضامن خوشبختی است؛
۳ )نابرابری بخشی از طبیعت انسان است؛
۴ )رقابت یکی از پیششرطهای عدالت اجتماعی است.
به طور کلی، باومن ضمن نقد گسترده و مفصل مصرفگرایی و شرحی نافذ و انتقادی از زیرساخت اخلاقی و منطقیای که نابرابری حاکم بر جامعۀ بازار در دورۀ معاصر را وجاهت میبخشد، ارائه میکند.
کتاب آیا غنای عده ای اندک به سود همه ماست؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به علوم اقتصادی و جامعهشناسی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب آیا غنای عده ای اندک به سود همه ماست؟
سالیان سال پیش در ۱۹۷۹ یکی از مطالعات مؤسسهٔ کارنگی بهوضوح آن چیزی را نشان داد که انبوهی از شواهد و مدارک موجود در آن زمان حاکی از آن بود و تجربهٔ زندگی مشترک در میان مردم بهطور روزانه بر آن مُهر تأیید میزد: این واقعیت که آیندهٔ هر کودک را تا حدّ بسیار زیادی شرایط اجتماعی آن کودک، محل جغرافیایی تولدش و جایگاه والدینش در جامعهای که در آن زاده شده است از پیش تعیین کرده است، نه مغز، استعدادها، تلاشها و ازخودگذشتگی خود کودک. پسر وکیل یک شرکت بزرگ ۲۷ بار بیشتر از پسر یک مقام دونپایه که متناوباً استخدام و بیکار میشود از این بخت برخوردار بود که در سن چهلسالگی حقوقی را دریافت کند که او را در زمرهٔ ۱۰ درصدِ بالایی در میان ثروتمندترین افراد کشور قرار میدهد. هر دو پسر روی یک نیمکت در یک کلاس مینشستند، کیفیت کارشان یکی بود، به یک اندازه پشتکار بهخرج میدادند و از بهرهٔ هوشی یکسانی برخوردار بودند؛ بخت همکلاسی وی برای رسیدن به یک درآمد حتّی متوسط هم معادل یک نفر از هشت نفر بود. کمتر از سه دههٔ بعد، در سال ۲۰۰۷ اوضاع بسیار بدتر شده بود؛ شکاف مزبور وسیعتر و ژرفتر شده و امکان اینکه بتوان بر آن پلی زد، از همیشه بسیار کمتر شده بود. پژوهشی که دفتر بودجهٔ کنگره۲۲ انجام داده است نشان میدهد که ثروت غنیترین ۱ درصدِ آمریکاییها جمعاً بالغ بر ۱۶.۸ تریلیون دلار میشد؛ ۲ تریلیون بیش از مجموع ثروت ۹۰ درصد پایینی جمعیت کشور. برطبق گزارش مرکز پیشرفت آمریکا،۲۳ طی آن سه دهه، میانگین درآمد ۵۰ درصدِ پایین مردم آمریکا ۶ درصد رشد کرده است، درحالیکه درآمد ۱ درصدِ بالایی جامعه ۲۲۹ درصد افزایش یافته است.