![تصویر جلد کتاب اشارت های پست مدرنیته](https://img.taaghche.com/frontCover/220274.jpg?w=200)
کتاب اشارت های پست مدرنیته
معرفی کتاب اشارت های پست مدرنیته
کتاب اشارت های پست مدرنیته نوشتهٔ زیگمونت باومن و ترجمهٔ حسن چاوشیان است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب اشارت های پست مدرنیته
زیگمونت باومن در کتاب اشارت های پست مدرنیته بیان کرده است که پستمدرنیته برای افراد بسیار متفاوت معناهای بسیار متفاوتی دارد. ممکن است پستمدرنیته به معنای ساختمانی باشد که با غرور نظم و ترتیبهایی را به رخ میکشد که نشان میدهند چه چیزی با چه چیزی تناسب دارد و از چه چیزی باید پرهیز کرد تا منطق کارکردی آهن و شیشه و سیمان مراعات شود. یا شاید به معنای اثری تخیلی باشد که تفاوتهای میان نقاشی و مجسمهسازی، سبکها و نوعها، گالری و خیابان، یا حتی تفاوتهای میان هنر و هر چیز دیگری را زیر پا میگذارد. پستمدرنیته به معنای زندگانیای است که ظاهرا بسیار شبیه سریالهای تلویزیونی است، یا نمایش مستندی که وقعی به دلمشغولیهای شما دربارهٔ جدا ساختن تخیل از «رخدادهای واقعی» نمیگذارد. همچنین، به معنای مجوزی برای انجام دادن هر کاری است که شاید من و شما سودای آن را داشته باشیم و توصیهای است به چندان جدی نگرفتنِ هر کاری که از ما یا شما سر میزند. پستمدرنیته به معنای سرعت تغییر جهان اطراف ما و آمد و شد پیدرپی حالات و اوضاع مختلفی است که هیچکدام فرصتی برای ماندن و سخت شدن ندارند. پستمدرنیته به معنای توجه به همه چیز و همه جهات در آن واحد است به قسمی که نمیتوانیم توجه خود را حتی مدتی کوتاه روی چیزی متمرکز کنیم و به هیچ چیز نمیتوانیم نگاه واقعا دقیقی بیندازیم. پستمدرنیته به معنای بازارچهای مالامال از کالاهاست، کالاهایی که کاربرد اصلی آنها فقط لذت خرید آنهاست؛ به معنای زیستنی که احساسی همانند حس محبوس بودن مادامالعمر در بازار خرید را در ما ایجاد میکند. به معنای آزادی پرسرور و هیجانانگیزی برای انجام دادن هر کاری است و عدم قطعیت بهتآوری درباره این که چه کاری به انجام دادنش میارزد و چرا انسان باید آن را دنبال کند.
خواندن کتاب اشارت های پست مدرنیته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که به دنبال فهم پستمدرنیته هستند، پیشنهاد میکنیم.
درباره زیگموند باومن
زیگموند باومن (Zigmunt Bauman) در ۱۹ نوامبر ۱۹۲۵ متولد شد. او جامعهشناس و فیلسوف لهستانیالاصل بود. زیگموند باومن از سال ۱۹۷۱ بهعنوان استاد جامعهشناسی در دانشگاه لیدز انگستان مشغول به کار شد. باومن یکی از برجستهترین نظریه پردازان اجتماعی جهان بود که در زمینهٔ موضوعاتی چون مدرنیته و هولوکاست، پستمدرنیته و هنر پسانوگرا تحقیقات انجام داد و آثاری را به چاپ رساند. او در ۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب اشارت های پست مدرنیته
«جرج اورول در یکی از مقالههای خود از نشریه قدیمی آمریکاییای به نام بوستر یاد میکند که همیشه خود را به عنوان نشریهای «غیرسیاسی، غیراخلاقی، غیرادبی، غیرآموزشی، غیرمترقی، غیرمنسجم و غیرمعاصر» تبلیغ میکرد. من هرگاه میکوشم جهان را به گونهای مجسم کنم که ژان بودریار ترسیم میکند ــ استاد جامعهشناسی در نانت که در یکی ـ دو دهه اخیر یکی از آن تحلیلگران زمانه ما بوده است که بسیار درباره او سخن گفتهاند ــ بوستر را به یاد میآورم. بودریار نیز، همچون همان نشریه عجیب و مبهم، هویت جهان خویش را فقط با استفاده از فقدانها سرهمبندی میکند، هرچند با خشم و هیاهویی بسیار بیشتر از آن. جهان از چشم بودریار همچون میهمانیای است که از نظر تعدادِ فوقالعاده زیاد افراد سرشناس و محترمی که به آن دعوت شدهاند قابل توجه است اما افسوس که هیچ یک از آنها در این میهمانی حاضر نشدهاند.
بودریار درباره چیزی مینویسد که حاضر نیست، چیزی که از دست رفته و دیگر وجود ندارد، چیزی که خمیره، شالوده یا بنیان خود را از دست داده است. بودریار اصرار دارد که خصلت اصلی زمان ما غیبت و ناپیدایی است. تاریخ متوقف شده است. پیشرفت نیز متوقف مانده است، البته اگر اصلاً چنین چیزهایی بوده باشند. چیزهایی که ما امروز با آنها زندگی میکنیم عمدتا به عنوان نشانهها و بقایا قابل تشخیصند: چیزهایی که روزگاری بخشی از کلیتی بودند که به آنها جایی و کاری میداد، اما امروز صرفا قطعات پراکندهای هستند که محکوم به جستجوی بیهوده طرحی معنادارند و تقدیر آنها شرکت در بازی بیپایانی است.
قبول دارم که تا اینجا هیچ چیز مایه بهت خواننده کارکشتهای نمیشود که با سرگذشتنامههای پرشمار زمانه عجیب ما آشناست، زمانهای که اکثر نویسندگان سرگذشتنامهها آن را پستمدرنیته مینامند و معنایی غیر از نقطه پایان، فقدان یا ناپیدایی ندارد. با این همه، چگونه میتوان درباره تغییر و تحولی مطلب نوشت که هنوز در حال وقوع است و راه درازی تا کامل شدن آن باقی است؟ هر تغییری به چیزی مربوط میشود که وجود داشته است اما از این پس دیگر وجود ندارد، یا به چیز دیگری که سیما یا عادات و روال قدیمی خود را از دست میدهد.... اما تغییری که بودریار از آن سخن میگوید تغییری عادی نیست، بلکه تغییری است که به همه تغییرات خاتمه میدهد. تغییری که پس از آن دیگر نمیتوانیم از تغییر سخن بگوییم. حتی عبارت «دیگر نه» معنای خود را از دست میدهد. دیگر «دیگر نه» وجود ندارد ــ به منزله خط مبنایی که با آن میتوانیم بسنجیم چه چیزی هست و چه چیزی نیست، و تفاوت میان بودن و نبودن نیز ناپدید شده است.»
حجم
۳۵۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۲ صفحه
حجم
۳۵۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۲ صفحه