کتاب فصل خوشه های طلا
معرفی کتاب فصل خوشه های طلا
کتاب فصل خوشه های طلا نوشته مریم دالایی است. این رمان جذاب را انتشارات شقایق منتشر کرده است.
درباره کتاب فصل خوشه های طلا
ماجرای رمان فصل خوشههای طلا به ظاهر با یک گره آغاز میشود و آن حضور دختری به نام آرام است که دچار افسردگی شده و به علت مصرف داروهای اعصاب به چاقی مفرط مبتلا و از زیبایی وی کاسته شده است! اما چرا او به این روز افتاده؟
گره بعدی زمانی مشخص میشود که شخصیتی به نام شعله وارد ماجرا میشود! او کیست و چرا با وجود سردی و بیتوجهی به شاپورخان(شوهرخاله آرام)، قبول کرده که همسر دوم او شود؟
گره سوم آنجا پیش میآید که خواننده میخواهد بداند چرا صابر(همسر دوستِ آرام) دست به قتل زده و حالا در زندان است؟ مینو(همسر صابر) برای آزادی صابر چهکار خواهد کرد و آیا حاضر است تن به هر کاری بدهد؟ آقایعظیمی(پدر مقتول) چرا نسبت به سرور(مادر مینو) کینه دارد ولی قصد انتقام از مینو را گرفته است؟
بهزاد(مقتول) در آن روز نحس، چه کرده بود که منجر به کشته شدنش شده است. آرش چگونه به آرام ابراز علاقه خواهد کرد، در حالیکه میداند آرام عاشق داریوش است؟ آیا واقعن بهزاد را صابر به قتل رسانده است یا قاتل فرد دیگری بوده؟
کم پیش آمده که رمان ایرانی بخوانم و ببینم نویسنده برای ایجاد تعلیق در ماجرای داستانش از چند گره استفاده کرده باشد، معمولن نویسندگان رمان ایرانی ترجیح میدهند با ایجاد یک گره و تمرکز بر روی آن تعلیق را حفظ کنند، ولی نویسنده رمان فصل خوشههای طلا، در این خصوص متفاوت عمل کرده است. این کتاب داستانی پیچیده و جذاب است که مخاطب را مرحله به مرحله با خود همراه میکند.
خواندن کتاب فصل خوشه های طلا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فصل خوشه های طلا
لبهٔ پنجره، روی درگاه نشست و نگاهش را به باغ دوخت. برگها سبز کمرنگ بودند، براق و شسته شده با باران بهاری. عطر اقاقیهای چیده شدهٔ دور حوض بزرگ را میتوانست با نفسی عمیق تا عمق جانش بکشد و نفسی تازه کند. صدای جیکجیک گنجشکهای شلوغ و قارقار کلاغها، در آن وقت صبح، فضا را پر کرده بود. نگاهش سمت آسمان کشیده شد. ابرهای خاکستری در آغوش یکدیگر فرورفته و نوید بارانی دوباره را میدادند. خیلی وقت بود باران را مثل بچگیهایش دوست نداشت. درست نمیدانست از چه زمانی! شاید از وقتی که او رفت یا شاید از آن...
سرش را تکان داد تا جلوی هجوم خاطرههای آزار دهندهٔ اخیر را بگیرد. دوباره نگاهش را میان فضای باغ چرخاند و از آن فاصله به ساختمان کوچک آن سوی باغ خیره شد. خیلی وقت بود دلش میخواست با صاحب آن خانه صمیمی شود. نمیدانست این حس از کجا نشأت میگیرد، اما هر روز ترغیبش میکرد گرد رخوت از جان بتکاند و به بهانهای پیش او برود. او که به گفتهٔ آرش حکم تبعیدی این عمارت را داشت و هیچکس جز شاپورخان نمیدانست جرمش چیست که محکوم به تنهایی و انزواست. زنی که هووی خاله روحانگیز به حساب میآمد و حتی رفت و آمدهایش از در پشتی باغ انجام میشد تا مبادا حضورش بیش از آنچه بود به چشم بیاید.
از وقتی آنها به عمارت اسبابکشی کرده بودند او را بیشتر میدید، اما نه خاله و نه مادر هیچکدام حاضر نبودند به سؤالات و کنجکاویهایش دربارهٔ او پاسخ بدهند. میدید که گاهی در موردش با هم پچپچ میکنند، اما این گفتگوهای رازآلود خواهرانه هرگز به گوش او نمیرسید.
خودش نیز مدتها بود انزوا و گوشهنشینی را تجربه میکرد و حوصلهٔ هیچکس را نداشت. بیشتر اوقات خواب را به بیداری ترجیح میداد و شاید همین باعث میشد نسبت به حضور او حساستر شود و بخواهد که بداند چرا تنهاست، اما تفاوت بزرگی بین خودش و آن زن میدید؛ اینکه او عاشق بود و به خاطر این عشق تنهایی را پذیرفته و حتی حاضر شده بود در آن عمارت زندگی کند در حالی که خودش...
حجم
۳۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۳۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
نظرات کاربران
با احترام به نویسنده محترم و کسانی که خوندن این کتاب را توصیه کردن، باید بگم من سعیم بر اینه که پس از خوندن هرکتاب حداقل یک نکته ازش یاد بگیرم برای زندگی، ولی این کتاب حتی اون یک نکته
داستان زیبایی بود ممنون از قلم نویسنده
حوصله بر بود،تمامشو نخوندم.
قصه جالبی داره،با اتفاقات غیر منتظره،در مجموع خوندنیه قلم روان و دلنشینی داره نویسنده
با تشکر و خسته نباشی به خانم مریم دالایی فقط یک مقدار رمان کش دار و توصیح اضافه داشت و گرنه خیلی قشنگ بود . ممنون
خوب بود.
عالی
بسیار زیبا بود و همه چیز به جا بود ، درباره زندگی خیلی قشنگ صحبت میکرد
ابتدا خوب بود اما نویسنده سوژه رو هدر داده . می تونست خیلی بهتر از اینا باشه و این گره ها جذابیتی نداشت بیشتر شبیه سریال های پخش شده بود . با آرزوی بهترین ها برای نویسنده