دانلود و خرید کتاب حیفا محمدرضا حدادپور جهرمی
تصویر جلد کتاب حیفا

کتاب حیفا

انتشارات:نشر معارف
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۸۵۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب حیفا

حیفا داستانی دیگر از محمدرضا حدادپور جهرمی، است که در انتشارات حداد به چاپ رسیده است. جهرمی در این رمان جاسوسی- امنیتی از دسیسه‌های صهیونیزم پرده برمی‌دارد. این مستند داستانی برای اولین بار در کانال تلگرامی نویسنده به نام «دلنوشته‌های یک طلبه» منتشر شد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.

 درباره کتاب حیفا

حیفا دختر دورگه‌ عرب و اسرائیلی است که با سه خواهرش در اداره متساوا از ادارات دستگاه جاسوسی موساد بزرگ شده. این سه خواهر توسط متساوا به ماموریت‌های امنیتی فرستاده می‌شوند و در هر ماموریت نامی دارند. چهار خواهر این داستان با هم چندان ارتباطی ندارند و هرگز پدر و مادری به خود ندیده و در خانواده‌ای حضور نداشته اند. آنها کاملا امنیتی تربیت شده‌اند.

مهم‌ترین ماموریت حیفا تشکیل داعش است بنابراین از اخرین ماموریتش در افغانستان بازمی گردد تا با نام حفصه به عراق برود. برای این منظور دستگاه‌های کوچک خاصی در بدنش جاسازی می‌شوند و او به وسیله شخصی که هویتش را نمی‌داند از ماموریت جدیدش آگاه می‌شود. رفتن به ابوغریب و کار روی دو زندانی مرد القاعده به نام‌های ابومحمدالعدنانی و دکتر ابراهیم عواد از نوادگان جعفر کذاب.... او ماموریت دارد خودش را مسلمانی پرهیزکار و باتقوا جا بزند و به شستشوی مغزی و انحراف فکری این دو مرد برای تشکیل دولت شیطانی داعش بپردازد.

جهرمی در این داستان دستگاه‌های جاسوسی اسرائیل را معرفی می‌کند و اهداف و ماموریت‌های انها را از ابتدای تاسیس تا کنون بیان می‌کند..

این داستان، با پژوهشی یک ساله، به وقایع متعدد حقیقی و تاریخی مستند شده و از زحمات بسیاری از شهدای حزب الله و خط مقاومت تجلیل به عمل آمده که حدوداً ۵۰ درصد این داستان را شامل می‌شود. الباقی این مجموعه، داستان‌پردازی نویسنده و محقق می‌باشد که جهت ارتباط و جذابیت این مستند داستانی به شکل کنونی درآمده است.

شایان توجه است که اکثر اسامی و تاریخ نگاری‌های این دفتر، قابل رصد و جستجو در منابع اینترنتی و مکتوب و جلب اعتماد کافی مخاطب است.

 خواندن کتاب حیفا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به داستان‌های جاسوسی و امنیتی مخاطبان این کتاب‌اند.

درباره محمدرضا حدادپور جهرمی

محمد رضا حدادپور جهرمی متولد سال ۱۳۶۳، یکی از اساتید جوان حوزه علمیه جهرم است که معاونت پژوهشی این حوزه را نیز به عهده دارد. او فعالیتش را با کانال تلگرامی دلنوشته‌های یک طلبه شروع کرد. او به شهرت فراوانی بین ادب دوستان انقلابی رسید و آثار مختلفی را منتشر کرد. بیشتر آثارش داستانی و با موضوعاتی مانند فتنه و زندگی طلبه‌ها و خاطرات جنگ منتشر شده است.

در دنیای امروز که انقلابیون کمتر به سراغ داستان‌نویسی رفته‌اند، محمدرضا حدادپور جهرمی به درستی درک کرده است که داستان‌گویی زبان نسل امروز است و اگر قرار است اطلاعاتی به مخاطب منتقل شود می‌توان از آن استفاده کرد. آثار این نویسنده در انتشارات حداد منتشر شده است. 

 بخشی از کتاب حیفا

کارم با او تمام شد! چند دقیقه‌ای خوابم برد. خبری از خشم و نفرتم نبود. دیدم حفصه لباسش را پوشیده و دراز کشیده. نمی‌دانم آن شب چطور گذشت؟ احساس پیروزی نمی‌کردم، آثار شکست را در قیافه و حالات حفصه نمی‌دیدم. مصمم‌تر از این حرفها بود. بلند شدم لباسم را پوشیدم و وقتی می‌خواستم از سلول خارج شوم با صدای نازک و نیمه جانش گفت:

- بهتر است دیگر چندان به من توجه نکنی و سرت گرم کارت باشد. مثل بقیه شکنجه‌ام کن و با من هرطور دوست داری رفتار کن اما حواست باشد که موقع تقسیم زندانیان سلول من را کنار سلول اعضای عراقی و افغانی القاعده بیندازی. برو گورت را گم کن سیدی!

برگشتم و دقیق تر نگاش کردم، بهش نزدیک شدم، سرم را آوردم نزدیک صورتش. قبل از اینکه چیزی بگویم، گفت:

- دیگر اینقدر خودتت را به زندانی‌ای که دست و پاهایش بسته نیست و ممکن است هر کاری بکند، نزدیک نکن.

- تو کی هستی عوضی؟ کارت چیه؟

- مهم نیست که من کی هستم. مهم این است که دیشب به جای اینکه سگ‌های حیاط بغلی بهم تجاوز کنند، مهمان فرمانده ارشد ابوغریب بودم!

تازه فهمیدم که او به نقشه من پی برده بوده. چون قصد داشتم بیندازمش جلوی سگ‌های آموزش دیده آمریکایی اما او با حرفهایی که آن شب زد، طوری روی اعصابم رفت که به جای سگ‌ها، من پیشش بودم.

خیلی حساب شده رفتار کرده بود.

- چطوری فهمیدی؟

- از صدای زوزه سگ‌ها. من صدای زوزه سگ‌ها و گرگ‌ها را می‌شناسم و با آنها زندگی کردم و اینکه می‌دانستم هرچه داشتید امروز رو کرده‌اید به جز شکنجه با حیوانات حالا تا کسی نیامده و ندیده، قلاده را ببند دور گردنم و به اتاق قبلی برم گردان که کار دارم!

آن روز هم گذشت و من بیشتر به آن دختر فکر می‌کردم. باید طوری وانمود می‌کردم که انگار برایم مهم نیست و حواسم پیش او نیست. مثل همه شکنجه می‌شد، مثل همه نشست و برخاست می‌کرد، مثل همه حرف می‌زد و یا اظهار ترس می‌کرد. خلاصه مثلاً هیچ چیز در رفتارش از بقیه تمایز نداشت چون حرفه‌ای رفتار می‌کرد اما برای من که می‌دانستم چه جانوری هست و چقدر کارکشته است سخت بود. نمی‌توانستم به او دقت نکنم اما می‌دانستم که دُمش به بدکسانی وصل است و نباید پا روی دُمش بگذارم.

چند روز گذشت و باید طبق قانون از بند عمومی‌خارج می‌شد و تقسیمش می‌کردیم. لیست اولیه به دستم رسید، باید پاراف می‌کردم تا در دستور کار قرار بگیرد. وقتی به لیست نگاه می‌کردم، اصلاً بقیه اسم‌ها را نمی‌دید، فقط دنبال اسم حفصه می‌گشتم. اسم حفصه را دیدم، به شماره طبقه و بندش نگاه انداختم، دیدم در کنار زندانیان القاعده قرار گرفته، تعجب کردم. با لحن خیلی عادی پرسیدم: این چرا اسمش با ایناست؟ بهم گفتن: ناظر آمریکایی که دیروز برای دو ساعت به اینجا اومده بود اینطوری تقسیم کرده.

فهمیدم که بله. خبرهای زیادی هست که باید منتظر بود و دید و شنید. می‌دانستم تحولات زیادی در راه داریم مخصوصاً که داریم تن و گوشت یک دختر ۲۴-۲۵ ساله را جلوی سگ‌های افغان و عرب القاعده مینداختیم. بارها در مصاحبه‌هایم درباره زندانیان القاعده در ابوغریب گفتم که: «غیر پیش‌بینی‌ترین زندانی‌ها که در عین داشتن ظاهری مسلمان و متشرع، اما با خون وضو می‌گیرند و با خون افطار می‌کنند القاعده‌ای‌ها هستند.» با قرار گرفتن حفصه در کنار زندانیان القاعده، من داشتم به جای حفصه می‌ترسیدم؛ دو دلیل داشت: یکی اینکه خیلی کم پیش می‌آمد که زندانی زن را در کنار چندین مرد جنگی قرار بدهیم. دوم اینکه بعضی از القاعده‌ای‌ها مبتلا به بیماری‌های بسیار خطرناک و واگیردار مثل حاری و ایدز بودند.



 

Someone Curious
۱۳۹۹/۱۲/۲۶

چاپیش رو داشتم. مستند داستانی ای که ادمو دگرگون میکنه...

MINA
۱۴۰۰/۰۱/۱۵

کتابی که شمارو به فکر فرو می بره اساسا از کتاب هایی که به روایات واقعی میپردازه و بر اساس پرونده های حقیقیه خوشم میاد چون بعد از تموم شدنش جهان بینی تو رو تقویت میکنه و خواننده رو از لاک

- بیشتر
سید محمد صادق جلال زاده
۱۳۹۹/۱۲/۲۷

کتابی فوق العاده بسیار جذب کتاب میشید و ظرف مدت 3 ساعت کتاب رو میخونید. یک رمان جاسوسی اطلاعاتی فوق العاده جذاب

مامان نقّاش
۱۴۰۰/۰۱/۲۹

جاذبه و کشش کتاب انقدر بالا بود که کوچک ترین وقت تلف شده ای تو این مدت نداشتم ماجرا ی کتاب درباره ی دختر بیست و چند ساله ای است که یکی از ماموران زبده موساد (سازمان اطلاعات خارجی اسراییل) است و یکی

- بیشتر
samira
۱۳۹۹/۱۲/۲۷

دوست داشتم تصویر واقعی حیفا رو ببینم....

کاربر ۲۴۶۱۶۸۶
۱۴۰۰/۰۱/۱۷

در یک کلمه بگم که بی نظییییییییییر بود....توی یک ساعت تمومش کردم...من به این نوع کتاب ها علاقه دارم واسه همین جذابیتش برام بی سابقه بود... چون داستان واقعیه بیشتر جذبتون می‌کنه... حتماااااااا بخونین واقعا حیفه از دستش بدین..... بی نظیر و

- بیشتر
کتابخورم...
۱۴۰۰/۰۱/۰۶

داستانی با محتوای امنیتی که پشت پرده های زیادی برای خواننده روشن میکنه و متنی روان و پر کشش که نمیتونی کتابو زمین بگذاری

SARA
۱۴۰۰/۰۴/۰۸

فوق العاده بود. هیجان انگیز و پر کشش و اطلاعات عالی.

Ms Yk
۱۴۰۰/۰۱/۰۴

عاااالی

I'm 26
۱۴۰۱/۰۶/۰۲

سلام و ایام به کام. اقا این کتاب عالی بود واقعا کیف کردم از خوندش و همینقدر بگم همینکه شروع کردم تو دوسه ساعت تموم شد. این کتاب و بخونید،بخونید تا ببینید اطرافتون چه‌خبره و یکمم به تکاپو بیوفتید از هیجان و اینکه برید

- بیشتر
تنها مادری که در همه بحران‌ها پشت بچه‌اش را خالی نمیکنه، مادر همه بچه شیعه‌هاست، فقط حضرت زهراست. یازهرا گفتم، گوشه چشمم خیس شد، با پشت دستم گوشه چشمم را خشک کردم. نفسم داغ داغ شده بود، وقتی نفسم داغ میشه، هیچی نمی‌تونم بگم، فقط می‌تونم بگم: یا زهرا...
صالح قنبرلو
بخشی از لیستی که من برای ده ثانیه کوتاه دیدم و حالم را آنگونه تغییر داد این بود: بیست مرد برای ذبح شدن، بیست کودک پسر برای هدیه به نماینده خلیفه، بیست دختر بچه کمتر از ۱۲ سال برای هدیه دادن به بیست نفر اول پلیس شریعت، ۴۰ زن میان ۲۰ تا ۳۰ سال برای کنیزی ۶۰ نفری که از دروازه‌های الرمادی حفاظت کرده‌اند. ۱۲ سر بریده اسرای شیعه برای سر سلامتی میهمانان و... لا اله الا الله! خدا لعنتشان کند!
کاربر ۳۲۶۲۷۰۲
البته تحقیقات به عمل آمده بسیار گسترده‌تر از هجم اندکی است که
مینا
«همین که همه در حال تک‌روی هستند و هر کس به یک سمت و یه جهت و یک نفر و یک هدف و یک حکومت و یک دولت و یک جایگاه و یک ایده خاص تمایل دارد، به من می‌فهماند که همه به سمت «تک» بودن و «یکتایی» تمایل شدید دارند. اگر «یکی» نبود که این «یک» ها را مدیریت کند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شد و همه دنیا زودتر از اینها به هم می‌ریخت، پس هم «او» هست و هم «یکتا» ست اگر یکتا نبود کسی دم از «تک» بودن ایده و فکر و راه و هدفش نمی‌زد.»
SARA
بارها در مصاحبه‌هایم درباره زندانیان القاعده در ابوغریب گفتم که: «غیر پیش‌بینی‌ترین زندانی‌ها که در عین داشتن ظاهری مسلمان و متشرع، اما با خون وضو می‌گیرند و با خون افطار می‌کنند القاعده‌ای‌ها هستند.»
صالح قنبرلو
شما که باید بهتر از من بدونید، یهودی‌ها معتقدند که دشمن باید حذف بشه مخصوصاً اگر شیعه باشه و اهل تبلیغ علیه یهود باشه. می‌دونید که کجا نوشته، این ساده‌ترین درس «تلمود» هست. (تلمود در زبان عبری:‌ תלמוד به معنی آموختن یا تلمّذ که از آن به‌عنوان «تورات شفاهی» نیز یاد می‌شود، یکی از کتاب‌های اصلی یهودیت ربانی است.
صالح قنبرلو
- سفر چطور بود؟ - طوری که شاید بازم دلم بخواد برم. - از دیدن مسلمان‌ها در معابدشون لذت می‌بری؟ - از دیدن فرمانبرداری شاهزاده‌های عرب از سازمان بیشتر لذت می‌برم.
صالح قنبرلو
بخشی از لیستی که من برای ده ثانیه کوتاه دیدم و حالم را آنگونه تغییر داد این بود: بیست مرد برای ذبح شدن، بیست کودک پسر برای هدیه به نماینده خلیفه، بیست دختر بچه کمتر از ۱۲ سال برای هدیه دادن به بیست نفر اول پلیس شریعت، ۴۰ زن میان ۲۰ تا ۳۰ سال برای کنیزی ۶۰ نفری که از دروازه‌های الرمادی حفاظت کرده‌اند. ۱۲ سر بریده اسرای شیعه برای سر سلامتی میهمانان و...
صالح قنبرلو
وسط آن معرکه، حنانه چنان لگدی به سینه ابومحمد زد که ابومحمد نقش دیوار شد.
قلمِ مبارز || محسن
خون شیعه هر جا ریخته شد، همان جا شیعه پرور می‌شود
کاربر ۵۱۸۵۶۷۵ zahrakrmni
«من عاشق خدا هستم، احساس می‌کنم که او واقعاً شایسته پرستش است. نه به خاطر اینکه ما را آفریده است، بلکه به خاطر اینکه دست ما را برای خدمت به خودش باز گذاشته است! خدمت به او توسط خدمت به بندگانش محقق می‌شود. همین که به هم آرامش بدهیم، در واقع، در حال خدمت به او هستیم. اوج عبادت من، خدمت به شما دو نفر است. نوری در چهره شما وجود دارد که رنگ و لعاب نوعی انتخاب دارد؛ شما منتخب هستید، این را با تمام وجود حس می‌کنم. خدایم به من الهام می‌کند که شما می‌توانید منادیان توحید باشید!»
ام‌البنین
«وقتی قنوت می‌گیرم و چشمام به این دست و انگشتام میفته، میگم خدایا این دستا را به حق دستان ابالفضل العباس ببخش و بیامرز.»
علی اکبر
می‌دونی از چی بیشتر از همه دلم می‌سوزه؟ از اینکه دشمن، «بچه‌های خاک خودمان» را برداشت و اینگونه سفاک و خون‌خوار تربیت کرد و انداخت توی دامن خودمان. تکرار می‌کنم: بچه‌های خودمون.
AliAQO
در پژوهشکده (شیعه‌شناسی موساد، مستقر در شهر تل آویو) آموخته‌ام که خون شیعه هر جا ریخته شد، همان جا شیعه پرور می‌شود از طرفی زنده ماندن او و سرمایه‌گذاری برای تربیتش هم ریسک بالایی بود به این خاطر که هیچ آخوند شیعه‌ای را در زندان نمی‌توان به این راحتی تربیت صهیونیستی‌کرد، مخصوصاً اگر از مردم بومی نجف و کربلا باشد. چون مطمئنا گارد می‌گیرد و بعداً بر علیه خود ما استفاده خواهد کرد.
صالح قنبرلو
احساس حضرت زینب «سلام الله علیها» را داشتم که دم درب ورودی تالار بزرگ کاخ یزید، با امام و بچه‌های یتیم ایستاده بود. زینب کجا و مجلس بزم و شراب کجا؟ خدایا زینب کبری کجا و من روسیاه کجا. اون موقع هم زینب، اسم مادرش را آورد.
هدی✌
«همین که همه در حال تک‌روی هستند و هر کس به یک سمت و یه جهت و یک نفر و یک هدف و یک حکومت و یک دولت و یک جایگاه و یک ایده خاص تمایل دارد، به من می‌فهماند که همه به سمت «تک» بودن و «یکتایی» تمایل شدید دارند.
ام‌البنین
«شاید برای من و شما اسمش ریسک باشد اما خدا راه نجاتم را در آن به اصطلاح ریسک (بخوانید توکل) قرار داده باشد.»
Z.haji
محمد جان می‌دونی از چی بیشتر از همه دلم می‌سوزه؟ از اینکه دشمن، «بچه‌های خاک خودمان» را برداشت و اینگونه سفاک و خون‌خوار تربیت کرد و انداخت توی دامن خودمان. تکرار می‌کنم: بچه‌های خودمون.
(!_!) hana🌱
جلسات مهمی‌درباره چگونگی و کیفیت آموزش‌های لازم به ابوبکر البغدادی و ابومحمد العدنانی برگزار شد. تصمیم بر آن شد که ظرف مدت ۳۰۰ روز، در یک پروژه سه مرحله‌ای، آموزش‌های لازم صورت بگیرد. این سه مرحله عبارتند از: صد روز اول: اعتقادات و تجدید نظر در عقاید اسلامی؛ صد روز دوم: آموزش‌های استراتژی و منطقه‌شناسی؛ صد روز سوم: تکنیک‌های لیدرینگ و تربیت راهبری. امیدوارم پروژه به خوبی پیش برود و نتایج حداکثری حاصل شود، هرچند که ما در محاسبات خودمان، مأمور هستیم که فقط روی پنجاه درصد نتیجه پروژه‌ها حساب کنیم. اما حتی اگر همین پنجاه درصد هم محقق بشود، از اسلام و اصول و فروع عقاید اهل سنت و شیعیان در طول مدت حدوداً ۲۰ سال چیزی نخواهد ماند!
baraniam
وقتی سر و کارتون با سگ جماعت افتاد، این آیه را بخونید و بر خواندن این آیه مداومت داشته باشید: «وَ تَحْسَبُهُمْ أَیقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ کلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهِمْ لَوَلَّیتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبا». آیه ۱۸ سوره مبارکه کهف
Mersana

حجم

۱۶۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۷ صفحه

حجم

۱۶۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۷ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان