دانلود و خرید کتاب کفش های ایتالیایی هنینگ مانکل ترجمه راضیه خشنود
تصویر جلد کتاب کفش های ایتالیایی

کتاب کفش های ایتالیایی

نویسنده:هنینگ مانکل
امتیاز:
۳.۵از ۱۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کفش های ایتالیایی

کتاب کفش های ایتالیایی نوشته هنینگ مانکل است که با ترجمه راضیه خشنود منتشر شده است. کتاب کفش های ایتالیایی یکی از کتاب‌های مجموعه یخ است. مجموعه یخ شامل سه کتاب با نام‌های هرم، کفش‌های ایتالیایی و آدم برفی است که سه رمان جنایی از این نویسنده مشهور اسکاندیناوی است.

درباره کتاب کفش های ایتالیایی

این کتاب داستان مرد جراحی است که بعد از یک اشتباه در جراحی به دلیل مصرف الکل برای همیشه پزشکی را رها می‌کند و به جزیره پدری‌اش می‌رود و بیش از بیست سال در آن‌جا به تنهایی زندگی می‌کند. تنها کسی که مرد با او در ارتباط است پستچی است که هفته‌ای سه مرتبه برای مرد نامه می‌آورد، نامه‌هایی که بیشتر نامه‌های تبلیغاتی و بروشورهای پزشکی است. اما یک‌بار همه چیز متفاوت است،‌ پستچی همراه خود یک زن را می‌آورد. زن عشق سال‌های جوانی جراح بوده که جراح سی و چند سال پیش بی‌دلیل او را رها کرده است. زن سرطان پانکراس دارد و می‌گوید زیاد زنده نمی‌ماند، همین اتفاق دقیقا مرد را روبه‌روی خودش قرار می‌دهد. او باید با گذشته‌ای که از آن فرار کرده است روبه‌رو شود. 

خواندن کتاب کفش های ایتالیایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کفش های ایتالیایی

بچه که بودم تابستان‌هایم همیشه به بازی می‌گذشت و هیچ تصوری از گذر زمان نداشتم. آن وقت‌ها پدربزرگ و مادربزرگم هنوز سرحال بودند. پدربزرگی که بوی ماهی می‌داد و مادربزرگی با دندان‌های ریخته. مادربزرگ گرچه همیشه با من مهربان بود، از خنده‌هایش می‌ترسیدم، آن‌طور که دهنش را باز می‌کرد و آن چالهٔ سیاه نمایان می‌شد.

یخ، آن بیرون در حال آواز خواندن بود. می‌ترسیدم در آستانهٔ حملهٔ قلبی باشم. بلند شدم و فشار خونم را گرفتم. مشکلی نداشتم، پانزده روی نه، نبضم هم طبیعی بود، ۶۴ بار در دقیقه. صدای یخ آشفته‌ام می‌کرد. مثل آواز کر ترسناکی با صداهایی غریبه. در آشپزخانه نشستم و منتظر ماندم هوا روشن شود. چوب‌های کلبه لق بود و جیرجیر می‌کرد. علتش یا سرما بود یا موشی که از راهروهای مخفی عبور می‌کرد.

دماسنجی که پشت پنجرهٔ آشپزخانه نصب بود، منفی نوزده درجهٔ سانتیگراد را نشان می‌داد.

تصمیم گرفتم درست همان کاری را بکنم که همهٔ روزهای زمستان می‌کنم. لباسم را می‌پوشم، پاهایم را در چکمه‌هایم فرو می‌کنم، تبرم را برمی‌دارم و می‌روم سمت اسکله. کندن گودال روی یخ زیاد طول نمی‌کشد، دهانهٔ گودالی که پیش‌تر کنده‌ام معمولاً راحت‌تر باز می‌شود، چون یخش هنوز کلفت نشده. بعد لباسم را درمی‌آورم و می‌پرم توی آب. دردناک است، اما وقتی خودم را بیرون می‌کشم گرمم می‌شود.

هر روز می‌پرم توی گودال سیاهم تا حس کنم هنوز زنده‌ام. بعد انگار تنهایی‌ام کم‌کم محو می‌شود. شاید یکی از همین روزها از شوک ناشی از شیرجه رفتن توی یخ بمیرم. چون پاهایم به کف زمین می‌رسد، احتمال دارد سرم از آب بیرون بماند، بعد جانسون، پستچی جزیره، مرا پیدا خواهد کرد و هرگز نخواهد فهمید چه اتفاقی برایم افتاده.

خانهٔ موروثی‌ام را در این جزیره، به قلعهٔ نفوذناپذیری تبدیل کرده‌ام. وقتی از تپه‌های پشت خانه بالا می‌روم، می‌توانم دریا را تماشا کنم، صخره‌ها و جزیره‌های کوچک را، جزیره‌های قابل سکونت و غیرقابل سکونت مجمع‌الجزیره که برآمدگی‌های کوتاهشان از سطح آب یا یخ بیرون زده است.

niloofar
۱۴۰۰/۱۱/۲۰

برخلاف ادعای خلاصه‌ی کتاب، رمان جنایی نبود. قهرمان قصه، در جزیره‌ای خالی از سکنه زندگی می‌کند. این تنهایی خودخواسته به نظر تنبیهی می‌آید که او به خاطر اشتباهی در زندگی شغلی‌اش برای خود در نظر گرفته است. اما در واقع، او

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۱/۱۱/۰۸

داستان این کتاب، درباره‌ی پزشکِ پیریه که تک و تنها، توی یه جزیره‌ی دورافتاده زندگی می‌کنه. دوازده سال پیش، پیرمرد موقع جراحی اشتباهی کرده که ترجیح داده به جای روبه رو شدن باهاش، همه‌چیز رو کنار بذاره و به اون

- بیشتر
هانی
۱۴۰۱/۰۴/۰۴

کتاب خوبیه، ولی جنایی نیست چرا جزء سه گانه هرم و آدم برفی گذاشتینش؟ ضمن اینکه نویسنده آدم برفی با این دوتا متفاوته کلا 😆

حنا دختری در چمنزار
۱۴۰۱/۰۷/۰۲

من به امید کتاب جنایی خریدمش ولی اصلا حتی یک نقطه فرازم نداشت. تماما خط صاف بود روایت داستان و من حسی از خوندنش دریافت نکردم فقط وقتم پر شد

وحید
۱۴۰۳/۰۴/۲۴

یک شاهکار خواندنی این کتاب به زبان اول شخص نوشته شده و توصیفات و شرح داستان به قدری صمیمی و جذاب است که فورا با شخصیت اصلی داستان هم‌ذات‌پنداری می‌کنید. البته به گمانم حال و هوای داستان بیشتر به مذاق درون‌گراهایی چون

- بیشتر
وحیده
۱۴۰۲/۰۶/۲۳

چرا این کتاب سه گانه معرفی شده

fariba.
۱۴۰۲/۰۶/۱۶

خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم

erinne
۱۴۰۱/۰۳/۰۴

این دیگه چه کتاب بی سر و تهی بود. اصلا ارزش خوندن نداشت

بعضی از آدما مثل پرنده‌های مهاجر می‌مونن که هیچ‌وقت نمی‌فهمیم کی اومدن، کی رفتن.‌
Parinaz
ما همیشه به هم قول می‌دیم. ما به بقیه قول می‌دیم. بقیه به ما قول می‌دن. سیاستمدارا قول زندگی بهتر می‌دن، بانک‌ها قول سود بیشتر، غذاهایی که قراره با خوردنشون وزن کم کنیم، کرم‌هایی که قراره ضد پیری باشن و جلوی چین و چروک صورتمون رو بگیرن. زندگی همینه، سفر با یه قایق کوچیک، وسط سیل قول و وعده و وعید، که همیشه تغییر می‌کنن ولی هیچ‌وقت تموم نمی‌شن.
sadra shamaii
ـ زندگی هیچ‌وقت اون‌جوری پیش نمی‌ره که ما آرزو می‌کنیم.‌
Parinaz
اگه زیادی تو کار کسی سرک بکشی رابطه رو خراب می‌کنی.‌
Parinaz
من همیشه سردمه. همهٔ زندگی‌م دنبال گرما بودم، توی کشورهای استوایی، توی بیابون‌ها. اما همیشه یه قندیل یخ توی وجودمه.
Parinaz
من داشتم تابلوی نقاشی را از زاویهٔ دیگری می‌دیدم؛ تنهایی پشت تصویر را. پیرزن زیبایی بود، زیبایی خاصی که فقط در چهرهٔ پیرزن‌ها می‌شود دید. خاطره‌هایی که در چین‌های صورتشان نقش بسته، بدن‌های پیری که زمین منتظر در آغوش کشیدنشان است.
وحید
هیچ رها کردنی قابل توضیح یا توجیه نیست.
Parinaz

حجم

۲۳۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۳۰ صفحه

حجم

۲۳۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۳۰ صفحه

قیمت:
۸۱,۰۰۰
۲۴,۳۰۰
۷۰%
تومان