دانلود و خرید کتاب به وقت عقرب بهاره غفرانی
تصویر جلد کتاب به وقت عقرب

کتاب به وقت عقرب

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۲۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به وقت عقرب

کتاب به وقت عقرب داستانی نوشته بهاره غفرانی است که در انتشارات آئی سا منتشر شده است. این داستان، درباره زنی است که متوجه می‌شود زندگی‌اش و آنچه تا به حال برای خودش ساخته است، برایش ارزشی ندارد و می‌خواهد از آن رها شود. 

درباره کتاب به وقت عقرب

چه می‌شود اگر متوجه شوید زندگیتان را نمی‌خواهید؟ شادی زنی‌ است با دنیایی در هم‌تنیده که شغل و زندگی‌اش به واسطه‌ سینما به هم پیوند خورده است. خودش بازیگر نقش‌های مکمل است و همسرش افشین فیلم‌نامه می‌نویسد. در طی بحثی با همسرش در یک لحظه همه چیز تغییر می‌کند، نارضایتی از شغل و زندگی پایبست سرنوشت‌شان را متزلزل می‌کند و همه چیز به هم می‌ریزد. چه می‌شود وقتی شادی متوجه می‌شود آن زندگی را که در آن است، نمی‌خواهد؟

کتاب به وقت عقرب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب به وقت عقرب را به تمام علاقه‌مندان و دوست‌داران رمان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب به وقت عقرب

شادی از زندگی با افشین خسته بود و نمی‌خواست از او بچه‌دار شود. خود افشین را هم به زحمت تحمل می‌کرد؛ چه رسد به بچه‌ی او! پشتش را به شوهرش کرد و خودش را به خواب زد تا مجبور به منت‌کشی نشود. چند دقیقه

بعد، دست افشین روی کمرش نشست و آن را ماساژ داد.

- میدونم خواب نیستی. ولی بگیر بخواب؛ امروز حسابی خسته شدی به خاطر مهمون‌ها.

درد کمرش آرام شد و به خواب رفت. صبح با سر و صدای همسرش بیدار شد:

- پاشو دیگه دیرت شد. الان اون خیری زنگ میزنه و شروع میکنه به غر زدن. 

شادی تکانی به خود داد و چشمانش وصل ساعت روی دیوار شد؛ حسابی داشت دیرش میشد. سریع برپا زد و صبحانه‌ای را که افشین برایش حاضر کرده بود، خورد. آماده شد و بدون آرایش به سمت در رفت که افشین پرسید:

- کی کارت تموم میشه؟ امشب مهمون داریوشیم.

سوئیچ ماشین را در دستش بالا و پایین کرد و در را گشود.

- صدقه سر تو نقش اصلی نیستم و زود کارم تموم میشه؛ ساعت پنج خونه‌ام.

در که بسته شد، افشین موهایش را چنگ زد و به سمت آشپزخانه رفت. او هیچ وقت شادی را مجبور نکرده بود بازی در نقش اصلی فیلمی را که محمودی کارگردانش بود، رد کند. خود شادی به خاطر علاقه‌ای که به افشین داشت، آن نقش را نپذیرفت و حالا منتش را سر او می‌گذاشت. اگر شادی در آن فیلم هم بازی می‌کرد، باز افشین از او دلگیر نمی‌شد. اصلا آن موقع ازدواج نکرده بودند که شادی آن کار را کرد. اوایل آشنایی‌شان بود و افشین هیچگاه او را مجبور به کاری نمی‌کرد.

لیوان‌ها را شست و میز را جمع کرد و به اتاق مطالعه رفت. تهیه کننده از او خواسته بود تا رمانی را به صورت فیلمنامه در آورد و او زیاد از رمان خوشش نیامده بود. به هر حال شغلش بود و نمی‌توانست از درآمد وسوسه کننده‌ی آن فیلمنامه دست بکشد. می‌خواست برای شادی هدیه‌ای شایسته بخرد و پول کلانی لازم داشت.

شادی به محل فیلمبرداری که یک خانه‌ی قدیمی و کلنگی بود، رسید و بی‌توجه به غرولندهای جناب خیری، به اتاق گریم رفت. گریمور کارش را شروع کرد و گفت:

- خدا خیرت بده! خوب شد اومدی وگرنه این خیری خیرندیده سر ما رو می‌برد.

نفسش را بیرون فرستاد و با گوشی‌اش ور رفت. وارد پیجش شد و جز قربان صدقه‌های بیخود و بی‌جهت به خاطر ظاهر زیبا و جذابش، کامنت دیگری نبود. یک نفر نبود که توجهش به بازی او جلب شده باشد. یک نفر از نقش‌های چالش برانگیزی که بازی می‌کرد، حرف نمی‌زند.

وارد پیج آرزو بنیادی شد. آرزو از نظر ظاهری به گرد پای او هم نمی‌رسید، اما لوند بود و همه‌ی نقش‌هایش را به خاطر عشوه و لوندی برای کارگردان و تهیه کننده به دست می‌آورد. 

mahsa
۱۴۰۱/۰۲/۲۸

متن روان و جذابی داشت. قصه رو من خیلی دوست داشتم قلم نویسنده خیلی خوب بود و موضوع جالبی هم داشت. بعضی از دیالوگ‌ها هم خیلی خوب و دوست داشتنی بودند.

setareh. sh
۱۴۰۱/۰۲/۲۷

خیلی رمان قشنگی بود از دستش ندید

شکوفه شهبال
۱۴۰۱/۰۲/۱۳

داستانی زیبا و جذاب با وجود فانتزی بودن، باقلم جادویی نویسنده بسیار باور پذیر و ملموسه.

dark
۱۴۰۱/۰۲/۱۳

خیلی جالب بود و داستان فانتزی قشنگی داشت. من خوشم اومد. آموزنده بود

کاربر ۱۶۱۵۵۷۰
۱۴۰۰/۱۱/۰۳

جالب بود رفتن به زمان گذشته و زندگی جدید دوباره درست ساختن

پریسا یاسائی
۱۴۰۰/۰۶/۱۱

این کتاب داستان و ایده نابی داره قلم نویسنده به شدت زیبا و گیراست پیشنهادش میکنم

کاربر 8504496
۱۴۰۳/۰۷/۲۳

قشنگ بود ممنون از نویسنده ای کاش زندگی دنده عقب داشت ای کاش می شد برگشت عقب و اون تصمیمات و انتخابای غلط رو حذف کرد ای کاش ای کاش ای کاششششش😢

moonlight
۱۴۰۲/۰۵/۱۷

داستان جالب و متفاوت با قلمی دوست‌داشتنی.

کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
۱۴۰۲/۰۲/۲۲

کتاب خیلی قشنگی بود به نویسنده تبریک میگم و خوندن کتاب را توصیه میکنم

شهره
۱۴۰۱/۱۰/۱۳

خیلی شیرین و پر کشش بود حیف که کوتاه بود ولی کامل بود

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۱ صفحه

حجم

۳٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۱ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان