کتاب فهرست مهمانان
معرفی کتاب فهرست مهمانان
کتاب فهرست مهمانان نوشته لوسی فولی است که با ترجمه علی قانع منتشر شده است. کتاب فهرست مهمانان برترین کتاب معمایی سال ۲۰۲۰، پرفروش سایت آمازون، پرفروش مجله نیویورک تایمز و بهترین کتاب از نگاه سایت گودریدز است.
درباره کتاب فهرست مهمانان
همه چیز اماده شده است تا مرد جوان و جذاب که به تازگی یک ستاره تلوزیونی شده است با همسرش پیمان وفاداری ببندد، دختری زیبا و باهوش. مراسم عروسی در یک جزیره برگزار میشود و همه چیز به نظر در زیباترین حالت ممکن که است که در یکلحظه همهچیز در تاریکی فرو میرود. گروه موسیقی نواختنش را قطع میکند. داخل خیمهٔ عروسی، مهمانها فریاد میکشند و به هم میخورند. نور شمعِ روی میزها فقط سردرگمیشان را بیشتر میکند و سایههایی را روی پارچهٔ کتانیِ خیمه میاندازد که بالا و پایین میروند. چیزی دیده نمیشود و صدا به صدا نمیرسد؛ و فراتر از اینهمه غوغا و هیاهو، زوزهٔ دیوانهوارِ باد هم شنیده میشود.
بیرون، توفانی در حال طغیان است. باد در اطراف نعره میکشد و دیوارههای خیمه را درهم میکوبد. باد با هر هجومش کل ساختار فلزی خیمه را با غُرشی بلند میلرزاند و همهٔ مهمانها را آشفته و پریشانحال میکند. در قسمت ورودی، چِفتوبست درهای خیمه باز میشوند و تاب میخورند و شعلهٔ مشعلهای پارافینی، جلوی درِ ورودی را چشمکزنان روشن و خاموش میکنند. همه چیز یک طوفان ساده به نظر میآید اما قتلی شوم پشت ماجرا است.
خواندن کتاب فهرست مهمانان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
رمان فهرست مهمانان (لیست مهمانان) را به تمام علاقهمندان به داستانهای جنایی و معمایی پیشنهاد میکنیم.
درباره لوسی فولی
لوسی فولی متولد سال ۱۹۸۶ در بریتانیا است. او در دانشگاه رشتهٔ ادبیات انگلیسی خوانده است و سالها ویراستار آثار داستانی بوده است. فولی از سال ۲۰۱۵ به عرصە داستان نویسی وارد شد و توانست با سرعت جایگاه خودش را میان علاقهمندان به ادبیات پیدا کند. اغلب آثار او به زبانهای گوناگون ترجمه شدهاند و در فهرست پرفروشترین آثار بازار کتاب دنیا قرار گرفتهاند.
بخشی از کتاب فهرست مهمانان
امواج با کفِ سفید جلوی رویمان بلند میشوند. توی شهر یک روز خوبِ آفتابی زیباست، اما اینجا خیلی خشن و ناجور است! چند دقیقه قبل ما بندر اصلیِ امن و راحت را ترک کردیم و همینکه روی آب قرار گرفتیم، هوا تیره و تار شد و امواج چندمتری دریا را متلاطم کرد.
روز قبل از مراسم ازدواج است و ما در حال رفتن به جزیره هستیم. امشب را بهعنوان مهمانهای ویژه در آنجا میمانیم. من مشتاقانه منتظر آن هستم؛ حداقل خودم فکر میکنم که اینطور است. بههرحال به این اندازه تغییر و هواخوریِ ذهنی نیاز دارم.
صدای فریادی از کابینِ کاپیتان در پشتسرمان میآید. «مواظب باشین!» او را متیو صدا میزنند. قبل از اینکه فرصت فکر کردن داشته باشیم، قایق کوچکِ ما با یک موج برخورد میکند و بالا و پایین میشود. حجم زیادی از آب روی سَروکلهمان میپاشد.
همسرم، چارلی، فریاد میکشد: «خدای من!» و میبینم که یکطرف بدنش خیس آب است و من بهشکل معجزهآسایی فقط کمی خیس شدهام.
متیو داد میزند: «اونجایی که هستین، یهکم خیس شدین؟»
میخندم؛ اما مجبورم زورکی بخندم، چون واقعاً وحشتناک بود. حرکتهای قایق، عقب جلو رفتن و یکوَری شدنش به هردو طرف، دلورودهام را بههم میریزد.
حالتتهوع دارم. فکر چای خامهای که قبل از سوار شدن به قایق خوردیم، یکدفعه باعث میشود که بخواهم بالا بیاورم.
چارلی نگاهم میکند. دستش را روی زانویم میگذارد و فشار میدهد. «خدای من! دوباره شروع شد؟» همیشه این بیماریِ وحشتناکِ سفر کردن را داشتهام؛ وقتی باردار بودم، خیلی شدیدتر بود.
«اوهوم... دوتا قرص خوردهم، ولی انگار خیلی جواب نداده.»
حجم
۳۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۳۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
نظرات کاربران
داستان درباره یک عروسی در جزیره است که باعث شده آدم های مختلف دور هم جمع بشوند و این گردهمایی موجب میشه به یک سری چیزها درباره خود و بقیه پی ببرند . داستان از زبان شخصیت های مختلف روایت
کتاب شوکه کننده ای بود ولی اینقدر اتفاقات پشت سر هم افتاد که یکم از درک ادم خارج میشد و رنگ غیر طبیعی بودن ب خودش میگرفت ولی غیر از این واقعا ادم رو مجبور میکرد زمین نزاره گوشی رو بفهمه
۱- اولین نقطه ضعف کتاب اینه که تقریباً تا اواسطش خیلی کُند و خستهکننده پیش میره. نویسنده مدام به جزئیات بیشماری اشاره میکنه که اصلاً اهمیت چندانی ندارند. ۲- نظم و چینش فصلبندیهای رمان عالیه. به طوری که واقعاً کتاب رو
خب داستان خیلی کند پیش رفت و خیلی دیر مخاطب توی جریان ماجرا میافته و اون حس کنجکاوی برای ادامه ی داستان سراغش میاد، تقریبا تا اواسط داستان شایدم بیشتر صرفا شاهد روزمرگی های چند آدم و آماده شدنشون برای
اینکه تا آخرش نمیدونستی چه اتفاقی می افته هیجان انگیز بود ولی کند پیش رفت داستان.
کتاب عالی یا افتضاحی نیست؛ یه داستان معمولیه با هیجان کم و پایانی که از جایی به بعد قابل انتظار خواهد بود. حتی برای پر کردن وقت هم کتابهای بهتری وجود داره.
اوایل کتاب حس خوبی دریافت کردم که بالاخره این نوع موضوعات ( داخل جزیره و توفان و قتل که تبدیل به کلیشه شده در ژانر جنایی معمایی ) از یک خطی بودن داخل این کتاب در اومده و هر فصل
تا پایان داستان نمیشه گفت کی مقتول قراره باشه کی قاتل. تقریبا به هرکسی و هرچیز مشکوک میشی و برای مضنون کردن همه هم دلیل خوبی نویسنده میده. اوایل کتاب یذره کند پیش میره و تعلیقای قوی نداره.
من غرق در شوووک این کتابم که الان تموم شد. تا آخر داستان متوجه نمیشید که چه کسی مقتول و قاتل هست و فکر میکنید هرکسی میتونه قاتل باشه ولی در آخر هم خودتون نمیتونید تشخیص بدین😐 خیلی جالب و
اگرتعلیقدوست دارین تعدد اسم ها در کتاب شما رو گیج نمیکنه خط زمانی های مختلف رو میتونین همزمان دنبال کنین علاقه مند به حدس زدن در مورد پایان کتاب هستین خیلی دنبال درصد امکان وقوع ماجرای داستان در زندگی واقعی نیستین وهمچنین صبر کافی برای