کتاب چاقو و ایستادگی
معرفی کتاب چاقو و ایستادگی
کتاب چاقو و ایستادگی جلد اول از مجموعه آشوب مدام نوشته پاتریک نس و ترجمه آرزو مقدس است. کتاب چاقو و ایستادگی را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است. کتاب چاقو و ایستادگی جلد اول مجموعه آشوب مدام است.
درباره مجموعه آشوب مدام
در این کتاب وارد دنیایی عجیب میشوید، در این دنیا هیچچیزی جز صدا نیست، هیچچیز جز صدای بیپایان مردها و چیزهایی که بهطرفتان میآیند و میآیند و میآیند؛ همه چیز از زمان جنگ آغاز شد، اسپاکها میکروبِ صدا را پخش کردند، میکروبی که نصف مردها و تکتک زنها را کشت. در دنیای این کتاب هیچ زنی باقی نمانده است و تمام مردها میتوانند صدای فکر کردن همدیگر را بشنوند. این کتاب داستان پسرکی ۱۳ ساله به نام تاد است. در این شهر شهرداد تصمیمات عجیبی میگیرد. او تمام کتابها را سوزانده است و بعد از آن هم سوادآموزی را ممنوع کرده است.
خواندن مجموعه آشوب مدام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمندان به داستانهای پرهیجان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چاقو و ایستادگی
من تاد هیویت هستم.
منچی هم کنار من در دلش زمزمه میکند: «تاد هیویت.»
نفس عمیقی میکشم و چشمهایم را باز میکنم.
این هویت من است. من تاد هیویت هستم.
به راهمان ادامه میدهیم و از مرداب و رودخانه دور میشویم، از سراشیبیِ دشتهای وحشی بالا میرویم تا به تپهٔ جنوب شهر میرسیم، جایی که قبلاً، در آن مدت کوتاه و بیهودهای که مدرسه داشتیم، ساختمان مدرسه قرار داشت. قبل از اینکه من به دنیا بیایم، مامانها در خانه به پسرها درس میدادند و بعد وقتی فقط مردها و پسرها باقی ماندند، برایمان فیلم و برنامههای آموزشی میگذاشتند تا اینکه شهردارِ پرنتیستاون چنین چیزهایی را غدغن کرد، چون «برای تربیت ذهنهایمان مضر بودند.»
میدانید، شهردار پرنتیس یک نقطهنظر دارد.
و به همین خاطر تقریباً بهاندازهٔ نصف یک سالِ کوفتی آقای رویال با آن قیافهٔ غمگینش همهٔ پسرها را اینجا توی یک ساختمان بیرون شهر جمع میکرد تا از صدای اصلیِ شهر دور باشیم. البته نه که کارش فایده داشته باشد. امکان ندارد بشود در کلاسی پر از صدای ذهن پسرها چیزی درس داد و مطلقاً هیچ راهی برای امتحان گرفتن هم وجود ندارد. آدم حتی اگر خودش هم نخواهد تقلب میکند و همه میخواهند تقلب کنند.
و یک روز شهردار پرنتیس تصمیم گرفت همهٔ کتابها را بسوزاند، تکتکشان را، حتی آنهایی را که در خانهٔ مردها بودند، چون ظاهراً کتابها هم مضر هستند و آقای رویال، مردِ مهربانی که سر کلاس زهرماری میخورد تا خودش را نامهربان کند، همهچیز را وِل کرد و تفنگ برداشت و... اینطوری ماجرای درس خواندن من در کلاس درس هم تمام شد.
بقیهٔ چیزها را بن در خانه یادم داد. مکانیکی و غذا درست کردن و لباس رفو کردن و نکتههای اولیهٔ کشاورزی و اینجور چیزها. بهعلاوهٔ یکعالمه نکته برای زنده ماندن، مثل شکار و اینکه چهجور میوههایی قابلخوردن هستند و اینکه چطور با دنبال کردن ماهها در آسمان جهتیابی کنم و چطور از چاقو و تفنگ استفاده کنم و مارگزیدگی را چطور درمان کنم و چطور تا جایی که میتوانم صدای ذهنم را آرام کنم.
سعی کرد خواندن و نوشتن هم یادم بدهد، اما یک روز صبح شهردار پرنتیستاون در میان صدایم از آن بو برد و بن را یک هفته زندانی کرد و اینطوری ماجرای سوادآموزیام هم تمام شد. با وجود آنهمه چیزهایی که باید یاد میگرفتم، با وجود آنهمه کاری که باید در مزرعه انجام میدادم و هنوز هم باید هر روز انجامشان بدهم و اینکه فقط سعی کنم زنده بمانم، هیچوقت خواندن را درستوحسابی یاد نگرفتم.
مهم نیست. هیچکس قرار نیست هیچوقت توی پرنتیستاون کتابی بنویسد.
حجم
۶۰۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۶۰۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
نظرات کاربران
عالی و فوق العاده فیلم سینماییش هم اومده اونم خوبه هر دوشونو پیشنهاد می کنم هم فیلم هم کتاب
ایده داستان عالی بود آشوب مدام ،تعقیب و گریز مدام (به نظرم بعضی اوقات روایت داستان خیلی طولانی می شد و آدم خسته می شد)
مطالعه ی نسخه چاپی با عنوان«چاقوی جدایی ناپذیر»: کتاب «چاقوی جدایی ناپذیر» رمانی نوشته ی «پاتریک نس» است که نخستین بار در سال 2008 به چاپ رسید. «تاد»، تنها پسر در شهر مردان است. از زمانی که ساکنین به میکروبی عجیب
هرسه جلد مطالعه شده... خببب بازی شروع شده!کسی داوطلبه؟قدرت شنوایی خیلی وقته از بین رفته! آیا هنوز اثری از آدم های شنوا هس در دنیا یا ن؟ خوبهه
اصلا نمی فهمم چرا چنین کتابی رو با عنوان مخصوص کودکان و نوجوانان معرفی کردن! یعنی فقط به خاطر اینکه مال نشر پرتقاله؟! به نظرم بزرگسال ها خیلی بهتر می تونن پیام این کتاب رو درک کنند. در هر حال..
به نظرم خیلی بد بود. تو یک پنجم این حجم هم میشد داستان رو گفت، الکی کشش داده نویسنده. بعدشم اینکه رازها و سوالهارو تا آخر داستان میکشه و شما خسته میشید ازاینکه انقدر میرین جلو و باز همه چی