کتاب هیولای وجود
معرفی کتاب هیولای وجود
معرفی کتاب هیولای وجود
کتاب هیولای وجود جلد سوم از مجموعهٔ آشوب مدام نوشتهٔ پاتریک نس و ترجمهٔ آرزو مقدس است. کتاب هیولای وجود را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تأسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره مجموعه آشوب مدام
در این کتاب وارد دنیایی عجیب میشوید، در این دنیا هیچچیزی جز صدا نیست، هیچچیز جز صدای بیپایان مردها و چیزهایی که بهطرفتان میآیند و میآیند و میآیند؛ همه چیز از زمان جنگ آغاز شد، اسپاکها میکروبِ صدا را پخش کردند، میکروبی که نصف مردها و تکتک زنها را کشت. در دنیای این کتاب هیچ زنی باقی نمانده است و تمام مردها میتوانند صدای فکر کردن همدیگر را بشنوند. این کتاب داستان پسرکی ۱۳ساله به نام تاد است. در این شهر شهردار تصمیمات عجیبی میگیرد. او تمام کتابها را سوزانده است و بعد از آن هم سوادآموزی را ممنوع کرده است.
در کتاب هیولای وجود، جلد سوم این مجموعه، میخوانیم که جنگ بزرگی بین دو طرف این داستان در میگیرد. تاد در گیرودار این جنگ بزرگتر میشود. درنهایت، میخوانیم که کدام طرف پیروز میشود و آیا سرانجام، زندگی عادی و صلح به شهرِ تاد بازمیگردد و دنیای تازهای آغاز میشود؟
خواندن مجموعه آشوب مدام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمندان به داستانهای پرهیجان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هیولای وجود
حمله ناگهانی است. رهبر اسپاکلها، که خودش را به اسم آسمان معرفی میکند، به استقبالمان میآید...
اما ناگهان یک نفر دیگر بهطرف او میدود، شمشیر سنگیِ سنگین، درخشان و وحشتناکی در دستش است...
و میخواهد آسمان را بکشد...
میخواهد رهبر خود را بکشد...
این اتفاقی است که در مذاکرات صلح میافتد...
آسمان برمیگردد، اسپاکل شمشیربهدست را میبیند که بهطرفش میآید و دستش را دراز میکند تا جلوی او را بگیرد...
اما اسپاکل شمشیربهدست بهراحتی از کنارش میگذرد...
از کنارش میگذرد و بهطرف من و برَدلی میدود...
بهطرف من میدود...
صدای برَدلی را میشنوم که فریاد میزند: «وایولا!»
و آنهاراد را برمیگرداند که خودش را بین ما قرار دهد اما اقلاً دو قدم عقبترند...
و فضای بین من و اسپاکلی که میدود خالی است...
و من از روی پاهای بلوط میافتم...
بلوط میگوید: کُرّه دختر!
و دارم از پشت روی زمین میافتم...
و فرصتی نیست...
اسپاکل به من رسیده...
شمشیرش را بالا برده...
با تلاشی بیفایده دستهایم را بالا میآورم که از خودم محافظت کنم...
و...
شمشیر فرود نمیآید.
شمشیر فرود نمیآید.
بالا را نگاه میکنم.
اسپاکل به بازویم خیره شده.
آستینم بالا رفته و پانسمانم باز شده و افتادهام و او به نوار روی بازویم خیره شده...
نوار سرخ و عفونی و ناسالم که عدد ۱۳۹۱ روی آن حک شده...
و بعد میبینمش...
وسط بازوی او هم زخمی به وحشتناکی مال من هست...
نواری که روی آن نوشته شده ۱۰۱۷...
و این همان اسپاکلِ تاد است، همان که از نسلکشی شهردار در صومعه نجاتش داد. او هم نواری به دست دارد که پیداست آن هم عفونت کرده...
وسط ضربه زدن بیحرکت مانده، شمشیرش در هواست، آمادهٔ ضربه زدن است اما فرود نمیآید و او به بازوی من خیره شده...
و بعد یک جفت سُم درست به سینهاش کوبیده میشوند و او را به آنسوی محوطهٔ باز پرتاب میکنند...
حجم
۵۳۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
حجم
۵۳۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
نظرات کاربران
کتاب «هیولای وجود» رمانی نوشته ی «پاتریک نس» است که نخستین بار در سال 2010 به چاپ رسید. سه ارتش برای نبرد آماده شده اند: یکی تحت کنترل شهردار جانی اما کاریزماتیک؛ دومی زیر نظر یک تروریست با افکار ماکیاولیستی
خیلی خوب بود مثل دو جلد قبلش👌 ولی آخرش یکم مبهم بود
فقط آخرش رو متوجه نشدم.آخرش تاد مرد یا بهوش اومد؟
کتاب خوبی بود مگه میشه ناشر پرتقال کتابای بد رو به ما تحویل بده😅 اما واقعا خوب بود توصیه میشه بخونید
واقعا از خوندن این مجموعه لذت بردم. خیلــــــــــی خوب بود.
من کلا کتابای خیلی تخیلی رو دوست ندارم و به کتابایی که شخصیت هاش امروزی باشند و کمی واقعیت داشته باشند علاقه دارم . و برای همین از این کتاب خوشم نیومد.😞