دانلود و خرید کتاب علامت سوال ها؛ جلد دوم دن پبلاکی ترجمه فاطمه انصارالحسینی
تصویر جلد کتاب علامت سوال ها؛ جلد دوم

کتاب علامت سوال ها؛ جلد دوم

معرفی کتاب علامت سوال ها؛ جلد دوم

کتاب ساعت و سرقت کتاب دوم از مجموعه علامت سوال‌ها نوشته دن پبلاکی و ترجمه فاطمه انصارالحسینی است. مجموعه علامت سوال ها را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره مجموعه علامت سوال‌ ها

گروه علامت سوال ها در این مجموعه با اتفاقات زیادی روبرو می‌شوند. آنها ثابت کرده‌اند که هیولای دریایی اصلا وجود خارجی ندارد با قلدرها مبارزه کرده‌اند و بسیاری از معماهایی را که سر راهشان بوده فقط با شش سرنخ و یا کمتر حل کرده‌اند. اما مون هالو هیچ وقت خالی از معما نیست.

ویولا، سیلوستر، رزی و وودرو، برای پیدا کردن گنج، باید به معماها و سؤال‌های بسیاری پاسخ دهند. آن‌ها متوجه می‌شوند ساختمان معمولی کتابخانه پر از علامت‌های مخفی است. علامت‌هایی که یک معمای تازه می‌سازند. 

خواندن مجموعه علامت سوال‌ ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

نوجوانان بالای ۱۲ سال مخاطبان این مجموعه‌اند.

درباره دن پبلاکی

دن پبلاکی نویسندهٔ کتاب‌های تیمارستان متروک و کابوس‌زدگان است. او هم مثل همهٔ نویسنده‌ها لیست بلندی از شغل‌های عجیب‌وغریبش دارد. دن کل نیوجرسی را به‌عنوان فروشندهٔ لباس شنا سفر کرده، در یک تور ملی نمایش افسانهٔ شبح خواب‌آلود نقش ایچاباد کرین را بازی کرده است، مسئول جمع کردن تماشاچیان برای چه کسی می‌خواهد میلیونر شود؟ بوده، در تئاتر شیرشاه در برادوی اسنک فروخته، در بارنز و نوبل کتاب معرفی کرده، برای دانشگاه کلمبیا تلفن جواب داده و توی مرکز سرطان مموریال اسلون ـ کترینگ کار تحقیقاتی انجام داده است. البته هیچ‌وقت کاراگاه نبوده و بعد از نوشتن این کتاب، فکر می‌کند باید این کار را هم امتحان کند.

بخشی از کتاب علامت سوال ها؛ جلد دوم

سیلوستر همان‌طور که داشت دزدکی به صحبت‌های پدر و مادرش گوش می‌داد، شروع کرد به چیدن بشقاب‌ها روی میز کناری. پدرش پشت پیشخوان دراز ایستاده بود و به سیلوستر پشت کرده بود. داشت کم‌کم از او دور می‌شد، معلوم بود دست‌وپایش را گم کرده است. هرچه صدای پدر سیلوستر پایین‌تر می‌آمد، سیلوستر حواسش را بیشتر جمع می‌کرد.

پدرش گفت: «راضی شد؟ امروز؟ آها! خب. چه خبر خوبی!» آقای چو نگاهی به سیلوستر انداخت. سیلوستر تا متوجه نگاه پدرش شد، سریع نگاهش را به میزی برگرداند که مثلاً داشت تمیز می‌کرد. پدرش صدایش را از قبل هم پایین‌تر آورد و گفت: «نه. هنوز بهش نگفتم.»

حالا سیلوستر کنجکاوتر هم شده بود.

آقای چو تلفن را قطع کرد و به سمت سیلوستر برگشت. پرسید: «فکر کنم همهٔ حرف‌هام رو شنیدی.» سیلوستر با سر تأیید کرد. پدرش پرسید: «خب نظرت چیه؟»

سیلوستر گفت: «دربارهٔ چی؟» یعنی باید می‌دانست منظور پدرش چیست؟ آیا سرنخی بود که از نظر سیلوستر پنهان مانده بود؟ 

«دربارهٔ اینکه مادربزرگت بیاد با ما زندگی کنه.»

سیلوستر گفت: «هالمونی؟» سریع ذهنش رفت سمت اینکه چقدر کیف می‌داد اگر مادربزرگش بیاید و با آن‌ها زندگی کند. بعد ذهنش رفت سمت یک مسئلهٔ دیگر. پرسید: «ولی آخه کجا بمونه؟» خانهٔ آن‌ها سه اتاق‌خواب داشت و هیچ اتاقی هم خالی نبود.

آقای چو چند لحظه ساکت ماند. بعد گفت: «داشتیم فکر می‌کردیم که بیاد توی اتاق تو بمونه.»

سیلوستر گفت: «اتاق من؟»

«می‌تونیم به‌جاش واسه تو زیرزمین رو درست کنیم. می‌تونی فضای شخصی خودت رو داشته باشی. به نظرت خوب نیست؟»

«می‌خواین من برم توی... زیرزمین؟»

🕊️📚kerm ketab
۱۴۰۲/۰۴/۲۴

باحال بود:)

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۷/۲۷

کلوپ علامت سوال همیشه علاقه خاصی به کتاب خانه شهر داشته، اما وقتی بچه ها متوجه می شوند طرح های روی ساختمان کتابخانه در واقع نشانه هایی سری هستند، می فهمند که باید چیزهای بیشتری در کتابخانه مخفی شده باشد.

- بیشتر
۱۴۰۱/۰۵/۰۹

کتاب بسیار جذاب و عالی بود😍 حتما دریافتش کنید🙃

Sani and Eli
۱۴۰۱/۰۵/۳۱

کتاب خیلی خوبیه

حالا می‌دانست که فقط یک راه برای بردن بازی غریبه‌ها وجود دارد. با خودش فکر کرد هرچقدر هم که به جزئیات توجه کنی، باز هم باید ببینی نظریه‌هایت درست بوده‌اند یا نه. برای این کار هم، برخلاف حرف بزرگ‌ترها، مجبوری با غریبه‌ها حرف بزنی. اگر آدم شانس بیاورد، آن غریبه، غریبه نمی‌ماند.
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵
«کایل می‌گفت که دیشب دیروقت دیده که آقای پیلسون داشته توی باغش کارهایی می‌کرده. مثل اینکه از توی خیابون، کایل دیده که پیرمرد توی باغچه‌ش یه سوراخ خیلی عمیق کَنده.» سیلوستر تقریباً داشت داد می‌زد: «که زنش رو توش دفن کنه؟ امکان نداره. توی مون‌هالو از این اتفاق‌ها نمی‌افته.» وودرو گفت: «من هم همین فکر رو می‌کردم. اما من و کایل آروم‌آروم رفتیم طرف نرده تا بهتر بفهمیم اون‌طرف داره چه اتفاقی می‌افته.» مکثی کرد، جرعه‌ای از آبش خورد و ادامه داد: «اون‌موقع بود که دیدیمش.» رزی که نزدیک بود سکته کند، گفت: «چی رو دیدیدن؟»
msh

حجم

۱۳۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۱۳۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۴۱,۰۰۰
تومان