دانلود و خرید کتاب صوتی هرس
معرفی کتاب صوتی هرس
کتاب صوتی هرس دومین اثر داستانی نسیم مرعشی، با صدای محسن بوالحسنی و نوال شریفی منتشر شده است، تجربهای متفاوت با رمان اول او است. اگر پاییز فصل آخر سال است درباره بلاتکلیفیها و تردیدهای یک نسل آرمانگرا بود و سرگشتگیشان اما هرس روایت رازهایی از مادران و پسران است. هرس روایت رسول و نوال و همهٔ زنان و مردانی است که با جنگ و پیامدهایش دست به گریبان بودهاند. داستان مادران و پسرانی است که در دالانهای تودرتوی تاریخ و در میان سالهای طولانی جنگ گم شدند.
درباره کتاب هرس
کتاب صوتی هرس از آثار نسیم مرعشی و رمانی در مورد زندگی مشترک زوج خرمشهری به نام های رسول و نوال است که با شروع جنگ و مرگ اولین فرزندشان هیچگاه به شکل عادی خود باز نمیگردند.
مرعشی در این اثر با استفاده از فضاهای روایی متفاوت و متعدد سرنوشت این خانواده را در دورهای طولانی بازگو کرده است. هرس رمانی قصهگو است و از ادمهایی میگوید که مجبور شدهاند برای گذر از خاطرات آنها را مرور کنند. مرعشی در این اثر علاوه بر قصهگویی شما رابه دل طبیعت اسرارآمیز خوزستان هم میبرد.
شنیدن کتاب هرس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب صوتی هرس
بعد از مُردن تهانی، بچههایش را باهم تنها نمیگذاشت. همین که پشت میزِ ادارهاش مینشست کابوسها شروع میشد. با چشم باز کابوس میدید. همهچیز را واضح و روشن. میدید که دخترها باهم در خانهاند و گاز را باز کردهاند و پرده رویشان افتاده و آتش گرفته. میدیدشان که دارند با قاشقهای روغنی و گیسهای آتشگرفته دور خانه میدوند و آتش دنبالشان زبانه میکشد. مهزیار را میدید، ته راهرو، که خودش را میکوبد به در و در باز نمیشود. صدای بچههایش را میشنید و میشنید که به خانهٔ همسایه نمیرسد. دخترها را میدید که میدوند سمت مهزیار و میخندند. میدید که آتش میگیرد به پای مهزیار. اینجا، به همین جا که میرسید تلفن را برمیداشت و زنگ میزد خانه.
«الو بابا، خوبین؟ همهتون خوبین؟»
با آنها حرف میزد و به اصراری دیوانهوار در صداهایشان دنبال نشانهای میگشت از خطر. پیدا که نمیکرد قطع میکرد و از همان لحظه باز کابوس برمیگشت. یادش نمیآمد چاقوی گوشتبُریاش را کجا قایم کرده و اصلاً آنقدر خوب قایمش کرده که کسی پیدایش نکند یا نه. آخرینباری که درِ پشتبام را قفل کرده بود یادش نمیآمد. تلفن را برمیداشت. باز برمیداشت. دو ساعت نگذشته بود از کار که خیسِ عرق میشد. بند نمیشد سر کار. فکرش هیچ جا نمیرفت غیر از خانه و بچههایش. سوییچ رنوش را برمیداشت و راه میافتاد.
خورشید دو وجب داشت تا افق که رسول نگه داشت جلوِ ویرانهای که معلوم بود زمانی آبادیِ آبادی بوده. صورت مهزیار سرخِ سرخ بود. رسول پیاده شد، کُلمن را گذاشت لبهٔ صندلی عقب ماشین، آب یخ ریخت در گودی دستش و صورت مهزیار را آب زد.
«خنک شدی بابا؟»
لیوانی آب هم دستش داد. لُنگ را برداشت و بادش زد. سرخیِ لُپهای مهزیار کمرنگ که شد رسول درِ اولین خانهٔ آبادی را زد. چندبار. محکم. کسی نبود. چشم گرداند دور روستا. جا به جا نخلی افتاده بود یا سقفی یا دیواری. صدای پرنده از پشت روستا، از هور، میآمد و این تنها صدای بهار بود در این روستای سوخته. تنها صدای زنده. رسول درِ خانهٔ کناری را زد. و خانهٔ کناری را. درِ چهارمی را که کوبید، ته جادهای که از هور میآمد جوانی را دید با دشداشهٔ سفید و چفیهٔ چهارخانهٔ سبز که به سمتش میدوید.
«ها عامو، چیه؟»
«دارالطلعه میخوام برم سید. گفتن از ئیجا بَلَم میره.»
«دارالطلعه مَرد نمیره خو.»
زمان
۷ ساعت و ۱ دقیقه
حجم
۵۷۸٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۷ ساعت و ۱ دقیقه
حجم
۵۷۸٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
بی نظیر بود، متن روان و جذاب، و گویندگی عالی حتما پیشنهاد میکنم این کتاب رو گوش کنید.
چقدر گویندگان محشر بودن با لحجه جنوبی خیلی باصفا بود دست مریزاد👏👏👏👏
بالاخره یه کتاب صوتی خوب گوش دادم بعد از چند وقت چه راوی های خوبی... یه اجرای توپ👌🏽 هرس روایت یک خونوادس از سال های جنگ و بعد از اون. به خاطر شکل داستان گویی و انتخاب زوایای مختلف برای نوال و رسول
یه جنگ وقتی شروع میشه، دیگه هرگز تموم نمیشه. کتاب تلخی بود، راجع به جنگ که نمیشه شیرین نوشت، میشه؟ گویندگی ش خوب بود چون با لهجه خودشون بود.
تجربه شنیدن این کتاب بینظیر بود. روایتی تلخ و متاثرکننده از انسانهایی که جنگ رو چنان دیدن و لمس کردن که شاید خیلی از ما ندیدیم. تاثیراتی گرفتن که شاید خیلی از ما حتی تصور هم نمیکنیم. و صد البته با
داستانی بسیار گیرا و تاثیر گذار و اینکه لهجه ی جنوبی گویندگان خیلی گوش دادن بهش رو لذت بخش میکرد
تنها کتابیست که دلم میخواست بعد از دوبار خوندنش باز هم بشنومش ،وای که چقدر لذت بردم ، روایت ها بکر و جذاب ، قصه ی زن هایی که برا زندگی و نجات تازگی زندگیشون می جنگند و زیباترین کاراکتر
کتاب عالی.. من با این کتاب جنگ رو لمس کردم شاید نکته اش این بود با همه سختی ها خوشبخت بودن اما ندیدن یا کافی ندونستن و دنیاشون اینجا بود که زیر و رو شد ..
روایت غم های ناتمام جنگ .غمناک و دلنشین .من اول بخاطر صدای اقای بوالحسنی کتابو خردیدم .صدای خانوم در لهجه جنوبی خیلی قشنگتر بود .نویسنده هم عالی
کتاب با داستان زببایی داشت از حال و هوای خوزستان در دوران جنگ تحمیلی و زندگی مردم آن دیار پس از سال های جنگ با گویندگی دو بزرگوار با لهجه ی خوب خوزستانی ها پیشنهاد میکنم گوش بدین