
دانلود و خرید کتاب صوتی گورکن ها
معرفی کتاب صوتی گورکن ها
کتاب صوتی گورکنها نوشته صادق چوبک، یکی از آثار شاخص ادبیات معاصر ایران است که با نگاهی بیپرده و واقعگرایانه به زندگی و رنجهای طبقات فرودست جامعه پرداخته است. این اثر با گویندگی علیرضا ناصحی و توسط نوین کتاب گویا منتشر شده است. داستان در فضایی تلخ و بیرحم روایت میشود و شخصیتها درگیر فقر، طردشدگی و قضاوتهای اجتماعی هستند. روایت صوتی این اثر با لحن و اجرای گوینده، فضای سنگین و پرتنش داستان را منتقل کرده و شنونده را به دل ماجراهای شخصیتهایش برده است. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب صوتی گورکن ها اثر صادق چوبک
کتاب صوتی گورکنها به قلم صادق چوبک، روایتی داستانی و اجتماعی از زندگی آدمهایی است که در حاشیهی جامعه روزگار میگذرانند. نویسنده با زبانی بیپرده و با توصیفهایی دقیق، بهسراغ موضوعاتی چون فقر، طردشدگی، بیعدالتی و خشونت اجتماعی رفته است. داستان حول محور دختری به نام خدیجه شکل میگیرد که بهدلیل بارداری نامشروع، مورد آزار و تحقیر مردم روستا قرار گرفته است. داستان، فضای بسته و خشن جامعهای را به تصویر میکشد که در آن، افراد آسیبپذیر قربانی قضاوتها و بیرحمیهای جمعی میشوند. ساختار کتاب با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و ذهنیات شخصیتها، تصویری ملموس و تأثیرگذار از رنج و تنهایی انسانها ارائه داده است. صادق چوبک در این اثر با نگاهی انتقادی و واقعگرایانه به لایههای پنهان جامعه و روابط انسانی پرداخته است. داستان حاضر تصویری از رنج و تنهایی و بیپناهی خدیجه، بهعنوان انسانی طردشده ارائه میدهد.
داستان گورکنها جزو مجموعه داستانِ روز اول قبر به قلم صادق چوبک است. این مجموعه داستان در سال ۱۳۴۴ روانهی بازار کتاب ایران شده است. کتاب روز اول قبر، مجموعهای شامل ده داستان کوتاه و یک نمایشنامه است که به کاوش در مضامین اجتماعی و احوالات انسانی میپردازد. داستانهای این کتاب، روایتگر موضوعاتی همچون ظلم، مرگ، مواجههی انسان با نیستی، و اوضاع اجتماعی زمانه هستند. صادق چوبک در این اثر به واکنش مردم عادی در برابر ستم میپردازد و همچون آینهای نشان میدهد که چگونه افراد، گاه حتی بهصورت ناآگاهانه، در شکلگیری و تداوم ظلم نقش دارند.
خلاصه داستان صوتی گورکن ها
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
اثر با صحنهای آغاز میشود که خدیجه، دختری باردار و بیپناه در میان جمعی از کودکان و مردم روستا مورد تمسخر و آزار قرار گرفته است. او با شکم برآمده و لباسهای پاره در بازارچه سرگردان است و نگاههای سنگین و قضاوتگر مردم را تحمل میکند. نانوا و دیگر اهالی روستا بارها از او دربارهی پدر بچهاش میپرسند، اما خدیجه سکوت میکند و پاسخی نمیدهد. در این میان، خاطرات و رنجهای گذشته در ذهن خدیجه مرور میشود. او شبها در طویلهای میخوابد که متعلق به پیرمرد خرکچی و همسرش است. آنها نیز نسبت به حضور او بدبین هستند و بیماری یکی از خرهایشان را به بدقدمی خدیجه نسبت میدهند. درد زایمان خدیجه آغاز میشود. پیرزن خرکچی به او کمک میکند تا فرزندش را به دنیا بیاورد. پس از تولد کودک، خدیجه با نوزادش از طویله بیرون میزند و در تاریکی و سرمای سحر بهسوی پل و جنگل میرود. ژاندارمها و اهالی روستا متوجه غیبت او میشوند و بهدنبال خدیجه راه میافتند. او را در جنگل پیدا میکنند و همراه با نوزادش به پاسگاه میبرند.
چرا باید کتاب صوتی گورکن ها را بشنویم؟
کتاب صوتی گورکنها تجربهای متفاوت از مواجهه با واقعیتهای تلخ و پنهان جامعه را ارائه کرده است. این اثر صوتی با تمرکز بر زندگی شخصیتهایی که در حاشیه قرار گرفتهاند، به شنونده امکان میدهد تا با رنجها، ترسها و امیدهای آنها همذاتپنداری کند. زبان تصویری و توصیفهای جزئینگرانهی صادق چوبک، فضای داستان را ملموس و تأثیرگذار ساخته است. شنیدن این کتاب، فرصتی برای درک عمیقتر ساختارهای اجتماعی، قضاوتهای جمعی و پیامدهای آن بر زندگی افراد آسیبپذیر فراهم میآورد. همچنین اجرای صوتی اثر با صدای علیرضا ناصحی، لایهای تازه به تجربهی شنیداری افزوده و فضای داستان را زنده کرده است.
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن کتاب صوتی گورکنها به علاقهمندان ادبیات اجتماعی، دوستداران داستانهای واقعگرایانه و کسانی که دغدغهی شناخت لایههای پنهان جامعه و سرنوشت انسانهای طردشده را دارند، پیشنهاد میشود. همچنین این اثر صوتی میتواند برای دانشجویان و پژوهشگران حوزهی ادبیات معاصر ایران و مطالعات اجتماعی شنیدنی باشد.
درباره صادق چوبک
صادق چوبک در ۱۴ تیر ۱۲۹۵ در بوشهر به دنیا آمد و در ۱۳ تیر ۱۳۷۷ در کالیفرنیا درگذشت. او نویسنده، نمایشنامهنویس و مترجمی ایرانی بود که همراه با صادق هدایت و محمدعلی جمالزاده بهعنوان یکی از پدران داستاننویسی نوین ایران شناخته میشود. تحصیلات خود را ابتدا در بوشهر و سپس در شیراز گذراند، در کالج آمریکایی تهران دیپلم ادبی گرفت و پس از مدتی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. او با انتشار مجموعههایی مانند «خیمهشببازی»، «انتری که لوطیش مرده بود» و رمانهایی همچون «تنگسیر» و «سنگ صبور» به شهرت رسید. آثار این نویسنده عمدتاً با نگاهی رئالیستی به زندگی طبقات فرودست جامعه پرداختهاند. او در باب شخصیتهایی سخن گفته که درگیر نابرابری، خرافه و جمود اجتماعی بودهاند. صادق چوبک بهخاطر دقت در ارائهی جزئیات روانی و اجتماعی انسانها، بهعنوان نویسندهای با سبک منحصربهفرد شناخته میشود. صادق چوبک نویسندهای است که در فضاسازی و صحنهپردازی چیرهدست و دقیق توصیف شده است. او با نگاهی واقعگرایانه و گاه شاعرانه، جزئیترین عناصر صحنه را بهگونهای تصویر میکند که مخاطب بهطور کامل در فضای داستان قرار میگیرد. چوبک معمولاً با توصیف محیطهای فقیرانه، سرد و خشن، مفاهیم اجتماعی چون فقر، جبر و فروپاشی اخلاقی را بازتاب میدهد و فضا و محتوا در آثارش همسو و مکمل یکدیگر هستند.
درونمایهی داستانهای صادق چوبک بر زندگی انسانهای فرودست، شکستخورده و محروم تمرکز دارد؛ شخصیتهایی که در جامعهای مسموم گرفتار هستند و توان رهایی از سرنوشت خود را ندارند. مرگ، هراس و بیرحمی محور بسیاری از داستانهای او است و پایانبندیها اغلب تلخ و بیرحمانهاند. حیوانات در آثار صادق چوبک نقشی تمثیلی و گاه انسانی دارند و برای بیان عمیقتر وضعیت اجتماعی یا روانی انسانها به کار گرفته میشوند. زبان این نویسنده ساده، صریح و نزدیک به گفتار مردم کوچهوبازار توصیف شده؛ زبانی پر از اصطلاحات عامیانه و گاه رکیک که برای نخستینبار در ادبیات فارسی با این جسارت به کار گرفته شد. نثر او تصویری و توصیفی است و از تشبیه و استعاره بهره میگیرد تا به واقعنمایی و عمق روانی برسد. صادق چوبک در زبان و فرم داستاننویسی فارسی انقلابی ایجاد کرد و با جسارت در نمایش زشتیها و پلشتیهای جامعه، به یکی از برجستهترین واقعگرایان ادبیات معاصر ایران بدل شد.
بخشی از کتاب صوتی گورکن ها
«بچهها خدیجه را مانند گلهسگی که گرگی را در ده غریبی دوره کنند، در میان گرفته بودند، و سرتاسر راستهی بازار، دنبالش دست میزدند و دم گرفته بودند: «هو هو، بچهی حرومزاده داره. هو هو، بچهی حرومزاده داره.» دخترک با پای پتی و پیراهن کرباسی، که از روی شانه تا شکمش جر خورده بود، شکم سنگین تو دستوپاافتادهاش را میکشید و هولخورده میرفت. خردههای کاه و خارخاسک، تار موهایش را تو هم قفل کرده بود و چون پشم گوسفند دور چهرهی چرکینش آویزان بود. به دکان نانوایی که رسید پاهایش ایستاد و بالاتنهاش موجی خورد و نگاهش روی پیشخان ماند. پسرکی از پشت سر پیراهن او را گرفت و جر داد. نگاه دختر از دکان بیرون نیامد. پشتش سوخت.»
زمان
۲۵ دقیقه
حجم
۲۳٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲۵ دقیقه
حجم
۲۳٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد