کتاب پاس عطش
معرفی کتاب پاس عطش
«پاس عطش» مجموعهای از ۱۳ داستان کوتاه از علی صالحی(-۱۳۴۷)، نویسنده معاصر ایرانی است.
در بریدهای از داستان «پاس عطش» از این کتاب میخوانیم:
«طول و عرض سه قدمی برجک نگهبانی را حسین تشنهلب میرود و میآید. بادی نمیجنبد. با هر قدم، کلاه آهنی گشاد، مانند لگنی روی گردن باریکش لقلق میزند و در گوشش دنگدنگ صدا میکند. روی لباس سربازیاش جابجا عرق شوره بسته است. آرزو میکند کاش هنوز عرق داشت تا راه که میرود کمی خنک شود. ژـ۳ هزار کیلویی روی شانهاش سنگینی میکند و چهار خشاب آویزان از فانسقه عاجزش کرده است.
به دیواره برجک تکیه میدهد، تفنگ را از روی شانه بر میدارد، قنداقش را روی نوک پوتین میگذارد و لوله آن را به رانش تکیه میدهد. کناره سر را روی دیوار برجک میگذارد ـ دیوار آهنی داغ است، خیلی داغ. کمی که میماند عادت میکند. خمیازه میکشد. بعد از خمیازه هنوز دلش میخواهد چشمهایش همانطور بسته بماند... خوش است که حال نداشته باشی پلک باز کنی... خسته از کارِ باغ تکیه داده باشی به تنه کلفت و محکم نخلی کنار چشمه یا توی کپر دراز کشیده باشی و کاکا عیسو از ته نخلستان ناله سر داده باشد و دلت بسوزد برای پرنده که همیشه تنهاست و هر چه میخواند برادر به غربت رفتهاش بر نمیگردد... صدای سوزناک سوتِ توپِ دوربرد سکوت سمج ظهر را خط میاندازد و در جایی دور منفجر میشود.
حسین تفنگ را به شانه میآویزد و انگشتان زخمی پاها را درونِ پوتینِ تنگ جمع میکند. خمیازه میکشد، طولانی، و کشدار. یادش نمیآید خواب درست و حسابی چطور است. از روزی که از پادگان آموزشی تقسیم شده بودند تا حالا کارش شده بود پاس دادن.
پایان آموزش به خط خبردار ایستاده بودند و سرگروهبان سر تا پاشان را برانداز میکرد.
«اونایی که بلدن سازی بزنن بیان بیرون!»
حجم
۸۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۱۹ صفحه
حجم
۸۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۱۹ صفحه