دانلود و خرید کتاب صوتی راز خدمتکار
معرفی کتاب صوتی راز خدمتکار
کتاب صوتی راز خدمتکار نوشتهٔ فریدا مک فادن و ترجمهٔ مریم علیزاده میلانلو است. اعظم حبیبی گویندگی این رمان صوتی را انجام داده و کتاب کوله پشتی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی راز خدمتکار
در رمان آمریکایی راز خدمتکار (این خانهٔ بی عیبونقص فقط یک قانون دارد؛ پشت درهای بسته را نگاه نکن) «میلی» همچنان بهعنوان یک خدمتکار کار و هنوز هم با مشکلات مالی دستوپنجه نرم میکند. او پس از اینکه شغل فعلی خودش را از دست میدهد، از «داگلاس گریک»، یک متخصص فناوری معروف و ثروتمند تماسی دریافت میکند. داگلاس از میلی میخواهد که نظافت و آشپزی خانهاش را بر عهده بگیرد، اما به یک شرط و آن این که او نباید با همسرش (وندی) که بیمار است، ارتباط برقرار کند. ازآنجاکه میلی شدیداً محتاج پیدا کردن کار است و سوءسابقه هم دارد، ناچار پیشنهاد داگلاس را میپذیرد. طبق معمول همهچیز آنطور که به نظر میرسد نیست و میلی خود را در یک دوگانگی میبیند؛ با کمک به وندی که بهگفتهٔ داگلاس بیمار است، شغلش را به خطر بیندازد و یا با نادیدهگرفتن آنچه در حال رخدادن است، ارزشهایش را زیر پا بگذارد؟
مجموعهٔ «خدمتکار» حاوی داستانی رازآلود و مهیج از فریدا مک فادن است. جلد اول این کتاب با عنوان «خدمتکار» (The Housemaid)، جلد دوم با عنوان «راز خدمتکار» (The Housemaid's Secret) و جلد سوم آن به نام «خدمتکار میبیند» (The Housemaid Is Watching) منتشر شده است. این مجموعه از عناوین پرفروش نیویورک تایمز، یواساِی تودِی و وال استریت ژورنال بوده؛ همچنین در سال ۲۰۲۳ برندهٔ جایزهٔ ITW در ژانر ترسناک و هیجانانگیز شده است.
شنیدن کتاب صوتی راز خدمتکار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی راز خدمتکار
«راسل مرده است.
به قتل رسیده است.
و این اتفاق در این فاصله که از حمام خارج شدم رخ داده است.
به آن پنجرهٔ باز فکر میکنم که وقتی آمدم نوشیدنی بردارم متوجهش شدم. کسی وارد این کلبه شده است. کسی وارد اینجا شده و این کار را با راسل کرده است.
میترسم بدانم که آن شخص کیست. در حال حاضر فقط یک نفر هست که دشمن خونیام است و سابقهٔ رفتار خشونتآمیز را هم دارد. پلیس هم نمیتواند پیدایش کند.
با صدای بلند فریاد میزنم: «میلی؟»
هیچ پاسخی نمیشنوم.
و بعد چراغها خاموش میشوند.
دوست دارم بگویم که بهخاطر توفان است، اما فکر نمیکنم باد آنقدر شدید باشد که باعث شود برق قطع شود. کسی برق را قطع کرده است.
احساس سرما میکنم و دستهایم را دورم حلقه میکنم و خودم را درآغوش میگیرم. حالا که برق قطع شده، کلبه در تاریکی محض فرورفته است. تلفن همرام را برداشته بودم و چند خط آنتن داشتم، اما آن را از همان ابتدا در آشپزخانه گذاشتم. اگر باهوش باشد، تا الان آن را برداشته است و به این معناست که هیچ راهی برای درخواست کمک ندارم.
باز هم با صدای بلند فریاد میزنم: «میلی.»
پاسخی دریافت نمیکنم. دارد با من بازی میکند. الان باید از من متنفر باشد. واقعاً حق دارد از من متنفر باشد. سعی داشت کمکم کند، ولی من همهچیز را به او نسبت دادم. او کار را خیلی آسان کرد.
و حالا کلمات دوستم آدری در گوشم طنین میاندازند: اون خیلی سرسخته، باور کن، خطرناکه.
میلی واقعاً خطرناک است. مشخص است.
و من او را به دشمنم تبدیل کردم.
فریادزنان میگویم: «میلی، لطفاً بهم گوش کن. من... خیلی متأسفم. نباید اون کار رو میکردم؛ اما باید بدونی داگلاس بدرفتار بود. راستش رو بهت گفتم.»
شیشه در جایی آنطرف اتاق خرد میشود. سرم بهسمت صدا میچرخد. او هم مثل من در این تاریکی چیزی نمیبیند مگر اینکه عینک دیددرشب داشته باشد. باید بهنحوی از این تاریکی به نفع خودم استفاده کنم.
«داگلاس همیشه کارهای وحشتناکی باهام میکرد. اون شوهر خیلی وحشتناکی بود. باید از اون زندگی مشترک خلاص میشدم. باید درک کنی...»
میلی هنوز پاسخی نداده است. اما میتوانم خشمش را احساس کنم. من با زن اشتباهی درگیر شدهام.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
دارد