دانلود کتاب صوتی خانه آفاق با صدای متین بختی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی خانه آفاق

دانلود و خرید کتاب صوتی خانه آفاق

نویسنده:سارا نظری
گوینده:متین بختی
امتیاز:
۴.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی خانه آفاق

کتاب صوتی خانه آفاق نوشتهٔ سارا نظری و حاصل گویندگی متین بختی است. این رمان صوتی را نوین کتاب گویا منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی خانه آفاق

کتاب صوتی خانه آفاق داستان دختری به اسم «محبوبه» است. محبوبه در ایران و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ زندگی می‌کند. مادرش با مرد بازاری و بداخلاقی ازدواج کرده است و محبوبه از این موضوع بسیار ناراضی است. این نارضایتی به‌حدی می‌رسد که یک روز از خانه بیرون می‌آید و به گروهی از کمونیست‌ها می‌پیوندد؛ به امید از بین بردن رژیم و نابرابری. او در یک ‌خانه با دو رفیق و هم‌حزبی دیگر به‌ نام‌های «لیلا» و «مصطفی» زندگی می‌کند و وظیفهٔ سرپرستی آن‌ها را دارد. داستان با یک عملیات انتقال اعلامیه‌های چاپ‌شدهٔ حزب شروع می‌شود و در ادامه، شما را به بخشی از تاریخ معاصر ایران می‌برد.

شنیدن کتاب صوتی خانه آفاق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی خانه آفاق

«محبوبه گفت: «حتماً توی گزارش می‌نویسم که مسئولتان می‌دانست اسلحه ندارید ولی اجازه داد قرار اجرا شود.»

نگاه رفیق مثل وقتی بود که پاسبان‌ها گرفته بودنش. آب دهانش را به‌سختی قورت داد. هنوز داشت نفس‌نفس می‌زد. پشت‌سرش، روی پیشخوانِ مغازه، یک بشکهٔ قهوه‌ای بزرگ بود. گارسونِ جوانی تندتند لیوان‌ها را می‌گرفت زیرِ شیر بشکه و پر می‌کرد. از داخل مغازه صدای موزیک خارجی ملایمی می‌آمد. محبوبه گفت: «سؤالتان را از منبعم پرسیدم. از هتل پالاس خبر نداشت ولی مطمئن بود سفارت آمریکا دوربین‌هایی دارد که اگر از پیاده‌رویِ جلوش رد شوی، از داخل سفارت شما را توی تلویزیون می‌بینند.»

ساک را باز کرد و یک پاکت کوچک نخودی‌رنگ را سُر داد سمت رفیق. رفیق چفت کیفش را باز کرد و پاکت را داخلش گذاشت. گارسون با لبخند آمد بالای سرشان. محبوبه نیم‌خیز شد و طبقِ عادت دست راستش را برای احتیاط نزدیک پهلوی چپش نگه داشت.

- برای عشق‌های جوان!

دو تا لیوانِ کریستالِ پر را روی میز گذاشت و رفت. لیوان‌ها از خنکی بخار کرده بودند. دستهٔ لیوان‌ها از دست‌های محبوبه بزرگ‌تر بود. هلشان داد گوشهٔ کناری میز. صدای شوخی و فریادهای میز کناری می‌پیچید بینشان و صدای محبوبه بین چرق‌چرق کوبیدن لیوان‌هاشان بریده‌بریده پخش می‌شد. محبوبه گفت: «برای فردا روزشماری می‌کنم. خبرش رژیم را می‌ترساند. این مردم می‌فهمند که تنها نیستند و ما انتقامشان را می‌گیریم.»

رفیق زیرچشمی خیابان و ماشین‌ها را نگاه کرد و گفت: «همان طور که خواسته بودیم چاپ کردید؟»

- بله! چند مدل مختلف. برای دانش‌آموزان هم حتی جداگانه نوشتیم.

محبوبه سرش را با خوشی عقب داد. سریع بلند شد و گفت: «فردا این موقع‌ها کار یکی دیگر از این خوک‌ها تمام شده.»

رفیق شروع کرد به بستن دکمه‌های کتش. محبوبه یکی از پنج‌تومانی‌هاش را داد دست رفیق.

- من باید بروم. اگر طول بکشد، رفقا مجبور می‌شوند خانه را خالی کنند.

از هم خداحافظی کردند. ده تومان از پول تیم را خرج کرده بود و الان باید زودتر می‌رسید پیش رفقا تا نگرانشان نکند. چشمش سیاهی می‌رفت و دلش می‌خواست یک‌دانه از آن دنات‌های شِکری کنار سینما کاپری را بخرد. ولی می‌دانست این کار خیانت است به سازمان.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۶ ساعت و ۵۱ دقیقه

حجم

۳۷۸٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۶ ساعت و ۵۱ دقیقه

حجم

۳۷۸٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۹۸,۰۰۰
تومان