دانلود و خرید کتاب صوتی سکوت دریا
معرفی کتاب صوتی سکوت دریا
کتاب صوتی سکوت دریا کتاب زیرزمین نویسنده فرانسوی، ژان مارسل بروله (ورکور) است که در جنگ دوم جهانی، در انتشارات «نیمهشب» منتشر شد و پنهانی در سراسر فرانسه پخش شد. بروله هرچه مینوشت با نام مستعار ورکور و از طریق همین انتشارات که خود موسس آن بود منتشر میکرد. این کتاب با ترجمه ژرژ پطروسی و صدای مهبد قناعت پیشه منتشر شده است.
درباره کتاب سکوت دریا
این کتاب صوتی نماد مقاومت آرام مردم فرانسه مقابل اشغالگران است. ورنون موسیقیدان است و شیفته فرهنگ فرانسوی اما او آلمانی است و در خانه یک افسر فرانسوی و برادرزادهاش مانده است. او شبها از علاقهاش به فرانسه میگوید و اعتماد دارد میشود جهان را تغییر داد و از جنگ پلی ساخت برای ارتباط دو کشور.
اما میزبانان چنین فکری نمیکنند. سرزمینشان اشغالشده است و خشمگینند و این خشم و عصبانیت را پشت سکوتی ممتد پنهان میکنند. این کار را آنقدر ادامه میدهند که ورنون خود متوجه پوچی تفکراتش میشود.
در سال ۱۹۴۸، ژان پیر ملویل، فیلمی از روی این کتاب ساخت که از آثار درخشان و ماندگار سینمای جهان است. این فیلم در ایران به خاموشی دریا شهرت دارد و از اقتباس نمایشیای با بازی خاطره اسدی، شهرام حقیقتدوست و علیرضا آرا اجرا شده است.
این کتاب نماد مقاومت است، مقاومت سکوت مقابل کسانی که حتی نمیدانند درحال نابودی یک سرزمین و مردم آنند.
شنیدن کتاب سکوت دریا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات جهان با محور جنگ جهانی پیشنهاد میکنیم.
درباره ژان مارسل بروله
ژان مارسل بروله، با نام مستعار ورکور، در ۲۶ فوریهٔ ۱۹۰۲ در پاریس به دنیا آمد و دهم ژوئن ۱۹۹۱ در همین شهر درگذشت.
او در اِکول آلزاسین تحصیل کرد و دیپلم مهندسی برق گرفت. ورکور علاقهٔ بسیاری به نقاشی داشت، ازاین رو آموزشهای لازم را دید و به طور حرفهای به کار تصویرگری و حکاکی پرداخت. او این کار را تا آغاز جنگ جهانی دوم ادامه داد. پیش از جنگ، هنرمند چندان شناختهشدهای به حساب نمیآمد. در همان دوران، در فاصلهٔ سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۹، با نام راستین خود شش کتاب طنز منتشر کرد. از جملهٔ این کتابها میتوان به دوزخ و تصاویر تضمینشدهٔ جنگ اشاره کرد. او یک کتاب کمیکاستریپ هم نوشت، ازدواج آقای لاکونیک، که انتشارات پل هارتمن در ۱۹۳۱ منتشرش کرد و کانون ملی نقاشی متحرک فرانسه نیز در سال ۲۰۰۰ آن را تجدیدچاپ کرد. زندگی ورکور تا آغاز جنگ به همین سیاق گذشت. او پیش از جنگ از خدمت سربازی معاف شده بود، اما با شروع جنگ به ارتش پیوست و در عملیاتی پایش شکست. ورکور پس از معالجهٔ پایش به نهضت مقاومت پیوست. کار او این بود که اطلاعات و اخبار را به واحد فرانسهٔ سازمان اطلاعات انگلستان رد کند. در این زمان بود که ژان بروله نام مستعار ورکور را برای خود برگزید. ورکور نام فلات کوهستانی بلندی در دامنهٔ آلپ است. در سال ۱۹۴۱ و در دوران اشغال فرانسه، ورکور به اتفاق دوست نویسندهاش، پیر دولِسکو، و بانو ایوون پاراف انتشارات زیرزمینی نیمهشب را بنیان نهادند. هدف این انتشارات نشر آثاری بود که میتوانست موجب بالارفتن روحیهٔ فرانسویان در آن روزهای دشوار و تاریک شود.
سکوت دریا نخستین کتابی بود که انتشارات نیمهشب انتشار داد و در سرتاسر فرانسهٔ اشغالی پخش کرد. در سال ۱۹۶۳ نامزد جایزهٔ هوگو برای بهترین رمان هم شد.
ورکور در سال ۱۹۸۵ دستبهکار خلق یک رمان تاریخی شد:
آن بولین که داستان شخصیتی به همین نام است. قهرمان این کتاب در فکر ازدواج با هنری هشتم، پادشاه انگلستان، است تا بدین واسطه این کشور را از زیر سلطهٔ پاپ به درآورد و به آن استقلال و اقتدار بخشد.
از دیگر آثار ورکور میتوان به یاغیها نیز اشاره کرد که به موضوع نامیرایی میپردازد.
بخشی از کتاب سکوت دریا
سکوت همچنان بر فضای اتاق سایه انداخته بود و بسان مه انبوه صبحگاهی هردم سنگین و سنگینتر میشد؛ غلیظ و ساکن. سکون برادرزادهام، و بیگمان سکون خود من، هم این سکوت را به سنگینی سرب میکرد. خود افسر هم همچنان بیحرکت ایستاده بود، مبهوت و گیج، تا آنکه سرانجام زایش لبخندی را روی لبهایش دیدم، لبخندی جدی و بیهیچ نشانی از استهزا و طعنه. با دست اشارهٔ مبهمی کرد که معنی آن را درنیافتم. چشمانش را به برادرزادهام دوخت که همچنان خشک برجای مانده بود و من فرصتی یافتم تا خطوط استوار نیمرخ و بینی باریک و برجستهاش را خوب نگاه کنم. درخشش یک دندان طلا از لای لبهای نیمهبازش به چشمم خورد. سرانجام نگاهش را از دختر گرفت و به شعلههای آتش شومینه دوخت و گفت: «من به آنان که میهنشان را دوست میدارند عمیقا احترام میگذارم.» و ناگهان سر بلند کرد و نگاهش را به فرشتهٔ حکشده بر بالای پنجره افکند. سپس گفت: «وقت آن است که به اتاق خودم بروم. ولی راه را نمیدانم.» برادرزادهام درِ منتهی به راهپلهٔ کوچک را گشود و بیآنکه او را نگاه کند از پلهها بالا رفت، انگار که تنها باشد. افسر از پیاش روان شد. تازه آنوقت بود که دیدم یک پایش میلنگد.
هنگام گذشتن از کفشکن صدای پایشان را میشنیدم. صدای گامهای افسر آلمانی در راهرو میپیچید، گام اول محکم و دومی آهسته. دری باز و سپس بسته شد. برادرزادهام برگشت. فنجانش را برداشت و مشغول نوشیدن بقیهٔ قهوهاش شد. من پیپم را چاق کردم. چنددقیقهای هردو در سکوت ماندیم. سرانجام من به زبان آمدم. «خدا را شکر که آدم خوبی به نظر میآید.» اما برادرزادهام شانهای بالا انداخت. کت مخمل مرا روی دامنش گرفت و دوباره سرگرم رفوکاری ظریفش شد.
صبح روز بعد، در آشپزخانه مشغول صرف صبحانه بودیم که افسر آلمانی پایین آمد. راهپلهٔ دیگری هم به آشپزخانهمان راه دارد و من نمیدانم آیا سروصدای ما او را به این راه کشانده بود یا برحسب اتفاق از آن راه آمده بود؟ در آستانهٔ در ایستاد و گفت: «دیشب خیلی خوب و راحت خوابیدم. امیدوارم شما هم مثل من خوب خوابیده باشید.» لبخندزنان فضای وسیع آشپزخانه را ورانداز کرد. از آنجا که ذخیرهٔ هیزم و ذغالمان بسیار ناچیز بود، آشپزخانهمان را دوباره رنگ زده بودیم و چند تکه اثاثه و تعدادی ظروف مسی و بشقابهای کهنهمان را به آنجا آورده بودیم تا زمستان را همانجا سر کنیم. او متوجه همهٔ این چیزها شد و ما لحظهای برق دندانهای بسیار سفیدش را دیدیم. و من دیدم که چشمان او نه آنگونه که میپنداشتم آبی، بلکه طلاییرنگ بود. سرانجام عرض اتاق را طی کرد و درِ سمت باغ را گشود.
چندقدمی پیش رفت و سپس روگرداند تا نگاهی به خانهٔ دراز و کمارتفاعمان بیندازد، با آن سفالهای قهوهای کهنه و شاخههای تاکی که سراسر دیوارهایش را پوشانده بود. لبانش به لبخندی گشادهتر شد و با دست بنای پرزرق وبرق پشت خانهمان را نشان داد که بر فراز تپه قرار داشت و از لای شاخههای لخت درختان جلوه میفروخت: «شهردار پیر شما به من گفته بود که قرار است در آن شاتو۵ اقامت کنم. باید به افرادم بابت اشتباهی که کردهاند تبریک بگویم. خانهٔ شما بسیار زیباتر است.»
زمان
۱ ساعت و ۲۸ دقیقه
حجم
۱۲۲٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱ ساعت و ۲۸ دقیقه
حجم
۱۲۲٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
چه میشود که سکوت نماد مقاومت میشود نه انفعال؟چه میشود که ادبیات انقدر فراگیر و تاثیرگزار میشود؟ شاید سکوت در ادبیات است که این معنا را پیدا میکند. شاید سکوت نمادین است که ما را وادار به تفسیر و برداشت
عالی بود، عشقی درسکوت، میانه جنگ دوکشور دشمن، گویندگی عالی بود، یکبار این کتاب را خواندم واکنون گوش کردم.