دانلود و خرید کتاب صوتی دربارهی خوب بودن
معرفی کتاب صوتی دربارهی خوب بودن
کتاب صوتی درباره خوب بودن یکی از آثار نویسنده و فیلسوف معاصر، آلن دوباتن است که در مجموعه مدرسه زندگی او به چاپ رسیده است. عطا حشمتی این کتاب را ترجمه کرده کاظم طباطبایی آن را خوانده است.
موسسه مدرسه زندگی در نقاط مختلف دنیا فعالیت میکند و خدماتی در حوزه روانشناسی در قالب کلاس، فیلمسازی، همایش و .... میدهد. یکی از خدمات موسسه هم انتشار کتابهایی در باب مهمترین مسایل حیات فرهنگی و عاطفی معاصر است.
درباره کتاب درباره خوب بودن
این اثر کتابی است که نه میخواهد شما را پولدارتر کند، نه مشهورتر و نه زیباتر. آلن دوباتن قصد دارد در این کتاب شما را خوبتر کند. اما این خوب بودن به چه معنا است؟
همیشه مضامین و مصادیقی درباره خوب بودن به ما معرفی شدهاند اما همیشه هم مهجور ماندهاند و شاید فراموش شدهاند. صفاتی مانند صبور بودن، زود نرنجیدن، گوش شنوا داشتن، صمصم بودن، خونگرم بودن انساندوست بودن، گوشت تلخ نبودن و.... این صفات ما ممکن است ما را زیباروتر یا ثروتمندتر نکنند اما اگر خوب نباشیم مسلما ثروت و زیبایی هم به دردمان نخواهند خورد.
کتاب صوتی درباره خوب بودن به ما میآموزد که چطور بخشنده، نیک خواه، خوشرو و خوش قلب باشیم و چطور یک آدم معمولی نباشیم . دراین کتاب یاد میگیریم که خوبی موافق قدرت است و هیچگاه نشانه سادهلوحی و بلاهت نیست
آلن دوباتن در این اثر خوب بودن را برجستهترین دستاورد انسان معاصر توصیف کرده است.
بخشی از کتاب درباره خوب بودن
از آنجا که شرم میتواند ما را بهشیوههای قدرتمندی تحتکنترل بگیرد، وسوسه میشویم که بهعنوان بخشی جداییناپذیر از ترکیب احساسی خود بدان فکر کنیم. تا حدی که وسوسه میشویم ریشههای شرم را تا عمق شخصیت و شاید بیولوژیمان دنبال کنیم اما هرگز نمیتوانیم آن را ریشهکن کنیم. در حقیقت، شرم در مجموعهای از تفکرات و ایدهها دربارهی جهان ریشه دارد که بهوضوح با استفاده از فرآیندهای منطقی قابل تغییرند، چراکه این ایدهها در خطاهایی از تفکر ریشه دارند که بهشکل مؤثری اصلاحپذیرند.
ریشهی شرم را میتوان در شیوهای خاص از فهم و تفسیر غریبهها جستجو کرد. افراد خجالتی جلوی هركسی با حجب و حیا رفتار نمیکنند. آنها تنها در کنار کسانی که بر مبنای یکسری مشخصههای ظاهری با آنها بسیار متفاوتاند لکنت زبان میگیرند؛ ویژگیهای ظاهریای همچون سن، طبقه، سلیقه، عادات، عقاید، زمینهها، یا دین. بدون اینکه هیچ منظور خصمانهای داشته باشیم، میتوانیم شرم را بهعنوان یک نوع «محلیگرایی»ِ ذهن تعریف کنیم. همچنین نوعی وابستگی بیش از حد به روال زندگی و تجارب فردی خویشتن که درنتیجهی آن فرد دیگران را بهشکل ناعادلانهای بهعنوان خارجیهای ترسناک، غیرقابل فهم و غیرقابل شناخت دستهبندی میکند.
در تماس با فردی از جهان یا «قلمرویی» دیگر، افراد خجالتی به اذهان خود اجازه میدهند که تحت سلطهی هالهی بازدارندهای از تفاوت قرار گیرند. آنها ممکن است به خودشان (بهآرامی یا باخجالت) بگویند هیچچیز برای گفتن یا انجام دادن وجود ندارد، چراکه دیگری مشهور است در حالی که آنها متعلق به قلمرو گمنامی هستند. یا به این خاطر که دیگری بسیار مسن است، ولی آنها متعلق به حیطهی بیست و چندسالهها هستند. یا به این خاطر که دیگری از سرزمین دختران بسیار زیبا است در حالی که آنها متعلق به قلمرو پسران با ظاهر متوسط هستند. به همین خاطر هیچ زمینهی مشترکی برای خندیدن یا برای خطر گفتن یک چیز بامزه یا برای احساس راحتی با طرف مقابل وجود ندارد. فرد خجالتی قصد ندارد رفتار ناخوشایند یا غیردوستانه داشته باشد. او تنها هرگونه غریبگی را بهمثابه مانعی غیرقابل عبور میبیند که این امکان را به او نمیدهد تا حسن نیت و شخصیت خود را نشان دهد.
میتوانیم تصور کنیم که در تاریخ بشر خجالتی بودن همیشه اولین پاسخ بوده است. مردم آن طرف کوه ممکن بود به این خاطر که آنها کشاورز بودند و شما ماهیگیر، یا به این خاطر که آنها مصوتها را با آهنگ تلفظ میکردند ولی خوانش شما یکنواخت و یکدست بود، احساس خجالت میکنند.
اما رفتهرفته شیوهای جهانیتر و کمتر اختصاصی از برقراری ارتباط با غریبهها ایجاد شد: چیزی که میتوانیم نامش را «جهانشهرگرایی»ِ روانشناختی بگذاریم. در تمدنهای یونان و روم باستان، بلافاصله در پاسخ به تقابلهای دائماً در حال افزایش بین مردمی که زندگیهای بسیار ناآشنا و متفاوتی نسبت به یکدیگر داشتند، به لطف وجود تجارت و کشتیرانی جایگزینی برای شرم ایجاد شد. مسافران یونانی که خدایان انسانواری را میپرستیدند، آموختند که مصریان گربهو برخی از پرندگان را مقدس میدانند. رومیها که موی چانهشان را میتراشیدند، بربرهایی را دیدند که چنین نمیکردند. سناتورهایی که در خانههای ستونبندی شده و با گرمایش زیرزمینی زندگی میکردند با خانسالارهایی مواجه شدند که در آلونکهای چوبی خشک و خالی زندگی میکردند. در میان متفکران خاصی، رویکردی رشد کرد که قائل به آن بود که تمام این انسانها، با همه تنوعهای ظاهریشان، یک هسته مشترک دارند ـ و این هستهی مشترک آن بود که ذهن بالغ باید با کسی رابطه برقرار کند که بهظاهر غریبه است. ترِنس۱ نمایشنامهنویس و شاعر رومی، به این ذهنیتِ جهانشهری صدا میبخشد و مینویسد: «من انسانم: هیچچیز انسانیای برای من بیگانه نیست». مسیحیت نیز از همین ذهنیت برای نثار احساس همدردیِ عمومی بهره گرفت که شالودهی دیدگاهش نسبت به وجود است.
زمان
۳ ساعت و ۱۳ دقیقه
حجم
۱۷۸٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۱۳ دقیقه
حجم
۱۷۸٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب بسیار خوبیه اما خوانش در حد متوسط رو به ضعیف. صدای ملچ ملوچ و ورق زدن خواننده به صورت دائم در پس زمینه شنیده می شود و کتاب خوان درکی نسبت به متن نداره. کاش کمی بیشتر دقت بشه.
قسمت پنجم ، دقیقه٣:٢٧ تنها، کسی که در اصل خوب است، میتواند ایکس یا ایگرگ. اینطوریه.