دانلود و خرید کتاب دور دنیا در هشتاد روز ژول ورن ترجمه فرزانه مهری
تصویر جلد کتاب دور دنیا در هشتاد روز

کتاب دور دنیا در هشتاد روز

نویسنده:ژول ورن
امتیاز:
۳.۷از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دور دنیا در هشتاد روز

کتاب دور دنیا در هشتاد روز نوشتۀ ژول ورن و ترجمۀ فرزانه مهری است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. این رمان، داستانی ماجراجویانه، پرحادثه و گاه خنده‌دار دربارۀ کوشش‌های شخصیتی انگلیسی‌مآب برای مبارزه با طول راه و از دست دادن زمان است. این آقای منظم و دقیق انگلیسی، با رفقای خود در باشگاه شرط ۲۰۰۰۰ پوند می‌بندد که دور دنیا را در ۸۰ روز بپیماید.

درباره کتاب دور دنیا در هشتاد روز

کتاب دور دنیا در هشتاد روز، نخستین بار در سال ۱۸۷۳ چاپ شد. این رمان در شمار بهترین آثار ژول ورن است.

ماجرا از جایی آغاز می‌شود که «فیلئاس فوگ» با رفقای خود در باشگاه، شرط ۲۰۰۰۰ پوند می‌بندد که دور دنیا را در ۸۰ روز بپیماید. او به همراه خدمتکار وفادارش عازم این سفر می‌شود. این شخصیتِ کتاب دور دنیا در هشتاد روز، مظنون به سرقت از یکی از بانک‌های انگلیس است؛ از این رو، زیر نظر یک پلیس قرار دارد که او را طیّ سیر و سیاحت‌های‌اش لجوجانه تعقیب می‌کند.

خواندن کتاب دور دنیا در هشتاد روز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی در ژانر علمی و تخیلی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ژول ورن

ژول ورن در سال ۱۸۲۸ در شهر نانت به دنیا آمد و در  ۱۹۰۵ درگذشت. او یک رمان‌نویس مشهور است. ژول ورن ۸۰ رمان (یا داستان بلند) نوشته است. او همچنین تعداد زیادی کتاب عامه‌فهم مانند جغرافیای مصور فرانسه و مستعمراتش (۱۸۶۸)، تاریخ سفرهای بزرگ و جهانگردان بزرگ (۱۸۷۸)، کریستف کلمب (۱۸۸۳) را نوشت و حدود پانزده نمایش را، به‌تنهایی یا با همکاری دیگران، به روی صحنه برد. او نوشتن را با نگارش شعر و نمایشنامه آغاز کرد.

ژول ورن در ۱۸۴۴، در دبیرستان نانت ثبت‌نام کرد و در آنجا علوم بلاغت و فلسفه آموخت. پس از گرفتن دیپلم، در رشتۀ حقوق مشغول به تحصیل شد.

او را می‌توان صنعتگری اعجاب‌انگیز در خلق داستان‌های خیالی، افسون‌گری با جذابیت‌های بی‌پایان و تا حدی مانند پیشگویی که قادر است عجیب‌ترین اختراعات علمی نیم‌قرن بعد (یا حتی یک قرن بعد) را پیش‌بینی کند، دانست. او، انسان عصر خود بود؛ کسی که به اکتشافات علمی آن دوره علاقه‌مند بود و با دقت و وسواس آنها را دنبال می‌کرد.

شهرت این نویسنده، به بیش از یک قرن می‌رسد؛ یعنی از سال‌های ۱۸۶۳- ۱۸۶۵ که اولین رمان‌های مهم‌اش به چاپ رسیدند:

  • پنج هفته در بالن
  • سفر به مرکز زمین
  • از زمین تا ماه

بعضی دیگر از آثار ژول ورن را در فهرست زیر بخوانید:

  • فرزندان ناخدا گرانت (۱۸۶۷)
  • بیست‌هزار فرسنگ زیر دریا (۱۸۶۹)
  • دور دنیا در هشتاد روز (۱۸۷۳)
  • جزیرۀ اسرارآمیز (۱۸۷۴)
  • میشل استروگف (۱۸۷۶)
  • هندوهای سیاه (۱۸۷۷)
  • ناخدای پانزده‌ساله (۱۸۷۸)
  • مصایب یک چینی در چین (۱۸۷۹)
  • پانصدمیلیون بگوم (۱۸۷۹)
  • اشعۀ سبز (۱۸۸۲)
  • کرابان لجباز (۱۸۸۳)،
  • مجمع‌الجزایر در آتش (۱۸۸۴)،
  • ماتیاس سندورف (۱۸۸۵)،
  • ربور فاتح (۱۸۸۶)،
  • دو سال تعطیلات (۱۸۸۸)،
  • کاخ کارپات‌ها (۱۸۹۲)،
  • جزیرۀ پروانه‌دار (۱۸۹۵)،
  • در برابر پرچم (۱۸۹۶)،
  • اورنوک باشکوه (۱۸۹۸)،
  • یک درام در لیونی (۱۹۰۴)
  • استاد جهان (۱۹۰۴)

ژول ورن با کشتی‌های خود به سفر می‌رفت. او در سال‌های موفقیت و سلامتی می‌نویسد: «زندگی‌ام کامل است، هیچ جایی برای ملال و اندوه نیست. تقریباً همان چیزی است که می‌خواهم.» اما در سال‌های ۱۸۸۶-۱۸۸۷، پس از یک اتفاق ناگوار که چیز زیادی از آن نمی‌دانیم، او کشتی تفریحی خود را می‌فروشد و از زندگی آزاد و پُرسفر خود دست می‌کشد. پس از این، او وقت خود را صرف امور شورای شهر می‌کند. او در مقام نمایندۀ شورا و نویسنده از خود راضی است.

سرانجام ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵، در خانه‌اش در آمیئن، پس از گذراندن یک زندگی پرفرازونشیب، چشم از جهان فرو می‌بندد.

بخشی از کتاب دور دنیا در هشتاد روز

«فیلئاس فوگ بیست ساعت تأخیر داشت. پاسپارتو که ناخواسته باعث تأخیر شده بود، مأیوس و درمانده به نظر می‌آمد. بدون تردید اربابش را ورشکست کرده بود!

در همان لحظه، بازرس پیش فوگ رفت و تو صورتش نگاه کرد و پرسید: «آقا، شما جداً عجله دارید؟»

فیلئاس فوگ جواب داد: «جداً.»

فیکس ادامه داد: «تأکید می‌کنم. آیا برایتان اهمیت دارد که یازدهم، قبل از ساعت نه عصر، که زمان حرکت کشتی لیورپول است، به نیویورک برسید؟»

«اهمیتی حیاتی دارد.»

«و اگر سفرتان با حملۀ سرخپوستان متوقف نمی‌شد، در روز یازدهم، اول صبح، به نیویورک می‌رسیدید؟»

«بله، دوازده ساعت قبل از حرکت کشتی.»

«خب، پس شما بیست ساعت تأخیر دارید. بین بیست و دوازده هشت تا فاصله است. باید هشت ساعت را جبران کنید. مایلید امتحان کنید؟»

آقای فوگ پرسید: «پیاده؟»

فیکس جواب داد: «نه، با سورتمه، سورتمۀ بادبان‌دار. مردی این وسیلۀ نقلیه را به من پیشنهاد کرده.» همان مردی که شب قبل با بازرس پلیس حرف زده و فیکس پیشنهادش را رد کرده بود.

فیلئاس فوگ جوابی به فیکس نداد. اما فیکس مرد مذکور را که جلوِ ایستگاه قدم می‌زد نشان داد و جنتلمن به سمتش رفت. لحظه‌ای بعد، فیلئاس فوگ و مرد آمریکایی که ماج نام داشت به کلبه‌ای که در پایین قلعۀ کرنلی قرار داشت رفتند.

در آن‌جا، آقای فوگ وسیلۀ بسیار عجیبی دید: یک‌جور شاسی که روی دو تیر قرار داده بودند و مانند پاشنه‌های سورتمه جلوشان کمی بالاتر بود و روی آن پنج یا شش نفر می‌توانستند بنشینند. در یک‌سوم جلوِ شاسی، دکل بسیار بلندی کار گذاشته بودند که بادبان ذوزنقه‌ای عظیمی به آن وصل بود. دکل با سیم‌های فلزی مهار شده بود و تیرکی آهنی از آن بیرون می‌زد که برای نصب کردن بادبان مثلثی بسیار بزرگی استفاده می‌شد. در عقب، نوعی سکان‌پارو برای هدایت وسیلۀ نقلیه به چشم می‌خورد.

همان‌طور که می‌شد دید، یک سورتمۀ مجهز به بادبان بود. در زمستان، وقتی دشت یخ زده و برف جلوِ حرکت قطارها را می‌گیرد، با این وسایل می‌توان به‌سرعت از ایستگاهی به ایستگاه دیگر رفت‌وآمد کرد. به‌علاوه، آن‌ها به طرز حیرت‌انگیزی مجهز به بادبان بودند ــ حتی بیشتر از قایق‌های مسابقۀ تک‌بادبان که در معرض واژگونی قرار داشتند ــ و با بادی که از پشتشان می‌وزید، با سرعتی برابر یا حتی بیشتر از قطارهای سریع‌السیر، بر سطح مراتع سُر می‌خوردند.

در عرض چند ثانیه، قراردادی بین آقای فوگ و صاحب آن کشتی زمینی بسته شد. باد مساعد بود. با سرعت زیادی از سمت غرب می‌وزید. برف سفت شده بود و ماج اطمینان داد که می‌تواند آقای فوگ را در عرض چند ساعت به ایستگاه اوماها برساند. در آن‌جا، قطارها زیاد بودند و خطوط آهن فراوانی به شیکاگو و نیویورک می‌رفتند. جبران تأخیر غیرممکن نبود. پس فرصت این‌پا و آن‌پا کردن نداشتند و بایست دست به خطر می‌زدند.

آقای فوگ نمی‌خواست بانو آئودا اذیت شود و چنین سفری را در فضای باز و با سرمایی که سرعت وسیلۀ نقلیه تحمل‌ناپذیرش می‌ساخت تجربه کند. پس، به او پیشنهاد کرد که تحت حمایت پاسپارتو در ایستگاه کرنلی بماند. پسر عهده‌دار می‌شد که زن جوان را از راهی بهتر و در شرایطی مناسب‌تر به اروپا بازگرداند.

بانو آئودا قبول نکرد که از آقای فوگ جدا شود و پاسپارتو از چنین قاطعیتی بسیار خشنود شد. در واقع، هیچ مایل نبود اربابش را ترک کند، زیرا فیکس او را همراهی می‌کرد.

ولی گفتن این‌که بازرس پلیس به چه می‌اندیشید سخت است. آیا یقینش با برگشتن فیلئاس فوگ متزلزل شده بود یا این‌که او را آدم رذل بسیار قدرتمندی می‌دید که با انجام دادن سفر دور دنیا فرض می‌کرد دیگر در انگلستان در امنیت کامل است؟ شاید هم نظر فیکس نسبت به فیلئاس فوگ تغییر کرده بود. اما همچنان در انجام وظیفۀ خود پابرجا بود و بیشتر از هر کسی عجله داشت که هرچه زودتر به انگلستان برگردند.

ساعت هشت، سورتمه آمادۀ حرکت شد. مسافرین ــ شاید بهتر است بگوییم سرنشینان ــ سوار شدند و پتوی سفری‌شان را محکم دور خود پیچیدند. دو بادبان عظیم برافراشته بودند و وسیلۀ نقلیه، با نیروی باد و با سرعتی برابر با چهل مایل در ساعت روی برف سفت‌شده، به حرکت درآمد.

فاصلۀ بین قلعۀ کرنلی و اوماها را اگر با خطی صاف ــ یا به قول آمریکایی‌ها خط پرواز زنبوران ــ اندازه می‌گرفتند، حداکثر دویست مایل می‌شد. اگر باد همچنان می‌وزید، در عرض پنج ساعت می‌توانستند این فاصله را طی کنند. اگر هیچ حادثه‌ای رخ نمی‌داد، سورتمه ساعت یک بعدازظهر به اوماها می‌رسید.

عجب سفری! مسافرین به هم چسبیده بودند و نمی‌توانستند حرف بزنند. سرما که بر اثر سرعت تشدید شده بود، زبانشان را بند آورده بود. سورتمه به‌راحتی روی سطح دشت سُر می‌خورد، درست مانند حرکت کشتی روی سطح آب ــ تازه تلاطم دریا را هم نداشتند. وقتی باد بر سطح زمین می‌وزید، انگار بادبان‌های سورتمه که مانند بال‌هایی عظیم بودند، آن را به هوا بلند می‌کردند. ماج، سکان‌به‌دست، راه مستقیمی را دنبال می‌کرد و با ضربۀ پاروی عقب جلوِ انحراف وسیله را می‌گرفت. تمام بادبان‌ها برافراشته بودند. بادبان مثلثی جلو در پناه بادبان ذوزنقه‌ای نبود. تیرکی افقی روی دکل قرار داده و بادبانی در بالاترین نقطه نصب کرده بودند که در معرض باد شدید بود و بر سرعت وسیله می‌افزود. تخمین سرعت سورتمه از طریق محاسبات ریاضی امکان نداشت، اما می‌شد حدس زد که سرعتش کمتر از چهل مایل در ساعت نباشد.

ماج گفت: «اگر چیزی نشکند، می‌رسیم!»»

معرفی نویسنده
عکس ژول ورن
ژول ورن
فرانسوی | تولد ۱۸۲۸ - درگذشت ۱۹۰۵

ژول ورن با نام کامل ژول گابریل ورن، ۸ فوریه ۱۸۲۸ در نانت فرانسه به دنیا آمد. خانواده او وضع مالی خوبی داشتند. پدر ژول ورن دوست داشت پسرش در رشته حقوق تحصیل کند و البته که پسر به خواسته پدر احترام گذاشت. اما علاقه او به ادبیات، داستان و نمایشنامه‌نویسی به حدی زیاد بود که زندگی حرفه‌ای آینده او را شکل داد. او در آن دوران نمایشنامه‌های تراژدی می‌نوشت و این موضوع، سبب برانگیخته شدن مخالفت اعضای خانواده‌اش با او شده بود. آن‌ها از اینکه می‌دیدند او مطالبی غمگین می‌نویسد، ناراحت بودند.

adel
۱۴۰۲/۰۳/۱۹

فوق العاده بود ، انگار واقعا باهاشون دور دنیا سفر کردم ... ترجمه روون و عالی بود .

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۵ صفحه

حجم

۴٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۵ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان