دانلود و خرید کتاب خدمتکار آقای کارنگی ماری بندیکت ترجمه زهرا احمدی
تصویر جلد کتاب خدمتکار آقای کارنگی

کتاب خدمتکار آقای کارنگی

نویسنده:ماری بندیکت
انتشارات:نشر مون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خدمتکار آقای کارنگی

کتاب خدمتکار آقای کارنگی داستانی از ماری بندیکت است که با ترجمه زهرا احمدی می‌خوانید. این داستان روایتی متفاوت و تاثیرگذار از زندگی اندرو کارنگی ارائه می‌دهد. سرمایه‌دار نیکوکاری که ثروتش را صرف امور خیریه می‌کرد. 

درباره کتاب خدمتکار آقای کارنگی

اندرو کارنگی را به عنوان یکی از مهم‌ترین سرمایه‌داران و نیکوکاران جهان می‌شناسند. او بنیان‌گذار شرکت فولاد کارنگی بود که سپس به شرکت فولاد ایالات متحده یا همان یو.اس. استیل تبدیل شد و فعالیت‌های بسیاری در امور خیریه انجام داد: از تأسیس موسسات سودمند همگانی مانند کتاب‌خانه‌ها و مدارس و دانشگاه‌ها گرفته تا بنیان نهادن دادگاه بین‌المللی لاهه در هلند. درباره زندگی او دو روایت متفاوت وجود دارد:

روایت اول اینطور بیان می‌کند که کارگری مهاجر و فقیر بود. با مهاجرت به آمریکا موفق شد به یک مرد ثروتمند و میلیادر خودساخته تبدیل شود و روایت دوم ماجرای میلیاردی است که نود درصد ثروتش را به امور خیریه اختصاص دارد و در بنیادهای مختلف امور خیر صرف کرد. 

اما در این کتاب قرار است به روایت سومی بپردازیم که از نظرها دور مانده است و آن ماجرای خدمتکار آقای کارنگی است. زنی که کلارا کلی نام داشت و در حقیقت به خاطر او بود که اندرو کارنگی، از یک صنعتگر تشنه‌ قدرت، به اولین نیکوکار حقیقی جهان بدل شد. این داستان روایت زندگی این زن است که اندرو کارنگی را به اندرو کارنگی کرد؛ مردی که امروز می‌شناسیم. اما کلارا هم رازی بزرگ در سینه‌اش دارد...

کتاب خدمتکار آقای کارنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از طرف‌داران رمان‌ها و داستان‌های خارجی هستید، کتاب خدمتکار آقای کارنگی را به لیست کتاب‌هایی که باید بخوانید، اضافه کنید. 

بخشی از کتاب خدمتکار آقای کارنگی

خانم سیلی به من خیره شد. گویی می‌توانست ورای لباس مندرس و ورای داستانی را که شروع به گفتنِ آن کرده بودم ببیند و در عمق آن، هویت واقعی‌ام را مشاهده کند. اعتمادبه‌نفس کاذبی که داشتم شروع به فروپاشیدن کرد. ترس جای آن را گرفت. می‌دانستم اگر کم می‌آوردم و مثل آن کلارا کلی که وانمود می‌کردم هستم به چشمان خانم سیلی نگاه نمی‌کردم، این فرصت را از دست می‌دادم. موهبتی که خانم سیلی در دستان خود داشت یک شغل خوب بود. این شغل غیرقابل‌تصور اکنون در دسترسم بود اما ممکن بود برای همیشه آن را از دست بدهم.

آیا جرئت داشتم دروغ‌هایم را ادامه دهم تا خانم سیلی را مجاب کنم؟ چه پیشنهاد شغلی دیگری داشتم؟ نباید این فرصت را از دست می‌دادم.

نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «خانم سیلی، خیلی معذرت می‌خواهم که با این وضعیت اسفناک به منزل شما آمده‌ام. می‌دانم درمورد سختی سفر و تأثیرات آن روی لباس‌هایم به شما توضیح داده‌ام اما می‌دانم این بهانهٔ خوبی برای شرایط نامناسبم نیست، مخصوصاً اینکه آمده‌ام پیش شما.» به اطراف اتاق‌نشیمن خانم سیلی نگریستم، با کمال تعجب نسبت به سیاهی شهری که در آن ساکن بود، خانهٔ مرتبی داشت.

در مسیر کوتاهی که از کالسکه تا محل استقرار خانم سیلی طی کردم کثیفی‌های بسیاری دیدم که تابه‌حال تصورش را هم نمی‌کردم. دود سیاه مدام از دودکش‌های بلند خارج می‌شد. ساختمان‌ها به‌خاطر هوای پر از دوده، خاکستری شده بودند و قاب سفید کاغذهایی که روی دیوارها چسبانده شده بودند طرحی شبیه ارواح ساخته بودند. چرا تابه‌حال کسی به من نگفته بود که صنعتی شدن چه جهنمی بود؟

از روی احترام و البته خجالت به‌سرعت چشمانم را پایین انداختم و منتظر پاسخش ماندم.

خانم سیلی جوابی نداد و من هم جرئت نکردم بالا را نگاه کنم. آیا داشت بر اساس وضعیت لباس‌هایم که از قبل کثیف بودند و طی چند ساعتی که در پیتسبرگ بودم، به دلیل آلودگی هوا سیاه‌تر هم شده بودند، قضاوتم می‌کرد؟ آیا داشت لهجه‌ام را با لهجهٔ نسبتاً امروزی مقایسه می‌کرد؟ آیا داشت اعتبار شرکت خدماتی سطح‌بالای خود را با هزینه‌ای که سر قمار من متحمل می‌شد می‌سنجید؟ از صحبت‌های بریده‌بریده‌ای که بین دوشیزه کوئین و کوین در آن سفر هشت‌روزه ردوبدل شده بود، متوجه شدم که حدسم درست بود. خانم سیلی صاحب برجسته‌ترین شرکت خدماتی شهر بود. خانم‌های شهر که به‌دنبال خدمتکاران آموزش‌دیدهٔ خاص بودند به این شرکت می‌رفتند و با پرداخت هزینه، فرد مدنظرشان را تحویل می‌گرفتند. خانم سیلی به خودش افتخار می‌کرد، برای اینکه کار خدمه‌اش خوب بود و نیز به این خاطر که برای هرکس معرفی‌نامه‌ای کتبی داشت که آن را «ویژگی‌ها» می‌نامید. کلارا کلی واقعی حتماً ویژگی‌های درجه‌یک داشت که اکنون به‌خاطر لباس‌های من به خطر افتاده بود.

صبر خصلتی بود که به‌سختی به دست آورده بودم اما فرصت بروز این ویژگی فقط زمانی به من داده می‌شد که به فردی تبدیل بشوم که خانم سیلی می‌خواست. زمانی که چشمانش از کثیفی لباس‌هایم به‌سمت صورتم حرکت کرد، بدون اینکه سکوت یا حالت تأسف خود را بشکنم به او نگاه کردم. چشمانمان به هم گره خورد. می‌دانستم به من مشکوک بود. به داستان، لهجه و فروتنی‌ام مشکوک بود اما می‌خواست مرا باور کند. شاید مجبور بود.

برای همین خطر کرد.

mojde
۱۴۰۱/۰۹/۲۵

قیمت چاپی ۵۳۰۰۰تومان قیمت الکترونیک ۷۳۰۰۰تومان، واقعا این عقلانیست؟

کاربر ۱۷۹۹۲۰۲
۱۴۰۰/۱۰/۱۲

ارزش بارها خوندن رو داره واقعا زیبا و تاثیرگذار

کاربر ۳۰۰۸۵۲۰
۱۴۰۲/۱۰/۰۴

من متوجه نشدم، این کتاب واقعا تاریخچه زندگی اندرو کارنگیه یا خود نویسنده بهش داستان داده و ربطی به واقعیتهاش نداره؟ حتی خود کتاب هم بررسی کردم چیزی نگفته نه مقدمه داره نه سخن مترجم نه سخن ناشر

حجم

۲۷۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۷۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۱۱۹,۰۰۰
تومان