دانلود و خرید کتاب سنترال پارک گیوم موسو ترجمه سعیده بوغیری
تصویر جلد کتاب سنترال پارک

کتاب سنترال پارک

نویسنده:گیوم موسو
انتشارات:نشر البرز
امتیاز:
۳.۵از ۴۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سنترال پارک

کتاب سنترال پارک داستانی سراسر تعلیق، ماجرایی پر رمز و راز و سرشار از رخدادهای عجیب، نوشته گیوم موسو است که با ترجمه سعیده بوغیری در نشر البرز به چاپ رسیده است. این داستان جذاب که با ماجرایش هر لحظه شما را غافلگیر می‌کند درباره آلیس و رازی است که زندگی او را برای همیشه تغییر می‌دهد.

درباره کتاب سنترال پارک

آلیس و گابریل هیچ خاطره‌ای از شب گذشته ندارند ... اما اتفاق عجیب این است که صبح زود، وقتی آلیس جوان، پلیس اهل پاریس از خواب بیدار می‌شود خود را در سنترال پارک نیویورک می‌بیند. در حالیکه روی نیمکتی است و دستش به دست یک نوازنده جاز بسته شده است. عجیب تر اینکه بلوزش هم خونی است و یک گلوله هم از اسلحه‌اش خارج شده است. 

آلیس شب قبل با دوستانش در مهمانی بود اما گابریل در کلوپی در دوبلین بود و پیانو می‌زد. آن‌ها چطور از آنجا سردرآورده‌اند؟

آلیس و گابریل برای اینکه بفهمند ماجرا از چه قرار است، باید تحقیق کنند. اما تحقیقشان بیشتر به یک ماجراجویی شبیه است که هر لحظه آن‌ها را با سوالات بیشتری روبه‌رو می‌کند. در نهایت این راز به دست آن‌ها گشوده می‌شود؟

کتاب سنترال پارک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر دوست دارید با یک رمان معمایی و پلیسی از دغدغه‌های روزمره فرار کنید، کتاب سنترال پارک بهترین گزینه برای شما است.

درباره گیوم موسو

گیوم موسو (Guillaume Musso) در سال ۱۹۷۴ میلادی در فرانسه به دنیا آمد. او از کودکی به نوشتن علاقه داشت و نوشتن را خیلی زود آغاز کرد. در نوزده سالگی به آمریکا سفر کرد اما چند وقت بعد دوباره به وطنش برگشت. چون به نیویورک علاقه داشت تصمیم گرفت داستانی بنویسد که در آن جا رخ می‌دهد و به این ترتیب کتاب ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول متولد شد.

گیوم موسو نویسنده‌ای است که کتاب‌هایش در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار دارند. در سال ۲۰۰۳ در پی تصادفی شدید داستان «و بعد» را نوشت. ماجرای این کتاب درباره مردی است که از مرگ برگشته است. این رمان موفق شد در فرانسه بیش از یک میلیون بفروشد و به بیست و سه زبان ترجمه شود. از روی آن فیلمی نیز با بازی جان مالکوویچ و اوانجلین لیلی ساخته شد.

گیوم موسو در سال ۲۰۰۹ به عنوان دومین نویسنده پرفروش شناخته شد و در سال ۲۰۱۱ سومین نویسنده پرفروش فرانسه بود. رمان‌های او به بیش از سی و چهار زبان در دنیا ترجمه شده‌اند. از میان آثار او می‌توان به کتاب‌های «ماجرای ناپدیدشدن ونکا راکول»، «دختری از بروکلین»، «فردا»، «دختر کاغذی»، «آوای فرشته» و «دست سرنوشت» اشاره کرد.

بخشی از کتاب سنترال پارک

آلیس چند تکه موی بوری را که توی صورتش ریخته بود کنار زد، سپس چشمش به دستبندی فلزی افتاد که به دست‌های مرد بود. یک مدل رایج با قفل ایمنی دوبل که در بسیاری از بخش‌های اداره پلیس مورد استفاده قرار می‌گرفت یا مردم عادی برای امنیت شخصی به کار می‌بردند. حتی چه بسا این دستبند خود او بود. آلیس، به امید پیدا کردن کلید آن، جیب شلوار جینش را زیرورو کرد. کلید آنجا نبود. وی، به جای آن، وجود اسلحه‌ای کمری را حس کرد که در جیب داخلی نیمتنه چرمی‌اش قرار داشت. او که گمان کرده بود این اسلحه خدمت اوست، با تسلای خاطر، انگشتانش را بر روی دسته آن گذاشت. اما این زیگ زاوری نبود که پلیس‌های بخش جنایی از آن استفاده می‌کردند، بلکه یک گلاک ۲۲ پلیمری بود که او خبر نداشت از کجا آمده. زن خواست خشاب را وارسی کند، اما با وجود بسته، این کار مشکلی بود. با این همه، به بهای چند فقره پیچ‌وتابی که به خود داد، در عین رعایت احتیاط برای آنکه مرد ناشناس را بیدار نکند، توانست این کار را انجام دهد. قدر مسلم این بود که یکی از گلوله‌ها سرجایش نبود. زن، درحالی‌که با اسلحه ور می‌رفت، متوجه شد دسته آن به خون خشک آغشته است. بنابراین، نیمتنه‌اش را کاملا باز کرد تا رد هموگلوبین لخته شده بر دو طرف پیراهنش را به چشم خود نیز ببیند.

لعنتی! من چه کار کردم؟

آلیس با دست آزادش پلک‌هایش را مالید. حالا سردرد میگرنی کشنده‌ای در شقیقه‌هایش پیچیده بود، انگار گیره‌ای نامرئی جمجمه‌اش را می‌فشرد. نفسی عمیق کشید تا ترس را پس بزند و سعی کرد خاطراتش را به یاد آورد.

شب گذشته با سه زنی که دوست او بودند، برای گردش به شانزه لیزه رفته بود. خیلی خوش گذرانده بودند، از این رستوران به آن رستوران، از این نوشیدنی به آن نوشیدنی... بعد هم، در حدود ساعت دوازده شب، از هم خداحافظی کرده بودند. زن به تنهایی به خودرواش، که در پارکینگ زیرزمینی خیابان فرانکلین ــ روزولت پارک بود، سوار شده بود، سپس...

نقطه خلأ. پرده‌ای از جنس پنبه ذهنش را در خود گرفته بود. مغزش آب در هاون می‌کوبید. حافظه‌اش فلج شده، یخ بسته بر روی این آخرین تصویر قفل شده بود.

ای بابا! یه کم تلاش کن لعنتی! بعدش چی شد؟

زن به روشنی خود را به یاد می‌آورد که پول پارکینگ را به دستگاه خودکار پرداخت کرده و پس از آن از پله‌ها به سمت زیرزمین سوم پایین رفته بود. قضیه روشن این بود که در حال خود نبود. بنابراین، تلوتلوخوران به سمت خودروی آئودی کوچکش رفته، در آن را باز کرده و بر روی صندلی نشسته بود و ...

دیگر هیچ.

معرفی نویسنده
عکس گیوم موسو
گیوم موسو

گیوم موسو نویسنده‌ی معاصر فرانسوی است. کتاب‌های او اکنون به بیش از سی‌وشش زبان ترجمه شده‌اند و در مجموع میلیون‌ها تیراژ دارند.

فاطمه.م
۱۴۰۰/۰۵/۲۵

داستان معمایی با شروعی هیجان انگیز و ماجرایی پرکشش که متاسفانه پایان ضعیف و سرهم بندی شده اش این احساس را به من داد که سرم کلاه رفته و حیف وقت. ترجمه هم خوب و روان نیست و تمام افعال

- بیشتر
masoud
۱۴۰۰/۰۵/۳۰

من تا کنون دو کتاب از گیوم موسو خوندم. سنترال پارک و آوای فرشته. به نظرم داستان نویسی در سبک رئالیسم باید به نحوی باشد که تمام چفت و بست داستان درست و فکر شده باشد. متاسفانه در این دو کتابی که

- بیشتر
Zahra.kazemi6
۱۴۰۲/۰۶/۱۰

قبل از صحبت راجع به کتاب می خواهم از ترجمه اش بگویم که واقعا آزار دهنده بود.نمی دانم برگردان از انگلیسی بوده یا زبان اصلی اش ولی واقعا فکر نمی کنم مکالمه یک زن و مرد که هم را می

- بیشتر
Komsboy
۱۴۰۱/۰۴/۱۲

خواننده رو اگر قبلاً کارهای دن براون رو خونده باشه ،میبره تو همون فضا و احوال.

nil
۱۴۰۰/۰۸/۱۸

ترجمه اصلا خوب نبود داستان جذاب و گیرا شروع میشه و کشش داره اما پایانش زیادی دراماتیک و مسخره بود کتابی نبود ک تو ذهن موندگار بشه .

zeebaanevis
۱۴۰۱/۰۷/۲۴

به نظرم هم ترجمه ایراد داشت هم ویراستاری کتاب. میشد معادل های بهتر روانتر و نزدیک به ذهن تر به کاربرد. ویراستار هم میتونست کمک کنه به این موضوع

atefe
۱۴۰۰/۱۱/۱۷

شروع کتاب تا تقریبا صفحات آخر که همه چی مشخص می‌شود فاز جنایی معمایی داشت اما در صفحات آخر می‌فهمیم دیگر جنایی نیست اما باز هم کاملا غیر قابل حدس بود بزرگترین ایراد وارده توصیفات بیش از اندازه از مکان

- بیشتر
Neda Ahd
۱۴۰۰/۱۱/۱۱

نسبت به باقی اثار نویسنده این کتابش بیشتر جذبم کرد.

javid
۱۴۰۳/۰۵/۲۰

برعکس خیلی از دوستان اول کتاب به نظرم خیلی تکراری و طولانی اومد ولی بعد از چند ده صفحه خیلی برام جالب بود. داستان پردازی خوبی داشت و ترجمه بدی نداشت، فقط نویسنده خیلی جاها توضیحات اضافه از فضا و

- بیشتر
معصوم
۱۴۰۲/۱۰/۱۹

داستان از ابتدا با هیجان خیلی خوبی شروع میشه تعلیق خوبی داره برعکس نظرات بقیه خواننده ها من این کتاب رو خیلی دوست داشتم شروع خوب و جنایی و پایان روانشناختی! تنها مشکل توصیفات اضافه فضاها بود براحتی میشد ۵۰

- بیشتر
او همیشه کلام مناسب را در زمان مناسب داشت. نگاه اطمینان‌بخش و کلام درست.
n re
آلبوم را که ورق می‌زنم، دورانی تمام عیار است که از دل عکس‌های زرد شده، جان می‌گیرد.
n re
آدم وقتی می‌میره، حرفای ابلهانه کمتری از دهنش بیرون می‌آد
n re
از اینکه این ابله‌ها درباره من قضاوت کنند، حالم به هم می‌خورد. کنایه‌های پیش‌بینی‌کردنی و مرتجعانه‌شان حالم را به هم می‌زند: «هنوز شوهر نکردی؟» «از بچه خبری نیست؟» «چرا این‌قدر بد لباس می‌پوشی؟» «چرا هنوز مثل یه دختربچه زندگی می‌کنی؟»
n re
درواقع دو نوع زندگی وجود دارد (...): زندگی‌ای که مردم گمان می‌کنند شما دارید و یک زندگی دیگر. زندگی دوم است که مشکل‌ساز می‌شود
n re
هیولاها به راستی وجود دارند، اشباح نیز همین‌طور... آن‌ها در وجود ما زندگی می‌کنند و گاهی وقت‌ها برنده می‌شوند...
n re
اگر آرامش می‌خواهی، برای جنگ آماده باش.
n re
بر این باورم که در وجود هر انسانی، انسان دیگری هست. یک غریبه، یک توطئه‌گر بزرگ، یک حیله‌گر.
n re
کاری‌ترین مکر شیطان، آن است که انسان را به این امر متقاعد کند که او وجود ندارد.
n re
کاری‌ترین مکر شیطان، آن است که انسان را به این امر متقاعد کند که او وجود ندارد.
مریم

حجم

۲۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۲۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان