بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سنترال پارک | طاقچه
تصویر جلد کتاب سنترال پارک

بریده‌هایی از کتاب سنترال پارک

نویسنده:گیوم موسو
انتشارات:نشر البرز
امتیاز:
۳.۵از ۴۴ رأی
۳٫۵
(۴۴)
او همیشه کلام مناسب را در زمان مناسب داشت. نگاه اطمینان‌بخش و کلام درست.
n re
آلبوم را که ورق می‌زنم، دورانی تمام عیار است که از دل عکس‌های زرد شده، جان می‌گیرد.
n re
آدم وقتی می‌میره، حرفای ابلهانه کمتری از دهنش بیرون می‌آد
n re
از اینکه این ابله‌ها درباره من قضاوت کنند، حالم به هم می‌خورد. کنایه‌های پیش‌بینی‌کردنی و مرتجعانه‌شان حالم را به هم می‌زند: «هنوز شوهر نکردی؟» «از بچه خبری نیست؟» «چرا این‌قدر بد لباس می‌پوشی؟» «چرا هنوز مثل یه دختربچه زندگی می‌کنی؟»
n re
درواقع دو نوع زندگی وجود دارد (...): زندگی‌ای که مردم گمان می‌کنند شما دارید و یک زندگی دیگر. زندگی دوم است که مشکل‌ساز می‌شود
n re
هیولاها به راستی وجود دارند، اشباح نیز همین‌طور... آن‌ها در وجود ما زندگی می‌کنند و گاهی وقت‌ها برنده می‌شوند...
n re
اگر آرامش می‌خواهی، برای جنگ آماده باش.
n re
بر این باورم که در وجود هر انسانی، انسان دیگری هست. یک غریبه، یک توطئه‌گر بزرگ، یک حیله‌گر.
n re
کاری‌ترین مکر شیطان، آن است که انسان را به این امر متقاعد کند که او وجود ندارد.
n re
کاری‌ترین مکر شیطان، آن است که انسان را به این امر متقاعد کند که او وجود ندارد.
مریم
آدم وقتی می‌میره، حرفای ابلهانه کمتری از دهنش بیرون می‌آد
aram0_0
از نظر او، از نظر آنان، من وجود ندارم. از آنان نیستم. من، به نوعی، پسر نداشته آنان هستم. پسری بدون ظرافت، بی‌هیچ تمایزی. بله قربان‌گویی ناهنجار. من دختر پدرم هستم.
aram0_0
اینکه این ابله‌ها درباره من قضاوت کنند، حالم به هم می‌خورد. کنایه‌های پیش‌بینی‌کردنی و مرتجعانه‌شان حالم را به هم می‌زند: «هنوز شوهر نکردی؟» «از بچه خبری نیست؟» «چرا این‌قدر بد لباس می‌پوشی؟» «چرا هنوز مثل یه دختربچه زندگی می‌کنی؟» از آن غذاهای گیاهی رژیمی و سالم حالم به هم می‌خورد.
aram0_0
این نقطه ضعف و قوت من است. گوش دادن به ندای غریزه بیش از ندای عقل.
aram0_0
انسان هرگز از آورنده خبر خوش پرهیز نمی‌کند.
aram0_0
کاری‌ترین مکر شیطان، آن است که انسان را به این امر متقاعد کند که او وجود ندارد.
aram0_0
بر این باورم که در وجود هر انسانی، انسان دیگری هست. یک غریبه، یک توطئه‌گر بزرگ، یک حیله‌گر. استیون کینگ
Yasaman Mozhdehbakhsh
گابریل از نگاه ناباورانه من متوجه می‌شود باید توضیح بیشتری بدهد: «شما می‌بایست از انکار بیماری‌تون دست برمی‌داشتین. باید با کابوس‌هاتون روبه‌رو می‌شدین تا بتونین از شرشون خلاص بشین. حرفه من اینه؛ بازسازی آدم‌ها، تلاش برای نظم دادن به ذهن اون‌ها.»
کاربر ۳۵۱۵۹۸۰
هریک از ما در درون خود بیگانه‌ای پریشانی‌برانگیز به همراه دارد.
n re
در دل هر سختی، امکانی پنهان است.
n re
پیر شدن درواقع چیزی نیست به جز آنکه انسان دیگر از گذشته خود ترسی نداشته باشد.
n re
سنگینی نگاهش را بر روی خود حس و احساس می‌کنم آشنای دیرین است. متوجه نیستم چطور پیوندی چنین نزدیک توانسته است به این سرعت در میان ما برقرار شود. در زندگی، لحظه‌هایی نادر هست که در آن دری گشوده می‌شود و زندگی دیداری را به انسان پیشکش می‌کند که او انتظار آن را نداشته است. دیدار نیمه گمشده‌ای که او را، درحالی‌که هست می‌پذیرد، کسی که او را، کلیت آنچه را هست، قبول می‌کند، تناقضاتش را حدس می‌زند و می‌پذیرد، همین‌طور هم ترس‌ها، بغض‌ها، خشم و سیلاب گل‌آلود تیره‌ای که در سرش جریان دارد. و آن را فرو می‌نشاند. کسی که آینه‌ای به او می‌دهد که وی از تماشای خود در آن، دیگر واهمه‌ای ندارد.
n re
در زندگی لحظه‌هایی هست که دری گشوده می‌شود و زندگی انسان به میان نور می‌لغزد. لحظه‌های نادری که در آن چیزی در وجود انسان باز می‌شود. در حالت بی‌وزنی شناور می‌شود و، بدون ردیاب، به سرعت در جاده‌ای پیش می‌رود. انتخاب‌ها شفاف می‌شوند، پاسخ‌ها جای پرسش را می‌گیرند و ترس در برابر عشق کوتاه می‌آید. باید طعم این لحظه‌ها را نگه داشت.
n re
انسان هرگز از آورنده خبر خوش پرهیز نمی‌کند.
n re
نقشه را بر روی میز باز کرد. یک نقشه خوب قدیمی میشلن که به دوران پیش از ظهور جی‌پی‌اس برمی‌گشت، دوران پیش از اعتیاد به تلفن‌های هوشمند و اینترنت، به بیش از این دوران ابلهانه که در آن انسان سقوط کرد تا به برده فناوری تبدیل شود.
n re
تقدیر، همانند دیوانه‌ای مسلح به تیغ، ما را دنبال می‌کند.
n re
هر خطر ناشناخته‌ای هراس‌انگیز است.
n re
کاری‌ترین مکر شیطان، آن است که انسان را به این امر متقاعد کند که او وجود ندارد.
✨🌿
در زندگی لحظه‌هایی هست که دری گشوده می‌شود و زندگی انسان به میان نور می‌لغزد. لحظه‌های نادری که در آن چیزی در وجود انسان باز می‌شود. در حالت بی‌وزنی شناور می‌شود و، بدون ردیاب، به سرعت در جاده‌ای پیش می‌رود. انتخاب‌ها شفاف می‌شوند، پاسخ‌ها جای پرسش را می‌گیرند و ترس در برابر عشق کوتاه می‌آید. باید طعم این لحظه‌ها را نگه داشت. آن‌ها به ندرت دوام می‌آورند.
javid

حجم

۲۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۲۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان