دانلود و خرید کتاب آخرین کلکسیون جین مکین ترجمه سایه صادقی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب آخرین کلکسیون اثر جین مکین

کتاب آخرین کلکسیون

نویسنده:جین مکین
امتیاز:
۳.۹از ۱۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آخرین کلکسیون

آخرین کلکسیون نوشته جین مکین داستانی درباره السا اسکیا پارلی و کوکو شنل دو طراح لباس و رقیب در عرصه مد و صنعت پوشاک است.

السا کار خود را با ابفتنی شروع کرد و طرح‌هایش متاثر از هنرمندان سبک سوررئال زمانش بود و کوکو استاد طراحی لباس‌های ساده و در عین حال لوکس بود. هر دو این زنان  در صنعت مد تحولی بزرگ ایجاد کردند و به شهرت زیادی رسیدند.

 درباره کتاب آخرین کلکسیون

 جین مکین نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی که بیشتر ردباره زنان مشهور قرن بیستم می‌نویسد در این رمان هم درباره زندگی السا اسکیا پارلی و کوکو شنل نوشته است. دو رقیب که رقابتشان با آغاز جنگ جهانی دوم به پایان رسید. 

داستان از سال ۱۹۳۸ در پاریس شروع می‌شود محافل هنری و هنرمندان پررونق‌اند اسکیا و شنل هم مشغول کارها و رقابت‌های خودشانند. رقابت‌هایی که گاهی تا مرز خشونت پیش می‌رود. شنل در زمینه طراحی لباس‌های کلاسیک و اصیل تلاش می‌کند و اسکیا در نقطه مقابل او طرح‌های جسورانه و فراواقعی بیرون می‌دهد که پیام‌های سیاسی و اجتماعی هم دارند.

 نویسنده در این رمان قصد دارد نشان دهد که جنگ علاوه بر سیاست، سرنوشت صنعت مد را هم در اجتماع تغییر می‌دهد. در این رمان هم خواهید دید که چگونه جنگ سرنوشت این دو زن را متحول می‌کند.

آخرین کلکسیون ۲۱ فصل دارد و در پایان نیز یادداشتی از نویسنده درباره زندگی این دو بانو آمده است.

کوکو شنل سال ۱۹۷۱ در سن هشتادوهفت سالگی در پاریس با دنیا وداع کرد و السا اسکیا پارلی سال ۱۹۷۳ در هشتادو سه سالگی درگذشت.

 خواندن کتاب آخرین کلکسیون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به مستندهای داستانی و سرگذشت افراد مشهور را به خواندن این رمان دعوت می‌کنیم.

 بخشی از کتاب آخرین کلکسیون

در مقابل لحظات تلاقی، لحظات جدایی هم وجود دارد. راهی شدن.

چهار ساعت بعد از رسیدن به هتل چارلی و ساعت‌ها دست‌وپا زدن، خواب ناآرام و بیداری با تأسف، با تاکسی به ایستگاه قطار شمال شتافتیم. من و چارلی بی‌اعتنا به نگاه مسافران، روی سکو منتظر قطار ایستادیم. هنوز لباس شب باشکوه اسکیاپارلی را به تن داشتم؛ هرچند مناسب ایستگاه قطار نبود؛ پر بود از لکه‌های دود و جین و آرایش اسکیاپ به لباس مالیده شده بود.

تصویر اسکیاپ در آتش یا دست‌کم لباس او از ذهنم خارج نمی‌شد. به نظر پایانی بود برای اتفاقات و پیش‌بینی آنچه در آینده به وقوع می‌پیوندد. همهٔ این‌ها مرا از نیمه‌خفتگی احساسی‌ای که دو سال درگیرش بودم، بیدار کرد. وقتی صبح بیدار شدم، اولین چیزی که به فکرم آمد کوکو و اسکیاپ بود، نه آلن.

ایستگاه غلغله بود و مردم ما را هل می‌دادند. چارلی لبش را گاز گرفت و از بالای شانه‌اش مراقب در بود تا ببیند آنیا چمدان به دست می‌آید یا نه. دیدن امیدی که در نهایت به یأس تبدیل می‌شود چیز وحشتناکی است. جدایی محتمل.

چارلی گفت: «اون حروم‌زاده، شوهرش، لحظهٔ آخر نظرش رو عوض کرده. نه طلاقش می‌ده، نه بچه رو به اون می‌ده. درست آخرین لحظه. تمام مدت ما رو بازی داد. قرار بود آنیا امروز صبح با من از اینجا بره.»

دستانش از خشم و ناامیدی می‌لرزید، به خاطر جلوگیری از آن چمدانش را محکم‌تر گرفت.

بعد پرسید: «خب، حالا چی می‌شه؟ تو چی‌کار می‌کنی؟ برمی‌گردی مدرسه؟»

«فکر کنم یه‌کم بیشتر توی پاریس بمونم. آمادگی برگشتن رو ندارم.» برگشتن به نظر فقط عقب‌گرد بود، آن‌هم وقتی که اسکیاپ مرا به آینده می‌کشید. می‌خواستم دوباره ببینمش. ببینم حالش چطور است. مهمانی را زودتر از ما و بدون خداحافظی ترک کرده بود. دزدکی رفته بود. خب، وقتی کسی به آتش کشیده شود، نتیجه همین است.

چارلی گفت: «فکر خوبیه. تا وقتی اینجایی، می‌تونی مراقب آنیا باشی. نگرانشم.»

قطار چارلی وارد ایستگاه شد؛ سکو غلغله بود، مردمی که پیاده می‌شدند با هیاهو در تلاش برای پیدا کردن چمدان‌ها و باربر بودند و با عجله همدیگر را در آغوش می‌کشیدند. به سمت چارلی خم شدم و سرم را روی شانه‌اش گذاشتم. خداحافظ، دوباره خداحافظ برادر عزیزم. بعد از فوت آلن از همه، حتی از چارلی، به خاطر ترس از اتفاقی که همان لحظه در جریان بود، خودم را دور نگه داشته بودم. دوباره تنها می‌شدم.

چارلی گفت: «لی‌لی، اینجا امن نیست. قراره همه‌چی به هم بریزه.»

«اگه جنگی بشه، آمریکا وارد اون جنگ نمی‌شه.»

چارلی از راه دیگری وارد شد. «می‌تونی با من به بوستون بیای. می‌تونیم خونه رو با هم اداره کنیم.»

به شوخی گفتم: «وای خدای من، چارلی، دکتر جوون باهوشی که خواهر بیوه‌ش براش خونه‌داری می‌کنه.»

غری زد: «لازم نیست ملافه‌ها رو اتو کنی یا لیست غذا بنویسی.»

«به هر حال ممنون. نگران من نباش، چارلی.»

چارلی کاملا زیرورو شده بود. چشمان آبی او بی‌رنگ به نظر می‌آمد و موهای سفیدطلایی‌اش لخت و بی‌حالت بود و فرم جمجمه‌اش را نشان می‌داد.


نظرات کاربران

boustani
۱۴۰۰/۰۵/۲۶

خیلی خوب روایت تاریخی و سیاسی و زندگی اجتماعی شخصیت های داستان را روایت می‌کند و به سادگی و روانی می‌توان متن را پیش برد و از ادامه ی داستان در لحظه به لحظه ش لذت ببریم.

hamtaf
۱۴۰۱/۰۳/۱۹

سلام برخلاف انتظار، دوست نداشتم تمام شود. دانستنی هایی از دنیای مد و زنان و جنگ جهانی دوم و باز زنان و .‌. احتمالا شما هم درباره پاریس زمان جنگ و زنان پاریسی و مبارزه زنانه و هنر و افسران نازی روایتهایی

- بیشتر
وحید
۱۴۰۲/۱۰/۱۹

پره از مطالب کسل‌کننده و توصیفات خستگی‌آور... یک رمان تاریخی کشدار که ممکنه برای عاشقان مد و فشن جالب باشه.

مهرسا صفائی دوست
۱۴۰۲/۰۳/۱۷

طاقچه عزیز از اینکه با تخفیف خوب این کتاب رو قرار دادی ازت ممنونم. بعداز خوندن این کتاب حتماً نظرمو میگم ولی میدونم کتاب خیلی خوببه

کاربر ۵۱۲۰۳۰۵
۱۴۰۲/۰۲/۱۴

خب من چون به دنیای مد و فشن و خیاطی غلاقه داشتم این کتاب خیلی برام لذت بخش بود ،و دنبال همچین کتاب هایی هستم اگ کسی مثل این خونده لطفا معرفی کنه

maryam ghaziani
۱۴۰۲/۰۲/۰۹

خدای من معرکه بود، همین! این داستان یه راوی صادق داره که در کنار روایت داستان زندگی خودش که در حاشیه‌ست به روایت داستان دوتا از بزرگترین طراحان مد یعنی کوکو شنل و السا اسکیاپارلی میپردازه و همزمانی با حمله هیتلر و

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳۲)
لباس فقط پوشش نیست؛ حالات، امیال، شرایط روحی و رؤیاهایمان را نشان می‌دهد.
hamtaf
عشق تا حدودی احساس ما به شخص مقابل است و تا حدودی فکر کردن به حسی که به خودمان داریم و آن شخص باعث به وجود آمدنش شده است.
mohammad
من قهرمان نیستم؛ اما خودم انتخاب کرده‌ام که چه کسی باشم و همان هستم. متأسفم اگر دوستم ندارند یا شخص خوشایندی نیستم.
mohammad
«صحبت نکردن مردم دربارهٔ تو بدتر از اظهارنظرشونه. اسکاروایلد.»
hamtaf
پوشش کیمیاگری است؛ سنگ جادوست. هنری تغییرشکل‌یافته که ما آن را حمل می‌کنیم، پوست دوم ما و پوستی است که خودمان انتخاب کرده‌ایم.
nina61
نبود. زمان تیری است که جلو می‌رود، نه عقب.
nina61
آدم‌های پولدارتر از تصور من به تغییر بیش از حد قیافهٔ خود علاقه دارند که هیچ توضیحی برایش نیست. هرچه وضع اقتصادی بدتر می‌شد ـ‌که در اروپا و آمریکا روزبه‌روز بدتر می‌شدــ این مهمانی‌ها پرتجمل‌تر می‌شد. وقت قصهٔ پریان بود تا واقعیت نادیده گرفته شود.
hamtaf
پدرش، که تاریخ قرون‌وسطا را خوب می‌دانست، نصیحتی به او کرد: «اگه به دشمن بالقوه‌ت به اندازهٔ دوستت توجه نکنی، جنگ رو می‌بازی.»
hamtaf
هنر می‌تواند گذشتهٔ ما را به بهترین شکل نگه‌داری کند.
hamtaf
خیال‌بافی گلی نیست که در رخوت شکوفا شود. برای شکوفایی آن به جدیت نیاز داریم. السا اسکیاپارلی
allWhite

حجم

۳۴۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۸ صفحه

حجم

۳۴۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۸ صفحه

قیمت:
۱۲۱,۱۰۰
تومان