کتاب آخرین فرزندان توکیو
معرفی کتاب آخرین فرزندان توکیو
کتاب الکترونیکی «آخرین فرزندان توکیو» نوشتهٔ یوکو تاوادا با ترجمهٔ سونیا سینگ در انتشارات مجید چاپ شده است.
درباره کتاب آخرین فرزندان توکیو
یوشیرو و مومی در کتاب آخرین فرزندان توکیو هرکدام نمایندهٔ گروهی از مردم جامعه هستند؛ یکی مسن و دانا و دیگری جوان و آسیبپذیر اما با نقاط اشتراکی تلخ. نویسنده در این اثر کاری میکند تا مخاطب یک بار دیگر زندگی خود را در بستر آلودگیهای محیطزیستی، اَبَرشرکتهای قدرتمند دارویی و صنعتی و روابط خانوادگی شکننده بررسی کند. او در ادامه تصویری را پیش چشم خواننده قرار میدهد که بسیار تاریک است و شوربختانه کاملاً واقعی مینماید.
کتاب آخرین فرزندان توکیو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات ژاپن پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب آخرین فرزندان توکیو
«بین اتاق هشتتشک و آشپزخانه، اتاقی با کف چوبی قرار داشت که عرض آن حدوداً ششونیم فوت بود و نور روی میز پیکنیکی و صندلیهای تاشویش افتاده بود که شبیه صندلیهای ماهیگیران بودند. انگار برای اینکه حس شادمانی تابستان بیشتر شود، روی میز قمقمهای قرار گرفته بود که رویش تصویری از یک سگراکون و درونش قاصدک بزرگی وجود داشت.
بهتازگی همهٔ گلهای قاصدک، گلبرگهایی با حداقل چهار اینچ طول داشتند. حتی یک نفر یکی از این قاصدکهای درشت را در نمایشگاه سالانهٔ گلهای داوودی در مرکز شورای شهر شرکت داده و باعث بحث و هیاهوی بسیاری در اینباره شده بود که آیا این گلها هم جزو گلهای داوودی محسوب میشوند یا نه. گروهی ادعا میکردند که قاصدکهای درشتپیکر گل داوودی نیستند، فقط گونههایی جهشیافتهاند. درحالیکه گروهی دیگر میگفتند «جهشیافته» اصطلاح تحقیرآمیزی است و سپس جنگ کلمات شروع میشد. درواقع کلمهٔ «جهشیافته» دیگر بهندرت استفاده میشد و اقتباسهای زیستی پرطرفدارتری جایگزین آن شده بودند. درحالیکه بیشتر گیاهان هر روز بزرگتر میشدند، اگر قاصدکها همچنان کوچک میماندند مثل زنی میشدند که در تاریکی و دور از بقیه پنهان شده است. قاصدکها فقط به این دلیل بزرگ شده بودند که در این شرایط محیطیِ جدید بقا پیدا کنند. بااینحال، گیاهان دیگری هم بودند که برای زندهماندن کوچکتر شده بودند. گونهٔ جدیدی از بامبوها بودند که وقتی بهطور کامل رشد میکردند، بزرگتر از انگشت کوچک انسان نمیشدند و برای همین اسمشان را «بامبوی انگشتی» گذاشته بودند. نوعی درخت هم بود که آنقدر کوچک بود که اگر شاهزادهماه از داستان هیزمشکن به زمین میآمد تا دوباره در حالی پیدا شود که میان یک بامبو میدرخشد، هیزمشکن پیر و همسرش مجبور بودند برای پیداکردن او زانو بزنند و با ذرهبین دنبالش برگردند.
در برابر گروهی که ضدقاصدک بودند و میگفتند گلهای داوودی ـ گلهای اصیلی که برای تاج امپراتوری انتخاب میشدند ـ نباید همتراز با علف هرز قرار بگیرند، گروه حمایتکننده از قاصدکها قرار داشتند که بیشتر از اعضای جامعهٔ کارگران کارخانهٔ نودل بودند و با شعار معروف سلطنتی مبنی بر اینکه «چیزی بهعنوان علف هرز وجود ندارد» جواب گروه اول را میدادند و درنهایت دشمنانشان را ساکت کردند و به تقابل هفتماههٔ داوودی ـ قاصدک پایان دادند.
مومی تابهحال در یک دشت واقعی بازی نکرده بود. بااینحال بهنظر میرسید تصور خوبی از دشتی دارد که آن را در تخیلش ساخته بود. چند هفته قبل یکدفعه گفته بود: «بیا برای دیوارها رنگ بخریم.» یوشیرو متوجه منظور او نشده و پرسیده بود: «برای دیوارها؟ اونها که بهاندازهٔ کافی تمیز هستن، اینطور فکر نمیکنی؟» »
حجم
۱۴۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۴۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
خانم یوکو تاوادا بااین رمان آبروی ادبیات ژاپنو برده! مقایسه کنید با آثار ناتسومه سوسکی، اوگای موری، یوکو اگاوا ، هاروکی موراکامی و.... داستان هیچ چیز خاصی نداره، دریغ از یک تکنیک ادبی یا حداقل سینمایی که در بعضی آثار تولتز