کتاب همنت
معرفی کتاب همنت
کتاب همنت داستانی از مگی اوفارل با ترجمه مریم رئیسی است. این داستان که جوایز و افتخارات بسیاری را از آن خود کرده است، داستان کودکی به همین نام است که در نوجوانی میمیرد، اما بار دیگر بر روی صفحه کاغذ جان میگیرد و زنده میشود.
همنت در سال ۲۰۲۰ نامزد جایزه بهترین داستان تاریخی گودریدز اعلام شد و موفق شد تا جایزه داستانی زنان و جایزه سال کتاب Waterstones را از آن خود کند.
درباره کتاب همنت
داستان همنت در خیابان هنلی شهر استراتفورد رخ میدهد. زن و شوهری به همراه سه فرزندشان زندگی میکردند: دختر بزرگشان، سوزانا نام داشت و همنت و جودیت دوقلو بودند. همنت در سال ۱۵۹۶ در یازده سالگی از دنیا میرود. پدرش چهار سال بعد نمایشنامهای به نام هملت مینویسد.
او مدام با خود درگیر است. این او است یا او نیست؟ افکارش مانند پتک بر سرش آوار میشوند. پسر او در حیاط کلیسا به خاک سپرده شده است اما هملتی که بر روی کاغذ وجود دارد مانند او است. مانند او راه میرود. مانند او حرف میزند و ...
منتقد نشریه گاردین درمورد این کتاب میگوید: «همنت گواهی بر این است که همیشه داستانهای تازهای برای روایت کردن وجود دارد، حتی درمورد برجستهترین شخصیتهای تاریخ. همچنین ثابت میکند که اوفارل نویسندهایست خارقالعاده و بسیار خلاق که میتواند درک بسیار عمیقی از اساسیترین پیوندهای انسانی داشته باشد.»
کتاب همنت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همنت اثری جذاب و تاثیرگذار و داستانی جالب برای تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی است.
درباره مگی اوفارل
مگی اوفارل ۲۷ مه ۱۹۷۲ متولد شده است. او رماننویس ایرلندی انگلیسی است که کتابهایش با تحسین عمومی روبهرو میشوند. او در دانشگاه موری ادواردز در رشته زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد. مدتی در نشریه ایندیپندنت به عنوان خبرنگار و ویراستار کار کرد و در حال حاضر در کالج گلد اسمیت نویسندگی خلاق درس میدهد. از مگی اوفارل علاوه بر کتاب همنت تا به حال این کتابها منتشر شده است:
رمان پس از آنکه شما بروید برنده جایزه Betty Trask. دستی که اول بار دستم را گرفت: برنده جایزه کاستا در سال ۲۰۱۰ و غیب شدن ازمی لنوکس.
بخشی از کتاب همنت
آموزگار در فکر دختر است، گیسوی بافتهاش، شاهینش. حالا راهی برای سبک کردن بار حضورِ واداشته و قراردادیاش در این مکان رخ مینماید. شاید این جایگاه با این بچهها در این فضای ملالانگیز دهشتناک بهگونهای تابآوردنی شود. در ذهنش تصور میکند که هر بار با اتمام کلاس به همصحبتی با دختر خواهد پرداخت، قدمی در جنگل خواهند زد، در پس یکی از این چپرها و آلونکها دیداری خواهند داشت.
او حتی لحظهای هم به این فکر نیفتاد که آن زن درحقیقت دختر ارشد خانه است.
در این اطراف از او به بدنامی یاد میشود. میگویند عجیبوغریب است، خلوضع است، غیرعادی است یا شاید هم دیوانه. آموزگار شنیده که دختر، هر زمان دلش بخواهد، تکوتنها، راه میافتد در جادههای فرعی و جنگل، گیاهانی جمع میکند و با آنها معجونهای عجیبی میسازد. مردم میگویند عقل حکم میکند که از کنارش رد نشویم چراکه او ترفندهایش را از عجوزهٔ پیری آموخته که پیشتر دوا و دارو میساخته و میتواند تنها با یک نگاه جان نوزادی را بگیرد. میگویند حالا که دهقان مرده، نامادریاش مدام در هراس است که دختر جادوجنبلی سرش سوار کند. پدر دختر اما مشخص است که شدیداً به او علاقه داشته چون در وصیتنامهاش جهیزیهٔ نسبتاً خوبی برایش بهجا گذاشته است. البته بعید است کسی تمایلی به ازدواج با او داشته باشد. میگویند برای بودن با مردان، زیادی سرکش است. مادرش که خداوند او را بیامرزد، کولی یا جادوگر بوده یا از ارواح جنگلی: آموزگار داستانهایی خیالی ازایندست زیاد دربارهاش شنیده بود. وقتی صحبت از این دختر به میان میآمد، مادر خود آموزگار هم سر تکان میداد و نچنچ میکرد.
آموزگار هرگز او را ندیده بود ولی در تصوراتش او را نیمی زن و نیمی حیوان تجسم میکرد: زنی با ابروانی انبوه که میشلد و لابهلای موهایش رگههای سفید دارد و لباسهایش هم آغشته به گلولای و پر از شاخوبرگ درختان است. دخترِ جادوگر مُرده جنگل. لنگلنگان میرود و زیر لب با خودش چیزی میگوید و درون کیف پر از طلسم و شفایش را میگردد.
آموزگار با نگاهی سریع اطرافش را میپاید، زیر سایه بادپناه آغل خوکها را و لای شاخههای لخت درختان سیب را که خم شدهاند روی حصار دور حیاط. هیچ نمیخواست ناگهان با آن دختر دهقان رودررو شود. از دری میان حصار رد میشود و در مسیری حرکت میکند. سرش را برمیگرداند و به پنجرههای خانه نیمنگاهی میاندازد؛ از لای در داخل اسطبل را نگاه میکند، همانجا که گلّه نشخوار میکند و پسوپیش میرود. کجا میتواند باشد؟
حجم
۳۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
نظرات کاربران
چند صفحه اول این ترجمه رو بررسی کردم و بسیار لذت بردم. علاوه بر این که مترجم محترم همه بخش های قبل از متن اصلی رو ترجمه کرده و به متن وفادار بوده ترجمه هم بسیار خوب و روان بود.
این کتاب رو بشدت توصیه میکنم .حتما بخونید یه داستان تاریخی جذاب در مورد زندگی شکسپیر و خانواده اش . واقعا ارزش خوندن داشت.
رمان خوبی بود من دوسش داشتم توصیفات قشنگ و دقیقی داشت و خیلی راحت میشد صحنه ها رو توی ذهن تصویر سازی کرد ترجمه هم واقعا فوق العاده بود
کتاب درمورد پسر ویلیام شکسپیر هستش و به شدت گیراست توصیفات خیلی قشنگی داشت و خیلی خواندنیه حتما توصیه میکنم فقط آخرش رو من خیلی متوجه نشدم چی شد
این کتاب واقعا ترجمهی روان و دلنشینی داشت. توصیفاتش چنان قشنگ بودن که حاضر بودم چندین بار اونها رو بخونم، اما حقیقتا از پایانش ناامید شدم. وسط های داستان هم خیلی کند پیش میرفت و حوصله سر بر شده بود.