کتاب شهرو
معرفی کتاب شهرو
کتاب شهرو نوشتهٔ مرسده کمالی است و نشر ندای الهی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب شهرو
داستان این کتاب دربارهٔ دختری بلوچ به نام شهروست که بزرگشدهٔ شهر و تربیتشدهٔ دامن مادری کدبانو و مهربان و پدری پلیس، مسئول و وظیفهشناس است. شهرو عشق را از نگاه عاشقانهٔ مادرش هنگام بدرقهٔ هر روزهٔ پدر و نگاه پر مهر پدر و بوسههای همیشگیاش بر گونه و دستهای مادر یاد گرفت. عاشق عکاسی و نقاشی بود و توی ذهنشش منتظر شاهزاده با اسب سپید. اما توی چهاردهسالگیاش وقتی بعد سالها پدرش آنها را به روستایی در زاهدان برد تا خانوادهاش را ببیند، دل شهرو لرزید! شهرو چهاردهساله برای اولین بار پسر عموی سیسالهٔ خلافکارش را دید! بالاچ! پسری بزرگشدهٔ بیابان و همراه با تفنگ و اسب و قاچاق! توی قانون و مرام طایفهٔ پدری شهرو زن جایگاهی نداشت. جنس پدر شهرو انگار از آن خاندان نبود! و شهرو دلش لرزید برای مردی که دنیایش با او فرسنگها فاصله داشت. بالاچ یک محال بود... .
خواندن کتاب شهرو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن رمان شهرو را به علاقهمندان به رمان ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شهرو
شهرو هستم متولد زاهدان و ساکن یکی از شهرهای استان کرمان پدرم نظامی هست وقتی من نه سالم بود توی یه درگیری مسلحانه با اشرار و قاچاقیها شش تا گلوله خورد و خدا به ما رحم کرد و به زندگی برش گردوند بعد اون به اصرار و اشکهای مادرم، پدرم انتقالی گرفت و ما برای زندگی به استان کرمان رفتیم.
زندگیم رو از نوجوانیم تعریف میکنم، پونزده ساله بودم که برای اولین بار بعد شش سال از مهاجرتمون به کرمان، عید مبعث برگشتیم زاهدان و خانوادهٔ پدریم رو دیدم پدرم هشت برادر و نه خواهر داره و خونواده یا به عبارت صحیحتر عشیرهٔ بسیار بزرگی هستن تنها کسی که تو اون خونواده درس خونده و دیپلم داره پدر من هست که با مخالفت شدید خانواده وارد نیروی انتظامی شده بود و چون سر نترسی داشت خیلی زود پیشرفت کرده بود و درجهدار شده بود و با ازدواج عاشقانه و سختی که با دختر فرماندهاش داشت چون خونوادهٔ پدرم رضایت نمیدادن و پدرم تنها به خواستگاری مادرم رفت و ازدواج غریبانهای داشت اما زندگی عاشقانه و آرومی برای خودش رقم زد. با شروع رفت و آمد دوبارهٔ ما با خاندان پدریم متوجه شدم خونواده پدرم درآمدشون از راه قانونی نیست و چیزی که باعث شد پدرم به شهر دیگه مهاجرت کنه اشکهای مادرم نبود بلکه نگرانی از درگیری با خونوادهٔ خودش بود.
حجم
۲۰۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
حجم
۲۰۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
نظرات کاربران
عالیه خفنه پشیمون نمیشین .اونم با قلم قشنگ نونا جونم
من این کتابو خوندم واقعا عالی و جذابه پیشنهاد میدم بخونین و لذت ببرین
بسیار زیبا و عالی👏🏻❤️
قبلا این سرگذشت رو خوندم و بهتون پیشنهاد میدم، من که خیلی لذت بردم
زیبا بود
من این کتاب رو خوندم توصیه میکنم بخونید پشیمون نمیشین خیلی جذابه.
خیلی خیلی عالی هست حتما بخونید
این کتاب فوق العاده زیباس،توصیه میکنم حتما بخونیدش
بسیار عالی😍😍
این کتاب عالیع،سرگذشت واقعی و واقعا آموزنده باخوندنش آدم یادمیگیره باشکست ناامیدنشه