کتاب شهر معمولی
معرفی کتاب شهر معمولی
کتاب شهر معمولی نوشته ناتالی لید و ترجمه نیلوفر امنزاده است. کتاب شهر معمولی را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب شهر معمولی
فلیسیتی با مادر، خواهر كوچکتر و گربهاش به درهی نيمهشب يعنی زادگاه مادرش میرود، جایی پنهانی که در رگهای مردمش هنوز خون جادو وجود دارد، مردمی که یک زمانی در گذشته میتوانستند ستارهها را در شیشه کنند و با نفسشان طوفان درست کنند. این رمان خیالی کودکان و نوجوانان را به دنیای عجیب جادو میبرد.
خواندن کتاب شهر معمولی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان و نوجوانان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شهر معمولی
«وقتیکه من اونجا زندگی میکردم، دیگه خبری از جادو نبود. فقط یه جادهٔ دوطرفه بود و یه چراغ راهنماییِ همیشه سبز! پیش خودم فکر کردم معنیش اینه که جادو از اونجا رفته. فکر کردم منم اگه بخوام جادو رو ببینم، باید از اونجا برم.»
«رفتی؟ دیدی؟»
ماما گفت: «بله که دیدم! یکیش تو. فرَنیجو هم که پشت سرم خوابیده.»
از توی آینهٔ ماشین نگاهی به خواهر کوچکم انداخت که با گربهٔ بزرگِ پشمالومان - بیسکوییت - روی صندلی عقب خوابیده بود. هردو خُرخُر شیرینی میکردند و روی تودهٔ لباسهایی که پشت ماشین انداخته بودیم، مُچاله شده بودند. فرنی تقریباً شش ساله است، اما چون جُثهٔ کوچکی دارد، مردم فکر میکنند سنش از این هم کمتر است. بهراحتی وسط کتابها و پتوها و لباسها جا شده بود.
ماما آه کشید؛ «هر جادویی که بخوام، همینجا پیش منه.»
با شنیدن حرفش لبخند زدم. دلم میخواست این جمله واقعی باشد، اما میدانستم من و فرنی از آن مدل جادوهایی نیستیم که غصههای ماما را از بین ببرد.
اما شاید آن مدل جادو، یک جایی توی دنیا وجود داشته باشد؛ اصلاً شاید جادو فقط چند کیلومتر آنطرفتر باشد.
قلبم دوباره محکم تپید؛ آره!
حجم
۲۲۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۲۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
نظرات کاربران
🐉_ #نسخه_چاپی_مطالعه_شده_است هممم... راستش ایده ی داستان جالب بود. و همینطور بعضی از عناصر داستان خیلی خلاقانه بودن؛ اما... یکم برای من خسته کننده بود. سیر داستان اونقدر کشش و جذابیت نداشت که بخوام با شوق بخونمش و به نظرم معمولی بود
من نسخه ی چاپی اش را دارم عالیه😍🤩😉 شهر معمولی، رمانی خیالانگیز و سرگرمکننده است که داستان فلیسیتیِ دوازده ساله را روایت میکند. فلیسیتی با مادر، خواهر کوچکتر و گربهاش به درهی نیمهشب یعنی زادگاه مادرش میرود. این رمان پر از
من نمونه چاپی این کتاب رو دارم و واقعا کتاب قشنگی است ... پیشنهاد میکنم بخوانید
عالیییییییی💛💫🔮
آموزنده و خیلی خوب بود..... دوست داشتم💕 ارزش خوندنش از چیزی که فکر میکنید بیشتره🍓
من خودم این کتاب رو واقعی اش رو دارم و واقعا عالیه البته من ده سالمه ولی چون بیشتر از سنم میفهمم این رو مامانم برام خریده عالیههههههه💜💜💜💜👌👌👌👌👍👍👍👍
بسیا بسیار زیبا متونست آخرش زیبا تر باشه ولی این آخر هم زیبا و جالب بود پیشنهاد میکنم حتما بخونید :)))))
*شهر معمولی . . . ببینید کتاب خوبی بود واقعا برای عشاق فانتزی کاملا مناسبه ولی جذابیت زیادی نداره....اونجوری که باید منو جذب خودش نکرد. نمیگم بده ها! نه خوبه فقط جذابیتش به اندازه کتاب های فانتزی دیگه ای که خوندم نبود...بیشتر مایکل وی،مجیستریوم،قصه های همیشگی و هری
جالب بود دوسش داشتم
توی آسمون هیچ کس نیست که آدم باهاش حرف بزند، هیچ کس به جز ماه نیمه شب! ماه هم که فقط بلدست بدرخشد.