بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شهر معمولی | طاقچه
تصویر جلد کتاب شهر معمولی

بریده‌هایی از کتاب شهر معمولی

نویسنده:ناتالی لُید
امتیاز:
۴.۷از ۳۲ رأی
۴٫۷
(۳۲)
قلبت فریبی سخت خورد / جنگیدی اما بَخت، مُرد حرص و طمع آوار شد / شایستگی‌ها تار شد تو غرق زحمت می‌شوی / پاسوز محنت می‌شوی از خویشتن هم می‌رَمی / بی‌فایده جان می‌کَنی در را به رؤیا باز کن / بالا برو، پرواز کن این است نفرین سیاه / آوارگی در نور ماه تا تارها هم‌سو شوند / تا محو گردد این گزند تا دشمنی جبران شود / تا سایه‌ها رقصان شود آن‌گاه، این نفرین سخت / یک‌باره خواهد بست رخت
𝘙𝘖𝘡𝘈
به نظر من اگر خوش‌شانس باشی، خواهر هم مثل دوست است؛ حتی بهتر از آن. خواهر مثل بهترین دوستِ دنیا، تا روز قیامت می‌ماند.
Parsa
و من این‌شکلی جادو را آزاد کردم...
𝘙𝘖𝘡𝘈
عشق کلمهٔ سنگینی است
Parsa
اگر فقط یک چیز توی دنیا باشد که دوست داشته باشم، صدای این‌جور خنده‌هاست؛ خنده از سرِ خوش‌حالی. صدایش مثل سمفونی زیباست.
=o
زمان همهٔ تصاویر را محو می‌کند؛ بی‌توجه به اینکه روز اول چقدر واضح و شفاف بوده‌اند.
A.zainab
امروز، پیراهنی از جنس آفتاب خواهم پوشید مثل زنبق‌ها خواهم چرخید و مثل ستاره‌ها خواهم شکفت. دست‌گرفتن دل‌دادن زیر آسمان جوهری من اتفاق خواهد افتاد. سیاره‌ام را از روی زمین برمی‌دارم. روی دریایی سفالی می‌نویسم: امید.
آنی
جهان جای غمگینی‌ست... و ما می‌دانیم بعضی از خوشبختی‌ها دوام ندارند... محو می‌شوند، ما را فرسوده و ضعیف می‌کنند...
=o
او را به‌همین‌خاطر - و به هزار دلیل دیگر - دوست دارم.
حسین علیزاده
روی اینکه آدم‌ها اسم همدیگر را چطور اَدا می‌کنند، می‌توانم بفهمم چقدر همدیگر را دوست دارند. به نظرم این یکی از بهترین حس‌های دنیاست که بدانی جای اسمت توی دهان یک نفر دیگر امن است! که بدانی او هرگز اسمت را مثل نفرین و ناسزا فریاد نمی‌زند؛ بلکه آن را آرام، مثل قصهٔ شب، زمزمه می‌کند.
=o
خاطرات غم‌انگیز خودبه‌خود از توی بستنی درنمیان. هر چیزی که لمس می‌کنی، هر چیزی که بو می‌کشی، هر چیزی که می‌چشی، هر تصویری که می‌بینی... همه‌شون قدرت این رو دارن که تو رو یاد یه خاطرهٔ غم‌انگیز بندازن. دست تو نیست که اول کدوم خاطره به یادت بیاد، ولی می‌تونی تصمیم بگیری که اون رو با یه خاطرهٔ خوب عوض کنی.
=o
«دعا می‌کنم امروز بدانید چقدر عزیز هستید... و امیدوارم برای عزیزانتان دعا کنید. همین هفته به آن‌ها بگویید که چقدر برایتان ارزش دارند. حتماً نباید مثل اُدبا حرف بزنید... کافی‌ست بی‌ریا باشید.»
yasi
انگار چون باهم دوست شده‌ایم، می‌توانیم از پسِ هزارتا دوشنبه بربیاییم.
yasi
داستان‌ها صلح‌طلب نیستن. برای داستان‌ها مهم نیست که تو چقدر خجالتی هستی. براشون مهم نیست که اعتمادبه‌نفس نداری. داستان‌ها بالاخره راه خودشون رو پیدا می‌کنن. فقط کافیه رهاشون کنی.»
=o
اگه یه‌کم خوش بگذرونی، نمی‌میری!»
=o
«اینکه صبح تا شب یه گوشه بشینی، سطل سطل بستنی بخوری و گریه کنی، فایده نداره. این‌جوری قلب شکسته‌ت خوب نمی‌شه
=o
خانواده، خانواده است؛ چه دو نفره باشد، چه ده نفره. مهم نیست مامانت سرپرستت باشد یا بابابزرگت. می‌دانستم که خانواده می‌تواند به صد شکل مختلف دربیاید، اما از وقتی به خانهٔ کلیو آمده بودم و از اولین ثانیهٔ چرخ‌آوری که فهمیدم بون دایی‌ام است، حس کردم قطعه‌پازل‌هایی که نمی‌دانستم گم شده‌اند، دارند یکی یکی روی قلبم به‌هم می‌چسبند. حالا دیگر فقط نمی‌خواستم به جایی تعلق داشته باشم؛ می‌خواستم به خانواده‌ام تعلق داشته باشم و آن‌ها هم به من تعلق داشته باشند.
=o
تنها راه غلبه به ترس، اینه که با کله بری تو شکمش.
=o
گفتن «دوستت دارم» باعث نمی‌شود آدم‌ها پیشت بمانند.
=o
به نظرم هیش‌کی و هیچی از ماهِ نیمه‌شب تنهاتر نیست. خیلی افتضاحه که اون بالا بین ده‌هزارتا ستاره نشسته باشی، ولی دستی نداشتی باشی که درازش کنی و یکی از اونا رو بگیری...»
حسین علیزاده

حجم

۲۲۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۲۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۸۶,۰۰۰
تومان