دانلود و خرید کتاب چلنجر دیپ؛ عمیق ترین نقطه دنیا نیل شوسترمن ترجمه مرضیه ورشوساز
تصویر جلد کتاب چلنجر دیپ؛ عمیق ترین نقطه دنیا

کتاب چلنجر دیپ؛ عمیق ترین نقطه دنیا

نویسنده:نیل شوسترمن
امتیاز:
۴.۵از ۴۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چلنجر دیپ؛ عمیق ترین نقطه دنیا

کتاب چلنجر دیپ؛ عمیق ترین نقطه دنیا نوشته نیل شوسترمن و ترجمه مرضیه ورشو ساز است. کتاب چلنجر دیپ؛ عمیق ترین نقطه دنیا را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب چلنجر دیپ؛ عمیق ترین نقطه دنیا

کیدن بوش مثل بقیه نیست. او به موازات دنیایی که همه می‌بینند، یک دنیای دیگر هم می‌بیند. این دنیا در ذهن او جریان دارد. او صداهایی را می‌شنود و رویاهایی می‌بیندکه بقیه از آن بی‌خبرند. در یکی از رویاهایش او ناخدای یک کشتی را ملاقات می‌کند. و تصمیم می‌‌گیرد با او به انتهای گودال ماریانا سفر کند.

در این کتاب داستان سفری به اعماق تاریک و تنگ ذهن را می‌خوانید. و تلاش برای رها شدن از سیاه‌چاله‌های درون. در این سفر شما به دنیایی پر از تجربه و همذات‌‌پنداری می‌روید تا با کمک کیدن بوش بتوانید از عهده سفرهای سیاه و تاریک ذهنی خود برآیید.

خواندن کتاب چلنجر دیپ؛ عمیق ترین نقطه دنیا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

نوجوانان بالای دوازده سال مخاطبان این کتاب‌اند.

کتاب‌های مشابه

اگر از خواندن این رمان لذت بردید، ممکن است این عناوین را که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده‌اند و حال‌وهوای مشابهی دارند، دوست داشته باشید: مزایای منزوی‌ بودن اثر استیون چباسکی، در جستجوی آلاسکا اثر جان گرین، این داستان یک جورایی بامزه‌ست اثر ند ویزینی، النور و پارک اثر رینبو راول، ناطور دشت اثر جی دی سلینجر.

بخشی از کتاب چلنجر دیپ؛ عمیق ترین نقطه دنیا

یادم نمی‌آید این سفر کِی شروع شد. انگار همیشه این‌جا بوده‌ام که البته محال است، چون گذشته‌ای وجود داشته؛ همین هفتهٔ گذشته یا ماه گذشته یا سال گذشته. تقریباً مطمئنم هنوز پانزده سالم است. حتی اگر سال‌ها روی این کشتی چوبی عتیقه بوده باشم، هنوز پانزده سالم است. این‌جا زمان فرق می‌کند؛ جلو نمی‌رود، به طرفین حرکت می‌کند، مثل خرچنگ.

خیلی از خدمهٔ کشتی را نمی‌شناسم. شاید هم از یک لحظه به لحظهٔ بعد فراموششان کرده‌ام، چون انگار هیچ‌کدامشان اسم ندارند. بعضی‌ها پیرترند و انگار کل زندگی‌شان روی دریا گذشته. این‌ها مأمورهای کشتی‌اند، البته اگر بشود همچین اسمی رویشان گذاشت؛ دزدان دریاییِ هالووین که شبیه کاپیتان دندان‌هایشان را سیاه کرده‌اند و درِ جهنم را می‌زنند۳. اگر با تمام وجود مطمئن نبودم با قلاب پلاستیکی روی دستشان چشمم را از حدقه درمی‌آورند، بهشان می‌خندیدم.

بعضی‌ها جوان‌ترند، مثل من؛ بچه‌هایی که جُرم‌هایشان آن‌ها را از خانه‌های گرم یا خانه‌های سرد یا سرپناه نداشته‌شان بیرون انداخته، آن‌هم با توطئهٔ والدینی که همه را با چشم برادر بزرگ۴ می‌بینند، بدون این‌که حتی پلک بزنند.

رادیو سکوت :)
۱۴۰۰/۰۵/۲۸

🔴 من چلنجر دیپ را به همه توصیه نمی کنم یک : به افرادی توصیه می کنم که حداقل اثری را از نیل شوسترمن خونده باشند و با قلم این نویسنده آشنا باشن 🟢ولی اگه اولین اثری هست که دارید از

- بیشتر
Mr.horen~
۱۴۰۰/۰۷/۲۱

یک واژه ی کوتاه برای توصیف اش ندارم میتونم بگم شاهکار شاهکار بود ! تموم حس هایی که نمی تونستم اصن چجوری گفتنی میشن ..آخر هر تیکه اش که تموم میشد .. حس میکردم .. تا اول هاش هر بخشی که تموم میشد ..باعث

- بیشتر
Howl_jk
۱۴۰۱/۰۱/۰۵

اگر که آشنایی هر چند اندک با بیماری‌های روانی داشته باشید، خیلی راحت از اواسط کتاب حدس می‌زنید که کیدن چشه و داره چیکار می‌کنه، خود شوسترمن به قدری تو کار نوشتن وارد و مسلطه که مرتب سرنخ و نشانه

- بیشتر
ک.ت.ا.ب
۱۴۰۰/۰۵/۲۱

به کتاب معمولی که لازم نیست سه بار بخونیش تا بفهمیش.شوسترمن:😒😒 یه کتاب که خودتم گیج میشی بعد از نوشتن و خوندنش.شوسترمن:🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍😍😍 مرد حسابی مخم داره از گوشام میزنه بیرون! امون بده دو دیقه!!😐😐

Narges
۱۴۰۰/۱۰/۰۵

به معنای واقعی کلمه عاشق این کتابم:") نیل شوسترمن محشره که تونسته همچین کتابی رو بنویسه. کتابی که حس های پیچ در پیچ ی پسر که مریضی روانی داره با خواننده به اشتراک می‌گذاره. باید خیلی ماهر بود تا این

- بیشتر
پروا
۱۳۹۹/۱۱/۲۵

وقتی که از واقعیت حرف می زنیم در واقع از تحریک مغز و پردازش داده هایی صحبت می کنیم که در او اتفاق می افتد.اما آیا آنچه در ذهن اتفاق می افتد چقدر با آنچه واقعیت است همخوانی دارد؟به نظرم

- بیشتر
a_b_a
۱۳۹۹/۱۲/۱۹

واقعا نویسنده ی خیلی خوبیه ؛ فک می کنم بم کتاب برای بزرگسالان و نوجوانان ه ؛ خیلی عجیب ه کاملا شمارو درگیر می کنه درگیر و درگیر تا اینکه اروم اروم کلاف و می ده دستتون ؛ کلا نویسنده

- بیشتر
گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۶/۱۰

باید چند بار دیگه ام بخونم تا درکش کنم . قلم نویسنده محشره اما یکم سنگینه! شاهکار بود واقعا💟 داستان خیال انگیز و درخشان این کتاب به ماجرای ابتلای پسری نوجوان به بیماری روانی و تلاش او برای بهبودی می پردازد.

- بیشتر
کاربر... :)
۱۴۰۰/۱۰/۱۳

❤️👌👌 درسته که خیلی سنگین بود اما هنوز بعد گذشت ماه ها از خواندنش دوباره و دوباره جملات هایلایت شده رو می خونم.

memol
۱۳۹۹/۱۰/۰۷

باید صبور باشید حداقل تا 200 صفحه اول گیجی بعد درست میشه

لبخند می‌زند، ولی نمی‌خندد. کَلی هیچ‌وقت نمی‌خندد،‌ اما صداقت لبخندش این قضیه را جبران می‌کند.
آلوین (هاجیك) ツ
همه تحسینم می‌کنند، ولی جوری که وقتی می‌دانی قرار است چیزی را از دست بدهی، تحسینش می‌کنی.
آلوین (هاجیك) ツ
چیزهایی را که من حس می‌کنم، نمی‌شود به کلمه درآورد. اگر هم بشود، کلمه‌ها به زبانی نیستند که کسی بفهمد. احساساتم زبان خودشان را دارند.
-Dny.͜.
به مَکِنزی می‌گویم: «یه وقتایی... این‌جوری می‌شه.» تنها چیزی است که می‌توانم بگویم تا از درون منفجر نشوم.
آلوین (هاجیك) ツ
تو اولین نیستی و آخرین هم نخواهی بود
رادیو سکوت :)
آن‌قدرها که وانمود می‌کنند نو نیستند
ن. عادل
«بدون شک، هر افتضاحی زیبایی خودش رو داره.»
Asa
قبلاً از مردن می‌ترسیدم. حالا از زندگی‌نکردن می‌ترسم
کاربر۰۰۰۰۰۰
کار من رشد نمی‌کند، از درون متلاشی می‌شود و خودم هم نمی‌دانم چرا.
Mr.horen~
چیزهایی را که من حس می‌کنم، نمی‌شود به کلمه درآورد. اگر هم بشود، کلمه‌ها به زبانی نیستند که کسی بفهمد. احساساتم زبان خودشان را دارند.
Mr.horen~
آدم‌ها دوره‌ام کرده‌اند ولی آدم نیستند، هیولاهایی‌اند که تغییر قیافه داده‌اند. انگار رفته‌اند از توی ذهنم یک مُشت تصویر کنده‌اند و باهاشان نقاب‌هایی ساخته‌اند شبیه صورت آدم‌هایی که دوستشان دارم، ولی می‌دانم دروغ است.
A.A
همین درگیری با فضاهای خالی بود که من را فرستاد سمت هنر. اگر جعبهٔ خالی ببینم، باید پرش کنم. وقتی صفحهٔ سفید می‌بینم، نمی‌توانم همین‌طوری ولش کنم به حال خودش. صفحه‌های خالی سرم جیغ می‌کشند تا با چرت‌وپرت‌های توی مغزم پرشان کنم
کاربر۰۰۰۰۰۰
در حال حاضر، من‌بودن خیلی مزخرف است، ولی تا حالا به این فکر نکرده بودم که آن‌هابودن هم مزخرف است.
ن. عادل
فقط می‌توانی در نبردی که می‌دانی بازنده‌اش هستی بجنگی و منتظر آوارشدن دیوارها باشی
Asa
ما موجودات مهارکننده‌ای هستیم. دلمان می‌خواهد همه‌چیزِ زندگی را بگذاریم توی جعبه‌ای که بتوانیم رویش برچسب بزنیم. ولی فقط چون توانایی برچسب‌زدن و اسم‌گذاشتن را داریم، معنی‌اش این نیست که دقیقاً می‌دانیم چی توی جعبه است.
i_ihash
«اینا استخونای پدرمه...» «که ما در یک کریسمس دلنشین بلعیدیمش.»
ن. عادل
ما تو رو پیش‌گو اعلام می‌کنیم
ن. عادل
«ممنون که اطلاعاتت رو باهامون در میون گذاشتی.»
ن. عادل
«امروز از این بهتر نمی‌تونم، فهمیدی؟ بعضی روزا حسش هست، بعضی روزا نیست...»
Asa
قبلاً از مردن می‌ترسیدم. حالا از زندگی‌نکردن می‌ترسم. فرق دارند. زندگی آدم با برنامه‌ریزی برای آینده پیش می‌رود، اما گاهی آن آینده هیچ‌وقت پیدایش نمی‌شود. منظورم آینده‌های شخصی است. اگر دقیق بخواهم بگویم، آیندهٔ خودم. بعضی وقت‌ها می‌توانم تصور کنم کسانی که من را می‌شناسند، ده سال دیگر به الان فکر می‌کنند و یک‌چیزهایی می‌گویند شبیه این‌که «چه‌قدر توانایی داشت!» یا «چه حیف شد!».
El

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان