کتاب بینتی؛ جلد سوم
معرفی کتاب بینتی؛ جلد سوم
کتاب بینتی؛ جلد سوم داستانی از ندی اوکورافور با ترجمه امیراحمد کامیار است. این داستان نقابدار شب نام دارد و ادامه ماجرای دختری به نام بینتی است؛ اولین نفر از هیمباها که توانسته در دانشگاه اومزا، بزرگترین دانشگاه کهکشانی پذیرفته شود! حالا باید سفری سخت را در میان ستارگان آغاز کند.
این کتاب در سال ۲۰۱۵ برنده جایزه نبیولا شد و در سال ۲۰۱۶ نامزد جایزه لوکس شد و توانست جایزه هوگو را از آن خود کند.
انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب بینتی؛ جلد سوم؛ نقابدار شب
دختر سیاهپوست و بادیهنشینی که در بزرگترین دانشگاه کهکشان پذیرش گرفته است و حالا سفری دور و دراز را به سوی مقصدش در میان ستارگان آغاز میکند. بینتی اولین نفر از هیمباها است که موفق شده در دانشگاه اومزا پذیرش بگیرد. او اعضای خانواده، دوستان و تمام کسانی را که دوست دارد رها میکند و با غریبههایی به سفر میرود که چیزی درباره او نمیدانند و احترامی هم برای آداب و رسوم و زندگی او قائل نیستند.
بینتی قبول کرده است که هر هزینهای را برای به دست آوردن علم و دانش بپردازد. حتی روبهرو شدن با بیگانههایی به نام مدوس. دنیایی که بینتی قرار است به آن وارد شود، سالها با مدوسها جنگیده است و بینتی خیلی به مدوسها نزدیک است... این نزدیکی میتواند حتی به کشته شدنش هم بیانجامد اما بینتی آماده رویارویی با موانعی است که سر راهش قرار میگیرد...
بینتی حالا به وطنش برگشته و فکر میکند جنگ دیگر تمام شده است. با این که افراد قبیله او صلحجو هستند اما خووشها چنین آدمهایی نیستند و همیشه سعی میکنند آتش نزاع با مدوسها را بیشتر کنند. با بالاگرفتن دشمنیها اتفاقات بدی گریبانگیر بینتی و خانوادهاش میشود و این بار هم همهچیز به بینتی و دوست مرموزش بستگی دارد تا با تصمیمات درستی که میگیرند مانع از آغاز شدن جنگی بزرگ و حشتناک شوند.
کتاب بینتی؛ جلد سوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از طرفداران داستانهای علمی تخیلی هستید و از خواندن ماجراهای فانتزی لذت میبرید، خواندن کتاب بینتی میتواند لذتی عمیق را به شما هدیه کند.
درباره ندی اوکورافور
ندی اوکورافور ۸ آپریل ۱۹۷۴ به دنیا آمد. پدر و مادر او اهل نیجریه بودند و به آمریکا مهاجرت کردند اما به خاطر جنگهای داخلی نتوانستند به کشورشان برگردند. ندی هم در آمریکا به دنیا آمد اما از زمان جوانیاش مرتب به نیجریه سفر میکند. ندی اوکورافور هم برای نوجوانان و هم برای بزرگسالان مینویسد. از میان کتابهای او میتوان به مجموعه سه جلدی بینتی و کتاب آگاتا، جادوگر سفید اشاره کرد.
بخشی از کتاب بینتی؛ جلد سوم
هر هفته در صحرا بازار روستایی برپا میشد؛ همیشه ظهرها، وقتی خورشید وسط آسمان بود. روستا کوچک بود، اما با بقیه ارتباط داشت. مردم از روستاها، شهرها و محلات دیگر به آنجا میآمدند، اما این روستاهای بههمپیوسته، کوچک بودند، هرکدام جدا از مابقی، پنهان و شادمان بودند و برای همین بود که بازار روستایی برپا میشد.
بچهها عاشق تلفنهای همراهشان و شبکههای اجتماعی بودند. بعضی از آنها ماجراجویانه به بقیهٔ نقاط کشور یا حتی جهان سفر میکردند. تعداد کمی از آنها هرگز بازنمیگشتند، اما بیشترشان میماندند و همه راز منطقه را حفظ میکردند. هرگز خبری از بارگذاری عکسها، طرحها، نقاشیها یا ویدئوها در فضای مجازی نبود. نه پست وبلاگ، نه مصاحبه و خبری در روزنامهها. نیازی به همخوان کردن نبود. مردم این بخش از کشور از بقیهٔ دنیا جدا زندگی میکردند، اما کنار هم بودند و با هم ارتباط درونی داشتند. اینجا مردم ماجراجویی درونی را ترجیح میدادند. زیرا آنچه درونشان جاری بود، هزارهزار بار پیشرفتهتر و مدرنتر از هر چیز دیگری روی سیاره بود. آنچه درونشان بود، ریشه در کهکشانی بیرونی داشت. بنابراین، مردم بقیهٔ نقاط کشور هرگز مفهوم حملهٔ دوستانهٔ بیگانگان را درک نمیکردند؛ دوستیای که در بازار هر هفته ثابت میشد و مثل روز روشن و آشکار بود.
زنان جلوی تل گوجهفرنگی، پیاز، برگخشکه و ادویهجات چنباتمه میزدند. مردان خوشههای موز سبز روی سرشان، طاقههای پارچهٔ انکارا۱۷میفروختند. روحانی منطقه جلسه برگزار میکرد. کودکان پادویی و شیطنت میکردند و در میان آنها موجوداتی لاغراندام با قدی در حدود شش متر راه میرفتند که انگار از طلای مذاب ساخته شده بودند. زیر تابش آفتاب میدرخشیدند و تلألوشان گاهی چشم مردم را میزد، اما اگر فقط همین یک مورد را کنار بگذاریم، این موجودات فرازمینی خیلی راحت و طبیعی با بقیه در حشر و نشر بودند.
دختری کنار یکی از آنها دوید، ایستاد و دستانش را بالا برد. دستانش را تندتند تکان داد و باز به دویدن ادامه داد. دوروبرِ دو زن که بر سر یک سیبزمینی هندی چانه میزدند جستوخیز کرد، خودش را میان گروهی از مردان چپاند که به موعظهٔ روحانی محلی گوش میدادند و یکراست دوید پیش آن شمایل دراز طلایی که منتظرش ایستاده بود. دختر لبخند زد، پرتقال پوستکندهای را بالا برد و گفت: «گازش بزن، خوشت میآد.»
حجم
۱۶۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۶۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
من هر سه تا جلدش رو خوندم ولی خوشم نیومد هیچ جذابیتی نداشت
کتاب «نقابدار شب» رمانی نوشته ی «ندی اوکورافور» است که اولین بار در سال 2018 منتشر شد. «بینتی» قصد دارد ادراک های جدید ناشی از فعال شدن یک تکنولوژی بیگانه در بدنش را کنترل کند و استفاده از آن ها
بهترین جلد این مجموعه و به نظرم پایان بندی خیییلی خوبی داشت
داستانی بسیار عالی و گیرا با توصیفهای بی نظیر؛ ولی ترجمه میتونست بهتر باشه
جلد سوم این مجموعه بنظرم با اختلاف بهترین جلد بود.. اتفاقات هیجانی بیشتر بود.. غافلگیری های کتاب زیاد بود ولی همچنان کشش کتاب زیاد بود. داستان این مجموعه در کل ایده جدید و جالبی داشت و قلم نویسنده هم خوب بود به نسبت ارزش
نصف کتاب راجع ب مالیدن گل ب سر و صورتش بود تو هر جلد کلا یکی دو اتفاق میافته بقیه کتاب فقط کش دادن ماجرا بود ارزش خوندن نداشت جلد اول ب نسبت بهتر بود