دانلود و خرید کتاب گودال چلنجر نیل شوسترمن ترجمه صادق شیخ الاسلامی
تصویر جلد کتاب گودال چلنجر

کتاب گودال چلنجر

نویسنده:نیل شوسترمن
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب گودال چلنجر

کتاب گودال چلنجر نوشتهٔ نیل شوسترمن و ترجمهٔ صادق شیخ الاسلامی است. انتشارات ابوعطا این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب گودال چلنجر

کتاب گودال چلنجر سفری شگفت‌انگیز در اعماق تاریک دریای ذهن است. داستان قهرمانی پانزده‌ساله که تخیلات نقاشی‌هایش آدم را به یاد تلاطمات ذهن شیدای ونگوگ می‌اندازد. وجود کیدن در مرز میان دو جهان گرفتار آمده است: وفاداری به ناخدا، یا وسوسه‌ی شورش در کشتی؟

کِیدن بوش، سوار بر کشتی بادبانی بزرگی به سوی عمیق‌ترین نقطه‌ی جهان در سفر است: گودال چلنجر در جنوب درازگودال ماریانا. او که نوجوانی است باهوش و دارای استعداد هنری، به عنوان هنرمند کشتی گماشته می‌شود تا با تصویرگری‌هایش این سفر اسرارآمیز را مستندسازی کند. اخیراً در مدرسه و محله، دوستان کیدن متوجه رفتارهایی عجیب و غریب در او می‌شوند. کیدن بدون اینکه به خانواده اطلاع دهد، از شرکت در تمرینات تیم دو و میدانی دبیرستان سر باز می‌زند و ساعات روزش را غرق در افکار، به پیاده‌روی‌هایی طولانی در خیابان‌های شهر می‌گذراند. نیل شوسترمن، نویسنده‌ٔ این رمان مسحورکننده و پردلهره، پایین رفتن اسکیزوفرنیایی کیدن بوش به اعماق را با روایتی شاعرانه و حیرت‌انگیز پی می‌گیرد. 

خواندن کتاب گودال چلنجر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان کودک و نوجوان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گودال چلنجر

«پدر نفس عمیق دیگری می‌کشد و سرش را از میان موهای کم‌پشتش می‌خاراند. «بگو این پسر دقیقاً به تو چه گفته. سعی کن همه‌چیز را به‌خاطر بیاوری.»

سعی می‌کنم کلماتی پیدا کنم تا موضوع را توضیح بدهم اما نمی‌توانم. «مسأله، چیزهایی نیست که او گفته بلکه چیزهایی‌ست که نگفته.»

پدرم حسابدار است: یعنی آدمی که حسابی متکی به نیمکره‌ی چپ مغز است و خیلی خطی فکر می‌کند. پس تعجبی نمی‌کنم وقتی می‌گوید: «متوجه نمی‌شوم.»

برمی‌گردم و با یکی از عکس‌های خانوادگی روی دیوار ور می‌روم تااینکه کج می‌شود. بلافاصله درستش می‌کنم و می‌گویم: «بی‌خیال. مهم نیست.» برای دررفتن از این شرایط به سمت پله‌ها می‌روم تا به طبقه‌ی پایین بروم و هرچه زودتر از مکالمه‌ی تلفنی مادر سردربیاورم. ولی پدر بازوی مرا آرام می‌گیرد و همین برای متوقف‌‌کردنم کافیست.

می‌گوید: «یک دقیقه صبر کن. بگذار برایم روشن شود. این بچه که نگرانت کرده، با هم در یک کلاسید و در رفتارش چیزی دیده‌ای که تهدید‌آمیز به نظر می‌رسد؟»

«البته با او کلاس مشترکی ندارم.»

«پس چطور می‌شناسیش؟»

«نمی‌شناسمش. ولی بعضی وقت‌ها در راهرو از جلویش رد می‌شوم.»

پدرم نگاهش را پایین می‌اندازد و در ذهنش محاسباتی می‌کند. سپس، دوباره به من نگاه می‌کند و می‌گوید: «کیدن... اگر او را نمی‌شناسی و هیچ‌وقت تهدیدت نمی‌کند و فقط در راهرو از مقابلت رد می‌شود، چه چیزی باعث می‌شود فکر کنی که او می‌خواهد به تو آسیب برساند؟ شاید حتی تو را نشناسد.»

«بله، حق با توست. فقط کمی استرس بیشتر نیست.»

«شاید یک چهره به چهره‌شدن ساده را زیادی جدی گرفته‌ای.»

«درست است. زیادی جدی گرفته‌ام.» حال که این افکار را به زبان آورده‌ام، تازه متوجه شدم رفتارم چقدر احمقانه بود. منظورم این است که این بچه حتی نمی‌داند که من وجود دارم. حتی اسم او را هم نمی‌دانم.

پدر می‌گوید: «دوران دبیرستان سختی‌های خودش را دارد. خیلی‌وقت‌ها چیزهایی پیش می‌آید که آدم را نگران می‌کند. متأسفم که مجبور بودی در این مدت چنین تشویشی را تحمل کنی. حتماً این فکر خیلی روی ذهنت سنگینی می‌کرده. اما هرکسی هرازچندگاهی نیاز دارد که بررسی کند که آیا هشیار است یا به خواب رفته. مگر نه؟»

«درست است.»

«خب، حالا حالت بهتر شد؟»

«بله. الان بهترم. ممنونم.»

درحالی که دارم دور می‌شوم، همچنان مرا می‌پاید. شاید می‌داند به او دروغ گفته‌ام. مدتیست پدر و مادرم متوجه اضطرابم شده‌اند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
۴۸,۰۰۰
۶۰%
تومان