کتاب مزدور
معرفی کتاب مزدور
کتاب مزدور نوشته هاوارد فاست است که با ترجمه مهدی غبرائی منتشر شده است. این کتاب آخرین بار سال ۱۳۶۳ منتشر شده و بود و پس از آن تجدید چاپ نشده بود. نشر خزه کتاب مزدور را بعد از بیش از سه دهه با ویرایش جدید منتشر کرده است.
درباره کتاب مزدور
کتاب مزدور ماجرای مزدوران آلمانی است که انگلیسیها آنها را برای مقاصد خود اجیر کردهاند این افراد به شدت خشن هستند اما پشت خشونتشان رنج و فقر است. آنها یکروستایی نیمه دیوانه را را در جنگهای داخلی آمریکا دار میزنند و همین موضوع، باعث آتش خشم و انتقام آمریکاییها میشود. دقیقا در میان این درگیری و خون عشق به میدان میآید.
عنوان کتاب The Hessian است که در اصل به کسانی گفته میشد که اهل ایالت هس آلمان هستند و چون قریب ۱۷۰۰۰ سرباز آلمانی در جنگهای استقلال امریکا در قبال دریافت مزد برای انگلیسیها میجنگیدند که خونخوارترینشان «هسی» بودند، این اسم به تمام آنان نسبت داده شد و به مرور زمان معنای سرباز مزدور را به خود گرفت.
خواندن کتاب مزدور به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب مزدور
صبح روز بعد نیم ساعت پیش از طلوع آفتاب بیدار شدم و به جستجوی کشیش رفتم. او را در پای چشمهٔ کوچک باغ درحال دعا خواندن یافتم. سپس هردو در آنجا روی نیمکت چوبی نشستیم و او به اعترافاتم گوش داد. آفتاب که بالا آمد، کشیش درحالیکه سبدی نان و گوشت را که آلیس برایش تهیه کرده بود به دست داشت، پشت خر پرید و روانه شد و تمام زحماتی را که برای معالجهٔ کورکهایش کشیده بودم به باد داد.
پدر هسلمان مثل برقی در زندگیام لحظهای درخشید و رفت، چون دیگر هیچوقت او را ندیدم. اما به طریقی برایم در حکم داروی تقویتکنندهای بود و در خلال تمام حوادث ناگواری که پس از آن رخ داد، نتوانستم تصویر و لبخند ملایم و احمقانهاش را از ذهنم پاک کنم و البته هم او بود که خبر کشتی بادبانی انگلیسی را که در ساند لنگر انداخته بود برایم آورد.
از همین کشتی بود که دستهٔ مزدوران پیاده شدند؛ ولی هیچوقت نفهمیدم که چرا از فاصلهٔ پانزده مایلی۱۸ به طرف «های ریج» آمدند. اگر میتوانستم از اینها داستانی درست کنم، قصهٔ یکپارچهای میداشتم، اما در این شکل واقعیاش پر از ابهامات و گسیختگی و پرسشهای بیپاسخ است. من هم مثل اغلب مردم ریج با وجود اینکه بیشتر از دیگران در این قضیه ذینفع بودهام و همانطور که خواهید دید بخشی از آن حوادث به علت وجود من بوده است، قطعات از همگسیختهٔ ماجرا را به هم متصل کردهام.
مثلاً این من بودم که از جنی پرکینز۱۹، معلمهٔ مدرسهٔ ناحیهٔ ریجفیلد، مصرانه خواستم تا به سائول کلامرهم۲۰ خواندن و نوشتن یاد بدهد. سائول کلامرهم به مدرسه رفت و در بالای اتاق پیش بچهها نشست؛ اما درحالیکه بعضی از شاگردان او را میشناختند و میدانستند بیآزار است، برخی دیگر از هیکل درشت و غولآسای این کودن بیچاره و لبهای شل و ولش که هنگام صحبت آب از گوشههایش جاری میشد به وحشت میافتادند.
وقتی سراغم آمدند و قضیه را طوری به من گفتند که انگار مرض سائول کلامرهم چیزی است که من میتوانم تشخیص دهم و معالجه کنم، گفتم که بگذارند به مدرسه برود و همانجا بنشیند و چیز یاد بگیرد.
حجم
۱۶۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۶۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
نظرات کاربران
فضای تاریخ اش و توصیفاتش برام جالب بود تناسب خوبی بین بررسی مسئله اخلاقی مورد بحث و توضیحات و توصیفات فضای تاریخی داشت، ولی از خیلی جهات، پایانش باز ماند
متن روان داشت شخصیت پردازی ها حتی تا شخصیت های فرعی عالی بود ولی داستان به اون مفهومی که آدم از داستان و ماجرا و فراز و فرود انتظار داره در کار نبود