کتاب بچههای عجیب و غریب یتیمخانهی خانم پرگرین
معرفی کتاب بچههای عجیب و غریب یتیمخانهی خانم پرگرین
بچههای عجیب و غریب یتیمخانهی خانم پرگرین داستانی فانتزی نوشته رنسام ریگز است. در این رمان، جزیرهای اسرارآمیز، یتیمخانهای متروکه، مجموعهای غیرعادی از عکسهای بسیار عجیب و غریب، همگی منتظر کشف شدن هستند.
درباره کتاب بچههای عجیب و غریب یتیمخانهی خانم پرگرین
مصیبت خانوادگی هولناکی جیکوبِ ۱۶ ساله را راهی سفر به جزیرهای دورافتاده در سواحل ولز میکند، جایی که خرابههای فروریخته یتیمخانه خانم پرگرین برای بچههای عجیب و غریب را پیدا میکند.
همانطور که جیکوب در اتاقها و راهروهای متروک خانه میچرخد، میفهمد که بچههای خانم پرگرین فقط عجیب و غریب نیستند و ممکن است خطرناک هم باشند. شاید به دلیلی منطقی و موجه در جزیرهای دورافتاده قرنطینه شدهاند و شاید به شکلی- هر چند بهظاهر غیرممکن- هنوز زنده باشند.
بچههای عجیب و غریب یتیمخانهی پرگرین، داستانی فانتزی با مایههایی از وحشت است که تیرهی پشت آدم رامی لرزاندد و با عکسهای قدیمی به یادماندنیاش، بزرگسالان، نوجوانان، و تمام کسانی را که از داستانی ماجراجویانه در دل اوهام و ابهام لذت میبرند راضی خواهد کرد.
این کتاب رمانی فراموش نشدنی است که داستان و عکاسی را در تجربهی هیجانانگیزی از کتابخوانی در هم میآمیزد.
خواندن کتاب بچههای عجیب و غریب یتیمخانهی خانم پرگرین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوست داران داستانهای رازآلود و هیجان انگیز از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب بچههای عجیب و غریب یتیمخانهی خانم پرگرین
ماههای پس از مرگ پدربزرگم را به چرخیدن در برزخی از اتاقهای انتظار نخودیرنگ و مطبهای بینامونشان سپری کردم، روانکاوی و مصاحبه شدم، دور از گوشرس من در موردم حرف میزدند، وقتی حرف میزدم و گفتههایم را تکرار میکردم سرشان را بهعلامت تأیید تکان میدادند، آماج هزار نگاه ترحمآمیز و پیشانیهای چینخورده بودم. پدر و مادرم با من مثل وسیلهای شکستنی رفتار میکردند، میترسیدند جلویم دعوا کنند یا حرصوجوش بخورند تا نکند یک وقت از هم بپاشم.
کابوسهایی که با جیغ از خواب میپراندم چنان به جانم افتاده بود که مجبور بودم محافظ دندان توی دهانم بگذارم تا در خواب دندانهایم را به هم نسایم و خرد نکنم. هر وقت چشمهایم را میبستم میدیدمش، همان موجود وحشتناک دهانشاخکی توی بیشه را. اطمینان داشتم که پدربزرگم را کشته بود و بهزودی سراغ من میآمد. گاهی همان احساس اضطراب بیمارگونه مثل آن شب وجودم را فرا میگرفت و مطمئن بودم که در همان حوالی کمین کرده، میان ردیف تاریک درختها، آنطرف ماشین کناری توی پارکینگ، پشت گاراژی که دوچرخهام را میگذاشتم، مترصد و منتظر است.
راه حلم این بود که از خانه بیرون نروم. تا هفتههای متمادی نمیپذیرفتم حتی خطر کنم تا جلوی خانه بروم و روزنامهٔ صبح را بردارم. کف اتاق لباسشویی لای پتوهای درهمپیچیده میخوابیدم، تنها قسمت خانه که هیچ پنجرهای نداشت و درش هم از داخل قفل میشد. روز خاکسپاریِ پدربزرگم را هم همانجا سپری کردم، با لپتاپم روی ماشین خشککن نشستم، و سعی کردم خودم را در بازیهای آنلاین غرق کنم.
خودم را بابت آنچه اتفاق افتاده مقصر میدانستم. کاش حرفهایش را باور کرده بودم ترجیعبند مدامم بود. اما حرفهایش را باور نکرده بودم، هیچکس باور نکرده بود، و حالا میدانستم چه احساسی داشته چون حرفهای من را هم هیچکس باور نکرد. روایت من از وقایع کاملاً منطقی بهنظر میرسید تا اینکه مجبور میشدم آن کلمات را بلند بگویم، و آنوقت بود که احمقانه و نامعقول بهنظر میرسید، بهخصوص روزی که باید آن حرفها را به مأمور پلیسی میگفتم که به خانهمان آمده بود. برایش هرچه را که اتفاق افتاده بود تعریف کردم، حتی در مورد آن موجود هم گفتم، او آنطرف میز آشپزخانه نشسته بود، سرش را بهعلامت تأیید تکان میداد، و چیزی توی دفترچهٔ سیمیاش نمینوشت. وقتی حرفهایم تمام شد فقط گفت: «خیلی هم عالی، متشکرم.» و بعد رو کرد به پدر و مادرم و پرسید آیا «رفتم کسی را ببینم.» انگار نمیدانستم این جمله چه معنایی میدهد. به او گفتم یک اظهارنامهٔ دیگر هم دارم و بعد انگشت میانیام را بالا گرفتم و بیرون رفتم.
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
نظرات کاربران
لطفا در طاقچه بی نهایت قرارش بدهید
خیلی خیلی توصیه میکنم به نوجوونا، من خودم از بس این کتاب عالی بود تونستم هر سه تا جلدش رو تو کمتر از دو هفته بخونم داستان پر از هیجانه و اینم بگم ک محتوا در ادامه این داستان ینی در
عالی . حتماً با این ترجمه بخونین با اون یکی ترجمه خوب نشده . وقتی داشتم مقدمه روز میخوندم موهای تنم سیخ شد . چقدر قشنگ احساس ما بعد از تموم شدن یه کتاب رو میگه . ای کاش تمام
بسیار لذت بخش بود. هرگز از مطالعه این کتاب پشیمان نخواهید شد. داستان بسیار زیبا و پر کشش به همراه ترجمه عالی.
یکی از بهترین کتاب هایی ست که تا بحال خوندم
بسیار عالی بود. داستان فانتزی بسیار عالی، پر از ماجرا، هیجان، عشق و صد البته ترس. با اینکه در کل در زمره کتابهای فانتزی ترسناک قرار میگیره ولی فضای کلی کتاب خیلی زیبا، شاد و حتی تا حدودی عاشقانه است.
بسیار زیبا بود،پر از هیجان وغافلگیری،بدون غلط املایی،توصیف نویسنده از مکان و زمان و آب وهوا بقدری ملموس و واقعیه که خودتونو همونجا حس میکنید،هیجان داستان باعث میشه اگه بتونید بی وقفه بخونید،ممنون از طاقچه بینهایت🌹🌹🌹
خیلی پرکشش و پر از غافلگیری، با ترجمه خیلی خوب.
عالیه
محشره