دانلود و خرید کتاب سریر سرخ اسماعیل کاداره ترجمه الهه مرادی
تصویر جلد کتاب سریر سرخ

کتاب سریر سرخ

انتشارات:انتشارات خوب
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سریر سرخ

کتاب سریر سرخ، نوشته اسماعیل کاداره، داستان مرگ مرموز جانشین انتصابی یک دیکتاتور است. داستانی که معلوم نیست خودکشی بوده یا یک قتل! سریر سرخ از دیکتاتوری‌هایی که چیزی جز زوال انسانیت نیستند، صحبت می‌کند. 

الهه مرادی با ترجمه سریر سرخ به فارسی، داستانی جذاب به ادبیات ترجمه ایران اضافه کرده است.

درباره‌ی کتاب سریر سرخ

اسماعیل کاداره در کتاب سریر سرخ از مرگ مرموز مهمت شهو، جانشین انتصابی دیکتاتور انور هوژا در سال ۱۹۸۱ صحبت می‌کند. روایتی که مبتنی بر گفتگوی نویسنده با تنها پسر بازمانده‌ی شهو است که با اندکی سورئالیسم و تصرف به رشته‌ی تحریر در‌آورده شده است. داستان سریر سرخ حول محور قتل/خودکشی شهو می‌چرخد. اینکه آیا چنین اتفاقی یک خودکشی بوده یا قتلی در قالب یک خودکشی اتفاق افتاده و رسانه‌ها در تلاش بودند تا بر سر این موضوع، سرپوش بگذارند؟ در پی این اتفاق، اطرافیان مهمت شهو مورد اتهام قرار می‌گیرند. باید مشخص شود که ماجرا از چه قرار بوده. انگشت اتهام به سمت دختر و پسر جوان شهو است. چراکه پدرشان بر زندگی آن‌ها تاثیرگذار بوده است. چه در زمان زندگی و چه در زمان مرگ! سوزانا، مجبور بوده ارتباطات عاطفی‌اش را قطع کند چون پدرش همیشه اینطور فکر می‌کرده که ارتباط سوزانا، جایگاه سیاسی او را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اما آیا واقعا موضوع همین بوده است؟ آیا پدر از این استدلال‌هایش، نتیجه‌گیری خاصی می‌کرده؟ آیا او می‌خواسته از این طریق، اتفاقا جایگاه سیاسی‌اش را تثبیت کند؟

کتاب سریر سرخ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر دوست دارید رمانی جذاب با مایه‌های جنایی - پلیسی بخوانید، کتاب سریر سرخ انتخابی عالی است. 

درباره‌ی اسماعیل کاداره 

اسماعیل کاداره ۲۸ ژانویه ۱۹۳۶ در آلبانی متولد شد. او نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار مشهور آلبانی است. هرچند انتشار کتاب‌های او در آلبانی برای مدتی ممنوع بود اما در فرانسه مورد استقبال مردم قرار گرفت. اسماعیل کاداره در سال ۱۹۹۶ به عضویت فرهنگستان علوم اخلاقی و سیاسی فرانسه درآمد و پس از آن نیز به عنوان افسر «لژیون دونور» معرفی شد؛ لژیون دونور بالاترین نشان افتخار فرانسه است که اولین بار ناپلئون بناپارت آن را بنیان گذاشت. از میان آثار مشهور کاداره می‌توان به زمستان سخت، کنسرت در پایان زمستان و ژنرال ارتش مرده اشاره کرد. 

بخشی از کتاب سریر سرخ

خبرگزاری‌ها بر ارائهٔ گزارشی از این واقعه اصرار داشتند و همچنان هر دو نسخهٔ آن، خودکشی یا قتل، را روایت می‌کردند.

درواقع، بیش از پیش این‌طور به نظر می‌رسید که جانشین عامدانه تصمیم گرفته بود به شیوه‌ای خاص خود و پوشیده در دو کفن، با این دنیای پر اشک و آه وداع کند، چنان که گویی اصرار داشت دو ورزای سیاه جنازه‌اش را ببرند، چون یکی کافی نبود.

مردم روزنامهٔ صبح را باز می‌کردند و امید داشتند خبر بیشتری در رابطه با این واقعه بیابند. آن‌ها درحقیقت بیشتر در تلاش بودند تا درک کنند کدام یک ـ مرگ به دست خود یا مرگ به دست دیگری ـ تأثیر کمتری بر آن‌ها خواهد گذاشت.

در پی سکوت رسانه‌ها، مردم به سراغ شایعه‌هایی رفتند که بعد از شام (در دورهمی‌های شبانه) در سراسر شهر تکرار می‌شد. شب مرگ جانشین حقیقتاً وحشتناک بود؛ و به‌طور قطع این مرگ در تخیل مردم رخ نداده بود؛ چراکه همه شاهدش بودند؛ رعدوبرق، باران سیل‌آسا و تندبادهای ناگهانی! بر کسی پوشیده نبود که پس از پاییزی لبریز از ترس، جانشین، دوران روحی دشواری را از سر می‌گذرانده است. جانشین روز بعد قرار بود در جلسهٔ سرنوشت‌ساز پولیتبورو۱ شرکت کند؛ و خطاهایی که در نکوهش خودش به آن‌ها اعتراف کرده بود، احتمالاً در آنجا بخشوده شود.

اما مانند بسیاری از مردم که ذاتاً مظنون به دنیا می‌آیند و در مرز رستگاری می‌لغزند و به اعماق تاریکی سقوط می‌کنند، جانشین نیز بیش از حد عجله کرده بود. او در نامه‌ای بابت عزیمت از دنیا عذرخواهی کرده و سپس به زندگی خود پایان داده بود.

آن شب تمام اعضای خانواده خانه بودند. جانشین، بعد از شام و قبل از رفتن به رختخواب، از همسرش خواسته بود تا او را ساعت هشت صبح بیدار کند. اما همسرش به‌رغم اینکه هفته‌ها بود خواب راحتی نداشت، طبق گفتهٔ خودش، تمام شب را به خوابی عمیق فرورفته بود. دخترش دوی صبح نور اتاق پدرش را از زیر در دیده بود و بعد از خاموشی آن به خواب رفته بود. هیچ‌کس هیچ صدایی نشنیده بود.

این تمام اطلاعاتی بود که از خانهٔ متوفی خارج شده، یا به نظر می‌رسید خارج شده باشد. اما سایر داستان‌ها از محوطهٔ محصور بلوک۲ که محل زندگی سران کشور بود به بیرون درز کرد. در آن شبِ واقعاً باد و بارانی، به‌طوری غیرعادی تعدادی خودرو را حین ورود به بلوک و خروج از آنجا دیده بودند. عجیب‌ترین نکته این بود که حول‌وحوش نیمه‌شب، شاید کمی دیرتر، سایهٔ فردی حین ورود به خانهٔ متوفی رؤیت شده بود. یکی از مقامات بالای دولت... که به زبان آوردن نامش ممنوع بود... البته نه تحت هر شرایطی... بنابراین می‌شد گفت یکی از مقامات بسیار بسیار بالای دولت... وارد شده... و کمی بعد بیرون آمده بود...

samas62
۱۴۰۳/۰۷/۲۱

عالی و بسیار گیرا داستانی که در طول تاریخ بارها اتفاق افتاده خود نویسنده هم اشاره کرده شاید هم بخشی از تاریخ آلبانی که با تصورات زیبای کاداره از تاریخ کسل کننده و تکراری تبدیل به داستان زیبا و غافلگیر کننده

- بیشتر

حجم

۱۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۹,۵۰۰
تومان