کتاب باهوشتر، سریعتر، بهتر
معرفی کتاب باهوشتر، سریعتر، بهتر
کتاب باهوشتر، سریعتر، بهتر، از چارلز داهیگ (دوهیگ)، رمز و رازهایی بهرهوری در زندگی و کسب و کار ارائه میدهد. داهیگ در این اثر درباره قدرت دگرگون کننده بهرهوری حقیقی با شما صحبت میکند.
درباره کتاب باهوشتر، سریعتر، بهتر
آیا برای شما اتفاق افتاده که برای آغاز یک پروژه جدید، احساس هیجان میکنید ولی شور و اشتیاقِ انجامِ پروژه، با گذشت زمان از بین رفته باشد؟ انتخابهای شما میتوانند انگیزهتان برای بهرهمندی از پروژه، تیم و خودتان را حفظ کرده، یا حتی افزایش دهند. وقتی فردی کنترل بیشتری بر یک پروژه دارد، انگیزه بیشتری پیدا میکند. وقتی افراد تصمیم به انتخاب بیشتری میگیرند، اشتیاق بیشتری پیدا کرده و احساس مسئولیت و کنترلِ آن کمک میکند تا از پس مشکلات خود را بربیایند.
نویسندهٔ این کتاب، چارلز داهیگ از دانشکدهٔ کسبوکار هاروارد مدرک امبیای خود را گرفته و برندهٔ جایزهٔ پولیتزر در روزنامهنگاری است که شاید نثر زیبای این اثر به استعداد روزنامهنگاریاش برمیگردد. به گفتهٔ خودش این کتاب نتیجهٔ پژوهشهایش در زمینهٔ سازوکار بهرهوری و نیز حاصل تلاشش برای فهمیدن دلیل بهرهوری بالاتر برخی افراد و شرکتها نسبت به بقیه است. برای نوشتن این کتاب تحقیقات و مصاحبههای زیادی انجام داده است و در این مصاحبهها به رهیافتهای عملی زیادی رسیده است.
او در این کتاب سعی دارد به شما بفهماند اگر بتوانید انگیزهٔ بیشتری پیدا کنید، تمرکز بهتری داشته باشید، بهتر هدف تعیین کنید و تصمیمهای بهتری بگیرید، میتوان گفت بیشتر مسیری را که به بهرهوری بیشتر ختم میشود، طی کردهاید. برای هر یک از این گزینهها فصلی در این کتاب اختصاص داده است.
داهیگ همچنین در کتاب باهوشتر، سریعتر، بهتر به شما آموزش میدهد چگونه اهداف خود را بسط دهید و از رویاهای خود نترسید، افراد دارایِ اهداف بلندتر و بزرگتر، از دیگران خلاقتر هستند و با پیشبینی حواسپرتیهای احتمالی، میتوانید بر اهداف خود متمرکز باقی بمانید.
خواندن کتاب باهوشتر، سریعتر، بهتر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به کتابهای حوزه موفقیت علاقه دارید، خواندن این اثر را به شما پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب باهوشتر، سریعتر، بهتر
از یک ساعت پیش از شروع نمایش، مخاطبین پشت در صف میبندند. آنها کارگردانان، انیماتورها، تدوینگران و نویسندگان هستند. همه از کارکنان دیزنی هستند و مشتاقاند نسخهٔ اولیهٔ فیلمی را که همه دربارهٔ آن صحبت میکنند، تماشا کنند.
در صندلیهایشان مینشینند و نور چراغها کم میشود. دو خواهر روی پرده ظاهر میشوند؛ پشت سرشان منظرهای از یخ است. آنا، شخصیت کمسالتر، خیلی زود خودش را بهعنوان شخصیت رئیسمآب و مضطرب تثبیت میکند. حواسش فقط به مراسم ازدواجش با شاهزاده هانس خوشتیپ است که به زودی برگزار میشود و او نیز ملکه میشود. السا، خواهر بزرگترش، حسود و بدطینت و نفرینشده است. به هر چه دست میزند تبدیل به یخ میشود. چون این قدرت را دارد، تاج را به او ندادند و حالا او از دست خانوادهاش میگریزد و به کاخی یخی که در بالای کوهستان است میرود. کینهاش رو به فزونی است. میخواهد انتقام بگیرد.
با نزدیکتر شدن روز ازدواج آنا، السا همراه با یک مرد برفی بدعنق به نام اولاف نقشه میکشند تا السا تاج را از آن خود کند. آن دو میکوشند آنا را بدزدند ولی شاهزاده هانس که فکی مربعی و صورتی زیبا دارد و خوشتیپ است نقشهٔ آنها را نقش بر آب میکند. السا، خشمگین و کلافه، به ارتشی از هیولاهای برفی دستور میدهد تا به شهر حمله و آن را نابود کنند. مردم متجاوزین را پس میرانند ولی وقتی گرد و غبار درگیری فرو مینشیند، آسیبهای وارده مشخص میشود: السای بدطینت قسمتی از قلب خواهرش شاهدخت آنا را منجمد کرده و شاهزاده هانس مفقود شده است.
نیمهٔ دوم فیلم به آنا میپردازد که در جستوجوی شاهزادهاش است و امید دارد بوسهٔ شاهزاده، قلب آسیبدیدهاش را درمان کند. همزمان، السا آماده میشود تا دوباره حمله کند و این بار با مخلوقات بدجنس برفی مثل سیل بر سر شهر فرود میآید. ولی هیولاها خیلی زود از کنترل او خارج میشوند و همه از جمله خود السا را تهدید میکنند. آنا و السا میفهمند یگانه راه نجاتشان این است که نیروهایشان را با هم متحد کنند. با همکاری همدیگر، آن موجودات را شکست میدهند و خواهران یاد میگیرند که همکاری بهتر از تقلای جداگانه است. با هم آشتی میکنند. قلب آنا بهبود مییابد. صلح بازمیگردد. همه چیز به خیر و خوشی تمام میشود.
اسم فیلم سرمای خفته است و هجده ماه دیگر روی پردهٔ سینماها میرود.
اغلب وقتی نمایش فیلمی در دیزنی پایان میگیرد، همه دست میزنند و اغلب فریاد شادی سر میدهند. اغلب در اتاق نمایش شرکت دیزنی جعبه دستمال کاغذی راحت پیدا میشود زیرا گریهٔ زیاد نشانهٔ موفق بودن فیلم است.
این بار هیچ کس نمیگرید. هیچکسی فریاد شادی سر نمیدهد. کسی دست به دستمال کاغذیها نمیزند. همه موقع خروج خیلی ساکتاند.
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
نظرات کاربران
توصیفات این کتاب، مثل کتاب عادت ها، خیلی جذابه قشنگ معلومه ژورنالیست هست توصیفش از هواپیمای ایرباس واقعن ،تکان دهنده (شاکینگ )بود، به علاوه نوشتن در مورد مدل های ذهنی، برام جالب بود و اینکه در مورد کار تون واتفاقاتی که ممکنه رخ بدن،قصه
💠کتاب از انگیزه و تعیین هدف شروع میکنه و تمام چیزهایی که لازم هست رو میگه.در آخر کتاب هم، تجربه نویسنده به عنوان نمونهی عملی بررسی میشه و شما پروسه رو بخوبی درک می کنید. مثال های کتاب واقعا ملموس
واقعیتش از سطح انتظاراتم بهتر بود. داهیگ ایدههای ناب و جالبی که قابل پیاده سازی در زندگی هستند رو به زیبایی تمام در این کتاب معرفی کرده و توضیح داده، طوری که کنجکاوی مخاطب رو به شدت برمیانگیزه. متن و
انقد داستان گفته که اصلا اون چیزی که میخواد بگه ارو نمیفهمم. تمومش نکردم و اصلا برام مفید نبود
سر راست نمی رود سراغ مطلب .انگار داستان است ولی جذابیت داستان هم ندارد .
خیلی خفن بود
دوهیگ در این کتاب مثل قدرت عادت با ارائه ی مثال های فراوان سعی در بیان نکته ی مورد نظرش داره و دقتش در انتخاب مثال ها کاملا مشهوده. هر کدوم از اتفاقات جذابیت و کشش خاصی دارن که باعث
خلاصه ای که طاقچه از کتاب گذاشته بیشتر شبیه داستان میاد تا موفقیت خودیاری
کتابی فوق العاده جذاب که هر خط از نوشته پر از نکات عمیق به جهت رسیدن به اهداف و افزایش تمرکز و بهره وری در انجام کارها. ممنون از تیم خوب طاقچه.
NJMP7W4PZWC تخفیف ۵۰ درصدی