دانلود و خرید کتاب درِ سوم الکس بنایان ترجمه سوما فتحی
تصویر جلد کتاب درِ سوم

کتاب درِ سوم

نویسنده:الکس بنایان
امتیاز:
۳.۴از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب درِ سوم

الکس بنایان در کتاب درِ سوم به مأموریتِ هیجان‌انگیزِ پرده‌برداشتن از رازِ موفق‌ترین افراد جهان پرداخته است و گنجینه‌ای از خرد و دانش برای دیگران به ارمغان آورده است.

کتاب درِ سوم را با ترجمه‌ی روان سوما فتحی بخوانید و همراه با نویسنده به سفری هیجان‌انگیز بروید.

درباره‌ی کتاب درِ سوم

برای وارد شدن به یک کلوپ شبانه باید چه کار کرد؟ در کنار در اول در صف طولانی ساعت‌ها منتظر بایستید تا بالاخره نوبتتان برسد. به در دوم که برای میلیاردهاست سری بزنید و احتمالا فقط اگر میلیادر باشید می‌توانید داخل شوید. یا به دنبال در سوم بگردید و از آن وارد شوید. همیشه در سوم وجود دارد. اما تعداد کمی از افراد از آن خبر دارند و همین است که آن‌ها، موفق‌ترین‌های حوزه‌ی کاری و حرفه‌ای خودشان هستند. الکس بنایان هم در کتاب درِ سوم به سراغ همین افراد رفته است. او با دقت بالایش به دنبال در سوم گشته و آن را پیدا کرده است. در حقیقت در سوم برای این افراد، راز موفقیتشان است. داستان شروع کسب و کاری که آن‌ها را در دنیا نمونه کرده است. بنابراین اگر شما هم اول راه هستید، مطالب کتاب درِ سوم خیلی به دردتان می‌خورد. الکس بنایان به شما کمک می‌کند تا درِ سوم حرفه‌ی خودتان را پیدا کنید. 

کتاب درِ سوم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

کتاب درِ سوم برای تمام کسانی است که در زندگی مرز و محدودیتی برای خودشان قائل نیستند و همیشه به دنبال خلاقیت و راه‌ها نو و جدید می‌گردند.

بخشی از کتاب درِ سوم

«از این‌طرف...»

روی کف‌پوش مرمری قدم برداشتم و پس‌از گذشتن از یک راهرو، به اتاقی با پنجره‌های درخشانِ قدی وارد شدم. طول پنجره‌ها از کف تا سقف بود و قایق‌های بادبانی آن پایین حرکت می‌کردند و امواجِ ملایم به ساحل می‌خوردند؛ خورشید عصرگاهی بر لنگرگاه می‌تابید و سالن را غرق نور و درخشش کرده بود. در راهرو دنبال یکی از دستیارها رفتم. روی مبل‌های سالن، مجلل‌ترین کوسن‌های تمام عمرم را دیدم. تابه‌حال چنین قاشق‌های قهوه‌خوریِ درخشانی ندیده بودم. میزِ اتاقِ همایش طوری بود که انگار خودِ میکل‌آنژ حکاکی‌اش کرده بود. به راهرویی طولانی وارد شدیم که دیوارهایش پوشیده از صدها کتاب بودند.

دستیار گفت: «همه‌شون رو خونده.»

اقتصاد کلان، دانش رایانه‌ای، هوش مصنوعی، ریشه‌کن‌کردن فلج اطفال. دستیار کتابی دربارهٔ بازیافتِ فاضلاب بیرون کشید و داد به من. کتاب را با دست‌های عرق‌کرده ورق زدم. تقریباً تمام صفحه‌هایش علامت‌گذاری شده و یادداشت‌هایی نامفهوم در حاشیه‌شان نوشته شده بودند. نتوانستم جلوی لبخندم را بگیرم؛ یادداشت‌ها مثل خطِ دانش‌آموزی کلاس‌پنجمی بودند.

مسیرمان را در راهرو ادامه دادیم تا اینکه دستیار از من خواست همان‌جا منتظر بمانم. بی‌حرکت آنجا ایستادم و به درِ بلند و ماتِ شیشه‌ای زل زدم. باید جلوی خودم را می‌گرفتم که برای فهمیدنِ ضخامتِ در لمسش نکنم. وقتی آنجا ایستاده بودم، داشتم به تمام چیزهایی فکر می‌کردم که من را به اینجا رسانده بودند: شال قرمز، توالت در سان‌فرانسیسکو، کفش در اوماها، سوسک در متل ۶...

ناگهان در باز شد.

«الکس، بیل منتظر شماست.»

او درست روبه‌رویم ایستاده بود و با موهای شانه‌نشده و پیراهن نامرتب، جرعه‌جرعه نوشابهٔ رژیمی می‌خورد. سعی کردم چیزی بگویم، اما یک کلمه هم از دهانم درنیامد.

بیل گیتس گفت: «سلام...» و لبخندی زد و ابروهایش بالا رفت. «بیا تو...»

سعید رستگار
۱۴۰۱/۰۲/۲۴

لطفا به این نظر دل بدید، الکس نوجوانی که شب یکی از امتحان های رشته پزشکی با خودش میگه حالا که چی؟ دنیا همینه؟ آخرش همین؟ الکس مثل بقیه نبوده و دوست داره راز موفقیت آدم موفق ها رو از خودشون بپرسه و نه

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۹/۱۱

چرا باید همیشه منتظر شنبه بمانیم تا بر رشد و توسعه فردی‌ تمرکز کنیم؟! می‌توانیم از همین حالا شروع کنیم و قدمی برای رشد شخصیت‌مان برداریم تا فرد بهتری باشیم. علاوه بر عادت‌های سودمند در رشد فردی، خواندن کتاب دراین‌باره

- بیشتر
آیناز ر
۱۴۰۱/۰۲/۱۶

خوب بود انتظار نداشتم کتاب انقد خوب و شکل داستان گونه داشته باشه

Hanieh
۱۴۰۲/۰۴/۲۸

من دوسش داشتم خیلیم برام پر کشش بود کمتر از ۴ روز تمومش کردم

از وقتی یادم می‌آید، همیشه قرار بوده دکتر بشوم. وقتی پسرِ مهاجرانِ ایرانی‌یهودی باشید، اوضاع همین است. از همان اول نافم را با «پزشکی» بریده بودند. سال سوم مدرسه برای جشن هالووین روپوش پزشکی پوشیدم. من همان «بچه عجیبه» بودم.
فاطمه

حجم

۲۸۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۲۸۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان