دانلود و خرید کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟ نیل فرگوسن ترجمه مسعود یوسف حصیرچین
تصویر جلد کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟

کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟

معرفی کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟

کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟ نوشته نیل فرگوسن و هنری کسینجل و دیوید لی است که با ترجمه فرید زکریا و مسعود یوسف حصیرچین منتشر شده است.

درباره کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟

 مناظره‌های مانک که ایده‌ی مجری آن، رادیارد گریفیتس است، از سال ۲۰۰۸ و تقریباً هر شش ماه یک‌بار در سالن روی تامسن شهر تورنتو برگزار می‌شود. سرمایه‌گذار و حامی مالی این مناظره‌ها بنیاد خیریه‌ی اورئا است که به دست پیتر مانک و همسرش ملانی تأسیس شده است. پیتر مانک، یک تاجر مجار-کانادایی است که صاحب یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های استخراج معادن طلا در دنیا و چندین شرکت دیگر در زمینه‌های گوناگون است و همچنین مؤسس یک دانشکده و یک بیمارستان در تورنتو است.

شیوه‌ی برگزاری این مناظره‌ها بدین‌گونه است که ابتدا موضوع یا پرسشی مطرح می‌شود و بسته به زمینه‌ی پرسش، دو یا چهار مهمان به عنوان مناظره‌کننده در قالب دو تیم مدافعان و منتقدان دعوت می‌شوند. پیش از آغاز مناظره از حدود سه هزار شرکت‌کننده در سالن و نیز تماشاگران آنلاین و تلویزیونی، رأی‌گیری می‌شود که به سود کدام‌ طرف از طرفین مناظره رأی می‌دهند. این کتاب هم یکی از این مناظره‌های مهم است.

خواندن کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان و پژوهشگران اقتصاد بین‌الملل پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟

می‌توانم درباره‌ی تجربه شخصی خودم برای‌تان بگویم. من برای برنامه‌ام با ون جیابائو مصاحبه کردم و مصاحبه‌ی بسیار مهمی بود که افتخار انجامش را داشتم. دولت چین این مصاحبه را اعلام کرد چرا که بسیار مهم به نظر می‌رسید. نخست‌وزیر ون صحبت‌های بی‌خطری در این باره بیان کرد که چین چگونه در نهایت از لحاظ سیاسی تکامل خواهد یافت. این مصاحبه در تلویزیون چین ممنوع و از وب‌سایت‌های چینی حذف شد. سپس گروهی از خبرنگاران چینی به سانسور این مصاحبه اعتراض کردند و بلافاصله نامه‌ی اعتراضی‌شان از وب‌سایت‌شان حذف شد. این کار به نظرم اصلاحات سیاسی نمی‌آید. به نظرم نوعی آماده شدن برای دفع نقد است، ترس از این‌که چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد. کاملاً روشن است که چین آزادی بیشتر و بیشتری به مردمش می‌دهد. اصلاً به این مسئله شک ندارم. اما باید بفهمند که چطور می‌خواهند نظامی سیاسی برپا کنند که خودش را با این طبقه‌ی متوسط در حال رشد در جهانی جای دهد که در آن مردم خواهان پاسخگویی بیشتر و بیشتری از رهبران‌شان هستند.

Pourdad
۱۳۹۹/۰۹/۱۷

وقتی میگن دیالوگ از جمع نظرات مختلف به وجود میاد این مناظره ثابت میکند که چگونه دیالکتیک برقرار می شود این کتاب کوتاه به نظر من شاهکار است و تمامی افراد در مقاطعی نظراتی می دهند که بسیار قابل تعمق است کتابی

- بیشتر
pR
۱۴۰۲/۰۲/۱۵

. از کشورهای دیکتاتور بیزاریم .. چین در حال سلطه بر جهان است و چین نماد دیکتاتوری شرق هست مانند روس ها

MAHDI MOEINI
۱۴۰۱/۰۴/۱۵

یک بحث و مناظره سریع و نسبتا سطحی هیچ کدام از مناظره گران وارد بحث عمیق نمی شوند اعداد و ارقامی مطرح نیست بیشتر احساسشان را بیان میکنند

وحید
۱۴۰۲/۰۹/۱۱

نکات جالبی مطرح شد. البته از یک مناظره نمی‌شود توقع زیادی داشت. معمولا مناظرات نه جدال حقیقت و کذب، که جدال زبان‌ها و قدرت بیان ناطقین است. تعجب من از دوستانی است که می‌گویند مطالب مطرح شده سطحی یا واضح

- بیشتر
محمد استادولی
۱۴۰۱/۰۸/۰۳

کتاب خوب و روانی است. اما خیلی موضوع جدیدی برای گفتن ندارد

فرید زکریا: مثال ژاپن این مسئله را نشان می‌دهد که هیچ چیز در خط مستقیم حرکت نمی‌کند. کشورها، به‌ویژه هنگام بالا رفتن از نردبان فرایند مدرن شدن در سطح اقتصادی، متوجه می‌شوند که مشکلاتی دارند. اگر به کشورهایی نگاه کنید که در صد سال گذشته توانسته‌اند از مرز حدود ۱۲ هزار دلار تولید ناخالص ملی به ازای هر نفر بگذرند، با عددی مواجه می‌شوید که به شکل شگفت‌آوری کوچک است. تقریباً پنج کشورند. کشورهای زیادی هستند که در این زمینه به خوبی عمل کرده‌اند؛ با تولید ابتدایی، آغاز فرایند اصلاح، کنار رفتن دولت از سر راه اقتصاد. بعد مشخص می‌شود که تمام عناصر جامعه باید مدرن شود تا بتواند به سطح کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و هنگ کنگ برسد.
☆Nostalgia☆
مایلم به شما یادآور شوم که مقصد ظهور چین، سلطه بر جهان نیست. چین به هیچ عنوان نمی‌خواهد بر جهان سلطه داشته باشد. تنها یک کشور وجود دارد که بر جهان سلطه دارد: آن هم ایالات متحد است. سرمشق قرار دادن ایالات متحد در سلطه بر جهان، رؤیا و میل چین نیست و این کشور ظرفیت آن را هم ندارد. اصلا در ژن سنت کنفوسیوسی ما نیست. با فهم این مسئله، شما را دعوت می‌کنم به دیدگاه دیگری فکر کنید. ۵۰۰ سال فلسفه و دیدگاه غربی را فراموش کنید. نگاه به روابط بین‌الملل از منظر برد و باخت را فراموش کنید. در عوض، از دید فیلسوفان چینی، کنفوسیوسی‌ها، نگاه کنید. کنفوسیوسی‌ها خواهان جهانی منظم بودند که در آن، افراد با جهان خارج و یکدیگر در صلح هستند و کشورها با یکدیگر همکاری می‌کنند تا مشکلات بین‌المللی را حل کنند. شما را دعوت می‌کنم این دیدگاه را مد نظر داشته باشید تا تغییراتی را که اقتصاد و جامعه چین در حال تجربه‌شان است بفهمید.
☆Nostalgia☆
بنابراین، باید تأکید کنم، افزایش قدرت نرم و رقابت با ایالات متحد در این حوزه، هدف صریح متفکران و دولت چین نیست. هنگامی که چین مسائل داخلی خودش را به شیوه‌ای مناسب حل کند، قدرت نرم نیز به آرامی افزایش خواهد یافت. با انجام این کار، نوعی سرمشق برای بسیاری از فقرای جهان فراهم می‌کند تا ببینند و بگویند این مدلی موفق برای مدرن شدن ما کشورهای به شدت فقیر با منابع محدود است. بنابراین، چین از این طریق قدرت نرم خواهد داشت. نه با ساخت سلطهٔ نظامی، نه با فیلم و ارائهٔ ارزش‌های فرهنگی این کشور. این کار را با عمل انجام می‌دهد نه با شعار. این یک مثال است.
☆Nostalgia☆
جان جیجر: روز به روز، کشورها بیشتر متوجه اهمیت قدرت نرم می‌شوند. کاملاً روشن است که ایالات متحد در این مسئله خیلی خیلی تبحر دارد. همین که این کشور فرهنگش را در عرصهٔ بین‌المللی توزیع می‌کند و نظام ارزشی‌اش به ارزش‌های جهانی تبدیل می‌شوند. آیا این احتمال وجود دارد که روزی چین نقش بین‌المللی مشابهی را عهده‌دار شود؟ می‌توانید متصور شوید روزی چین هم مانند ایالات متحد از قدرت نرم استفاده کند؟ دیوید لی: خب، به نظرم قدرت نرم بدون شک افزایش خواهد یافت. تأثیر چین بدون شک افزایش می‌یابد. همین مسئله که مناظره‌های مانک بر آیندهٔ چین تمرکز دارد –خودِ من، که از چین به این‌جا می‌آیم، به این رویداد مهم دعوت شده‌ام و شما با من مصاحبه می‌کنید– بازتاب افزایش نسبی تأثیر چین در جهان است.
☆Nostalgia☆
بنابراین، برتری نسبی نظام ایالات متحد، بسیار نوآور بودن است. در همین حال، فراموش نکنید، یکی از هزینه‌های نوآوری افراطی در ایالات متحد نیز ممکن است این باشد که افراد بسیاری جا بمانند. بنابراین، نابرابری شدید، یا هر چه ممکن است نامش را بگذارید، نیز وجود خواهد داشت. دو مدل متفاوت داریم؛ این دو کشور دو مدل افراطی ارائه می‌دهند که کشور دیگر می‌تواند آن را مطالعه کند و از آن یاد بگیرد.
☆Nostalgia☆
جان جیجر: آیا چین و ایالات متحد می‌توانند بر قرن بیست و یکم مسلط شوند؟ آیا شاهد جهانی چند قطبی، جهان کشورهای هم‌سنگ، خواهیم بود؟ دیوید لی: به نظرم جهان در حال تغییر است؛ سلطهٔ ایالات متحد، به احتمال زیاد، گذشته است. در جهان جدید نیروهای متعددی وجود خواهد داشت، از جمله نیروهای اقتصادی و سیاسی چین. بنابراین در جهان جدیدی هستیم و چین قطعاً به دنبال سلطه نیست، دنبال این نیست که همراه با ایالات متحد بر جهان سلطه داشته باشد؛ چنین چیزی در ژن فرهنگی چین نیست، قطعاً در سنت ایدئولوژی کنفوسیوسی چینی نیست. بیشتر به دنبال حفظ ثبات مسائل داخلی است؛ پرداختن به مسائل داخلی و سپس بر اساس آن، همکاری با دیگران. دیدگاه چینی‌ها دربارهٔ این مسائل چنین است.
☆Nostalgia☆
می‌خواهم فقط به این مسئله اشاره کنم که چین –با مشکلات اقتصادی، جمعیتی، سیاسی و ژئوپلیتیک که با آن‌ها مواجه است– ممکن است متوجه شود که دورهٔ پایانی صعود اقتصادی به نوعی پر از سنگلاخ و پیچیده است. همان‌طور که هنری اشاره کرد، ممکن است لازم باشد که چین چنان بر مسائل داخلی متمرکز بماند که نتواند قدرت هژمونیک خارجی خاصی از خود نشان دهد. شک ندارم که چین اقتصاد بسیار بزرگی خواهد داشت. شک ندارم که چین در عرصهٔ بین‌الملل بازیگر بسیار مهمی خواهد بود. پرسش این است، آیا مالک قرن بیست و یکم خواهد بود؟ بر آن مسلط خواهد شد؟ و من می‌گویم که به همهٔ آن دلایل، چنین نخواهد شد.
☆Nostalgia☆
دفتر بودجهٔ کنگره تخمین زده است که اگر ایالات متحد نیروهای خارج از مرزهای خودش را به ۳۰ هزار نفر کاهش دهد هزینه‌هایش کم خواهند شد. ۳۰ هزار نفر! حالا در آن جهان ـ و در این دهه با سرعت به سوی آن جهان در حال حرکتیم ـ این فکر که ایالات متحد بتواند با تهدید عملیات نظامی به چین بگوید، تا این‌جا بیا و نه جلوتر و موضع رئال‌پلیتیک، سیاست موازنهٔ قدرت اتخاذ کن، خب، این ایده کمتر و کمتر واقعی به نظر می‌رسد. و دقیقاً نکتهٔ این مناظره همین است. قدرت این‌طور تغییر می‌کند. دور از تصور به نظر می‌رسد اما خانم‌ها و آقایان، وقتی تغییر کرد، کمی مانند دیوید و شیوهٔ حرف زدنش می‌شود.
Reza Sheykhlar
ببینند که می‌خواهیم در پنج یا ده سال آینده کجا باشیم و از آن نقطه شروع به کار کنند نه این‌که ماه به ماه بر مدیریت بحران کار کنیم و در موقعیتی باشیم که هر بار رهبران با یکدیگر دیدار می‌کنند، بیانیهٔ خیلی خوبی اعلام شود و دو ماه بعد کسی بپرسد «چینی‌ها کجا اشتباه کردند؟ غرب کجا اشتباه کرد؟» دیدگاه اصلی‌ام همین است، بنابراین دربارهٔ مسئلهٔ دریای چین جنوبی روشن است که باید با احترام به آزادی ناوبری وارد عمل شویم. اما این تنها یک نمونه است. آن‌چه لازم است، فهم این مسئله است که وارد نظم جهانی جدیدی با مسائل جهانی می‌شویم و این نظم جهانی را نمی‌توان با استفاده از همان اصول تفکر معمول و متداول سامان بخشید. و همین‌جاست که رابطه با چین مهم می‌شود، چون چین در حال ترقی است. مسئله این است، آیا چین می‌تواند خویشتنداری را بیاموزد؟ و آیا ایالات متحد می‌تواند خودش را با کاهش تأثیر پیشین ما تطبیق کند؟ این مسئله‌ای است که باید به آن پرداخته شود.
Reza Sheykhlar
ببینند که می‌خواهیم در پنج یا ده سال آینده کجا باشیم و از آن نقطه شروع به کار کنند نه این‌که ماه به ماه بر مدیریت بحران کار کنیم و در موقعیتی باشیم که هر بار رهبران با یکدیگر دیدار می‌کنند، بیانیهٔ خیلی خوبی اعلام شود و دو ماه بعد کسی بپرسد «چینی‌ها کجا اشتباه کردند؟ غرب کجا اشتباه کرد؟» دیدگاه اصلی‌ام همین است، بنابراین دربارهٔ مسئلهٔ دریای چین جنوبی روشن است که باید با احترام به آزادی ناوبری وارد عمل شویم. اما این تنها یک نمونه است. آن‌چه لازم است، فهم این مسئله است که وارد نظم جهانی جدیدی با مسائل جهانی می‌شویم و این نظم جهانی را نمی‌توان با استفاده از همان اصول تفکر معمول و متداول سامان بخشید. و همین‌جاست که رابطه با چین مهم می‌شود، چون چین در حال ترقی است. مسئله این است، آیا چین می‌تواند خویشتنداری را بیاموزد؟ و آیا ایالات متحد می‌تواند خودش را با کاهش تأثیر پیشین ما تطبیق کند؟ این مسئله‌ای است که باید به آن پرداخته شود.
Reza Sheykhlar
ببینند که می‌خواهیم در پنج یا ده سال آینده کجا باشیم و از آن نقطه شروع به کار کنند نه این‌که ماه به ماه بر مدیریت بحران کار کنیم و در موقعیتی باشیم که هر بار رهبران با یکدیگر دیدار می‌کنند، بیانیهٔ خیلی خوبی اعلام شود و دو ماه بعد کسی بپرسد «چینی‌ها کجا اشتباه کردند؟ غرب کجا اشتباه کرد؟» دیدگاه اصلی‌ام همین است، بنابراین دربارهٔ مسئلهٔ دریای چین جنوبی روشن است که باید با احترام به آزادی ناوبری وارد عمل شویم. اما این تنها یک نمونه است. آن‌چه لازم است، فهم این مسئله است که وارد نظم جهانی جدیدی با مسائل جهانی می‌شویم و این نظم جهانی را نمی‌توان با استفاده از همان اصول تفکر معمول و متداول سامان بخشید. و همین‌جاست که رابطه با چین مهم می‌شود، چون چین در حال ترقی است. مسئله این است، آیا چین می‌تواند خویشتنداری را بیاموزد؟ و آیا ایالات متحد می‌تواند خودش را با کاهش تأثیر پیشین ما تطبیق کند؟ این مسئله‌ای است که باید به آن پرداخته شود.
Reza Sheykhlar
ابتدا قدرت اقتصادی آمد و بعد قدرت ژئوپلیتیک. می‌خواهم با یک نقل قول حرفم را تمام کنم «اگر چین به آهستگی روابط اقتصادی‌اش را بیشتر کند، آرام و متعادل رفتار کند، به آهستگی حوزهٔ تأثیرش را گسترش دهد و تنها به دنبال روابط دوستانه و تأثیر بیشتر در جهان باشد، چه؟ اگر به آرامی و بی‌سر و صدا خودش را در موقعیت جایگزینی برای آمریکای زورگو و متکبر قرار دهد چه؟ آمریکا چه برخوردی خواهد داشت؟ این چالشی تازه برای آمریکاست، چالشی که تا حد بسیار زیادی آمادهٔ آن نیست». خانم‌ها و آقایان، این‌ها جملات فرید زکریا بودند. و دقیقاً به همین دلیل است که قرن بیست و یکم متعلق به چین خواهد بود و شما باید به این گزاره رأی دهید.
☆Nostalgia☆
همین حالا که با هم صحبت می‌کنیم، مالیهٔ عمومی ایالات متحد –اگر حساب و کتاب کنید که من می‌کنم– کم و بیش در همان جایگاهی است که یونان دو سال پیش در آن بود. نمودار قرض هم متفاوت نیست. در آینده چنان بحران مالی‌ای آمریکا را در خود می‌گیرد که هرگز مشابه آن وجود نداشته است. می‌دانید؟ اگر صد سال پیش این مناظره را برگزار می‌کردیم و سؤال این بود که آیا قرن بیستم به ایالات متحد تعلق خواهد داشت، چه کسی به آن رأی می‌داد؟ بدون شک برای هر مناظره کنندهٔ بریتانیایی مضحک بود. یک مناظره کنندهٔ بریتانیایی می‌گفت «آن یانکی‌ها با نیروهای نظامی کم‌شمارشان... بله، اقتصاد بزرگی دارند اما به مشکلات اجتماعی‌شان نگاه کنید. کثافت و فقر موجود در شهرهای‌شان را ببینید.» در سال ۱۹۱۱، به سادگی می‌شنیدیم که آمریکا افت خواهد کرد، همان‌طور که در این مناظره شنیدیم که چنین اتفاقی برای چین خواهد افتاد. با این همه، چنین نشد.
☆Nostalgia☆
نیل فرگوسن: خب خانم‌ها و آقایان، شنیدیم که احتمالاً چین تجربهٔ دیگر کشورهای آسیایی را تکرار خواهد کرد و نیرو محرکه‌اش تمام خواهد شد، البته شاید. اما تا به این‌جای کار، بسیار بهتر از دیگر کشورهای آسیایی عمل کرده است. چین بزرگ‌ترین و سریع‌ترین انقلاب صنعتی را در میان این کشورها داشته و صدها میلیون نفر را از فقر نجات داده است. من با دیوید موافق نیستم. فکر نمی‌کنم نیمی از داستان گذشته باشد. شاید یک چهارمش را دیده باشیم. چیزهای بسیار بیشتری در راه هستند. دومین مطلبم این است که مشکلات غرب بسیار جدی‌تر از آن است که فرید گفت. و یکی از بزرگ‌ترین مشکلات همین از خودراضی بودگی است. همین الان که با هم صحبت می‌کنیم، منطقهٔ یورو در حال سقوط است، آزمایش تک‌ارزی در حال متلاشی شدن است و عامل اصلی آن هم حضور گهوارهٔ دموکراسی، یونان، در آن است.
☆Nostalgia☆
پس باور نکنید که چینی‌ها، مغزهای متفکر استراتژیک هستند و آمریکایی‌ها احمق‌هایی گیج. ما توانستیم با وجود چالش‌ها، از آلمان دوران قیصر، اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی با موضعی مترقی به سلامت عبور کنیم و فکر می‌کنم خواهید دید ایالات متحد –حتی آمریکای شمالی– مدل شگفت‌انگیزی را در این جهان جدید به وجود می‌آورد. ما داریم به اولین ملت جهانشمول تبدیل می‌شویم، کشوری که مردم را از همه جای جهان جذب خود می‌کند، مردمی با رنگ پوست، باور و ادیان مختلف و راهی پیدا می‌کند تا از استعدادشان استفاده کند و نوعی رؤیای جهانی به وجود بیاورد. این مسئله این‌جا اتفاق می‌افتد و مردم همه جای جهان را جذب می‌کند.
☆Nostalgia☆
فکر می‌کنم در واقع در مکالمه‌ای با هنری کیسینجر، هنگامی که از چو ان‌لای دربارهٔ انقلاب فرانسه پرسیدند، او پاسخ داد «برای گفتنش خیلی زود است». و همه فکر می‌کردند، اوه، خدای من، نابغه است، چقدر آینده‌نگر، در مقیاس قرن فکر می‌کند. خب، –این مصاحبه در سال ۱۹۷۳ اتفاق افتاد– منظورش انقلاب ۱۹۶۸، انقلاب دانشجویی، بود. و در آن زمان کاملاً منطقی بود که بگوید برای گفتنش خیلی زود است.
☆Nostalgia☆
سرانجام، اجازه بدهید از شما بخواهم صبر کنید تا ببینید که ما کنار نمی‌ایستیم و اهل مشارکتیم. وقتی متخاصم می‌شویم، وقتی نگران ظهور چین می‌شویم، وقتی نگران افول نسبی ایالات متحد یا غرب می‌شویم، مشکلاتی را برای جهان به وجود می‌آوریم، نیروهای منفی و مشکوک را در چین تحریک می‌کنیم. در این حالت، البته که جهان می‌تواند جهانی بسیار آزاردهنده شود. بنابراین، شما را دعوت می‌کنم دوباره به این مسائل فکر کنید. ظهور چین به این معنی نیست که چین بر جهان مسلط خواهد بود. قرن بیست و یکم متعلق به چین خواهد بود و همین طور هر کشور یا ملتی که مایل است از جریان پیروی کند. همراه با هم، این قرن مال ما خواهد بود. ممنونم.
☆Nostalgia☆
این احساس در چین روز به روز بیشتر می‌شود که دورهٔ سیاست‌هایی که دنگ ژیائو پنگ ترسیم کرد –چراغت را زیر پیمانه نهان کن، با ایالات متحد همکاری کن– به سر آمده است. همه به روشنی می‌گویند این سیاست‌ها به دوره‌ای تعلق داشت که چین با اتحاد جماهیر شوروی دشمن بود، در آن زمان چین برای فناوری و سرمایه نیازمند ایالات متحد بود. چین همچنین برای عضویت در سازمان تجارت جهانی به این کشور نیاز داشت و حالا چین همهٔ آن چیزها را دارد. در نتیجه، بیشتر به نظر می‌رسد که قطع این رابطه از طرف چین باشد تا ایالات متحد.
☆Nostalgia☆
هنری کیسینجر: به باور من دههٔ آینده شاهد درگیری چین با این مسئله خواهد بود که این کشور چگونه نهادهای سیاسی‌اش را با توسعهٔ اقتصادی‌اش هماهنگ کند. با تغییرات گستردهٔ اقتصادی، مهاجرت مردم، گسترش آموزش، این سؤال بدون شک یکی از مهم‌ترین موضوعات رهبری جدید خواهد بود و در یک سال و نیم آینده مطرح خواهد شد. نتیجه هر چه باشد، چه دموکراسی پارلمانی غربی یا نوع جدیدی که هنوز ندیده‌ایم، باید شامل مشارکت و شفافیت بیشتری باشد. همچنین فکر می‌کنم تغییر رهبری بعدی این مسئله را بازتاب می‌دهد. به همین دلیل است که فکر می‌کنم کشوری که درگیر این همه تغییر بنیادین است، فرصت نخواهد داشت که بر تسلط بر جهان تمرکز کند.
☆Nostalgia☆
امروزه، حزب کمونیست چین نخبه‌ترین سازمان سیاسی جهان است. همه مانند دیوید هستند، همه دکترا دارند و مهندس هستند اما این، چین نیست. به مردمی حکومت می‌کنند که تودهٔ بزرگی هستند از دهقانان و آن‌ها در این نظام سیاسی بازتابی ندارند. دیدگاه های آن‌ها تا حد زیادی با سازوکارهای بسیاری فیلتر می‌شوند. این مسئله در نظر من چالش سیاسی بزرگی برای جلو رفتن چین است. رادیار
☆Nostalgia☆

حجم

۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان