بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟

بریده‌هایی از کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟

۳٫۵
(۱۱)
ببینند که می‌خواهیم در پنج یا ده سال آینده کجا باشیم و از آن نقطه شروع به کار کنند نه این‌که ماه به ماه بر مدیریت بحران کار کنیم و در موقعیتی باشیم که هر بار رهبران با یکدیگر دیدار می‌کنند، بیانیهٔ خیلی خوبی اعلام شود و دو ماه بعد کسی بپرسد «چینی‌ها کجا اشتباه کردند؟ غرب کجا اشتباه کرد؟» دیدگاه اصلی‌ام همین است، بنابراین دربارهٔ مسئلهٔ دریای چین جنوبی روشن است که باید با احترام به آزادی ناوبری وارد عمل شویم. اما این تنها یک نمونه است. آن‌چه لازم است، فهم این مسئله است که وارد نظم جهانی جدیدی با مسائل جهانی می‌شویم و این نظم جهانی را نمی‌توان با استفاده از همان اصول تفکر معمول و متداول سامان بخشید. و همین‌جاست که رابطه با چین مهم می‌شود، چون چین در حال ترقی است. مسئله این است، آیا چین می‌تواند خویشتنداری را بیاموزد؟ و آیا ایالات متحد می‌تواند خودش را با کاهش تأثیر پیشین ما تطبیق کند؟ این مسئله‌ای است که باید به آن پرداخته شود.
Reza Sheykhlar
ببینند که می‌خواهیم در پنج یا ده سال آینده کجا باشیم و از آن نقطه شروع به کار کنند نه این‌که ماه به ماه بر مدیریت بحران کار کنیم و در موقعیتی باشیم که هر بار رهبران با یکدیگر دیدار می‌کنند، بیانیهٔ خیلی خوبی اعلام شود و دو ماه بعد کسی بپرسد «چینی‌ها کجا اشتباه کردند؟ غرب کجا اشتباه کرد؟» دیدگاه اصلی‌ام همین است، بنابراین دربارهٔ مسئلهٔ دریای چین جنوبی روشن است که باید با احترام به آزادی ناوبری وارد عمل شویم. اما این تنها یک نمونه است. آن‌چه لازم است، فهم این مسئله است که وارد نظم جهانی جدیدی با مسائل جهانی می‌شویم و این نظم جهانی را نمی‌توان با استفاده از همان اصول تفکر معمول و متداول سامان بخشید. و همین‌جاست که رابطه با چین مهم می‌شود، چون چین در حال ترقی است. مسئله این است، آیا چین می‌تواند خویشتنداری را بیاموزد؟ و آیا ایالات متحد می‌تواند خودش را با کاهش تأثیر پیشین ما تطبیق کند؟ این مسئله‌ای است که باید به آن پرداخته شود.
Reza Sheykhlar
ببینند که می‌خواهیم در پنج یا ده سال آینده کجا باشیم و از آن نقطه شروع به کار کنند نه این‌که ماه به ماه بر مدیریت بحران کار کنیم و در موقعیتی باشیم که هر بار رهبران با یکدیگر دیدار می‌کنند، بیانیهٔ خیلی خوبی اعلام شود و دو ماه بعد کسی بپرسد «چینی‌ها کجا اشتباه کردند؟ غرب کجا اشتباه کرد؟» دیدگاه اصلی‌ام همین است، بنابراین دربارهٔ مسئلهٔ دریای چین جنوبی روشن است که باید با احترام به آزادی ناوبری وارد عمل شویم. اما این تنها یک نمونه است. آن‌چه لازم است، فهم این مسئله است که وارد نظم جهانی جدیدی با مسائل جهانی می‌شویم و این نظم جهانی را نمی‌توان با استفاده از همان اصول تفکر معمول و متداول سامان بخشید. و همین‌جاست که رابطه با چین مهم می‌شود، چون چین در حال ترقی است. مسئله این است، آیا چین می‌تواند خویشتنداری را بیاموزد؟ و آیا ایالات متحد می‌تواند خودش را با کاهش تأثیر پیشین ما تطبیق کند؟ این مسئله‌ای است که باید به آن پرداخته شود.
Reza Sheykhlar
اصلاح به معنی بهبودبخشی‌های آرام در نهادهای‌مان است، چه اقتصادی و چه سیاسی. گشودگی به معنی یاد گرفتن همهٔ خوبی‌های غرب است. در ابتدا، مردم پیام اصلاح و گشودگی را باور نداشتند، درست همان‌طور که فرید می‌گفت. اما رهبر بزرگ‌مان، دنگ ژیائو پنگ، گفت «مناظره نکنید. فقط انجامش بدهید». فکر می‌کنم دنگ ژیائو پنگ اگر زنده بود از طرفداران مناظره‌های مانک نمی‌بود. احتمالاً طرفدار نایکی می‌بود. فقط انجامش بده. البته، تغییرات سی سال گذشته، قدرت اصلاح و گشودگی را نشان داده است. جوانان ما از پیشرفت‌مان راضی نیستند. آنان، با قدرت اینترنت، تشنهٔ اصلاحات بیشترند، گشودگی بیشتر. این پیام نخست بود؛ انرژی. انرژی هنوز آن‌جاست، در باک.
Reza Sheykhlar
مقصد به کلیدواژهٔ دوم بستگی دارد: احیا. مقصد، احیای آن تمدن بزرگ ۱۵۰۰ سال پیش، خاندان تانگ، است. این احیا انتقامی علیه غرب یا تقلید موفقیت ایالات متحد در تسلط کامل بر جهان نیست. بلکه احیای تمدنی مسالمت‌آمیز، با اعتماد به نفس و روادار مثل خاندان تانگ است. مقصد این تغییر این‌جاست که تقریباً نیمی از راهش را آمده‌ایم.
Reza Sheykhlar
ظهور چین مدل جایگزینی برای نهادهای اجتماعی و اقتصادی به ما می‌دهد؛ مدلی متفاوت از مدل‌های غربی، متفاوت از مدل‌های ایالات متحد. در این مدل –در مقایسه با مدل‌های ایالات متحد و دیگر مدل‌های غربی– کفهٔ ترازو بیشتر به سمت آسایش، رفاه اجتماعی و پایداری اجتماعی سنگینی می‌کند تا به طرف آزادی فردی خالص. وجه سوم اثر گذاری، روابط بین‌الملل است. احیای تمدن‌های بزرگی مثل خاندان تانگ، کانون تازه‌ای به روابط بین‌الملل می‌دهد که در آن‌ها چین به دنبال صلح و همکاری است. این تأثیر را در دو و نیم سال گذشته در بحران مالی دیده‌ایم.
Reza Sheykhlar
تنها یک کشور وجود دارد که بر جهان سلطه دارد: آن هم ایالات متحد است. سرمشق قرار دادن ایالات متحد در سلطه بر جهان، رؤیا و میل چین نیست و این کشور ظرفیت آن را هم ندارد. اصلا در ژن سنت کنفوسیوسی ما نیست.
reza
ما کنار نمی‌ایستیم و اهل مشارکتیم. وقتی متخاصم می‌شویم، وقتی نگران ظهور چین می‌شویم، وقتی نگران افول نسبی ایالات متحد یا غرب می‌شویم، مشکلاتی را برای جهان به وجود می‌آوریم، نیروهای منفی و مشکوک را در چین تحریک می‌کنیم. در این حالت، البته که جهان می‌تواند جهانی بسیار آزاردهنده شود.
reza
هنری کیسینجر: برای کسی که در کودکی به آلمانی صحبت کرده است، شش دقیقه شاید برای گفتن یک کلمه هم کافی نباشد. همکارانم دربارهٔ عظمت چین صحبت کردند. من به دست‌آوردهای فوق العادهٔ چین احترام می‌گذارم و هیچ کس دستاوردهای چین را در ۴۰ سالی که من مستقیم آن را زیر نظر گرفته‌ام انکار نمی‌کند؛ در واقع من بر این پیشرفت‌ها صحه می‌گذارم. اما مسئلهٔ پیش روی ما این است که آیا قرن بیست و یکم به چین تعلق خواهد داشت یا خیر؟ من می‌گویم که چین در قرن بیست و یکم درگیر مشکلات بسیار بزرگ درونی‌اش و همسایه‌هایش خواهد بود. به همین دلیل، برایم بسیار دشوار خواهد بود جهانی را تصور کنم که چین بر آن مسلط است.
☆Nostalgia☆
البته، همان‌طور که نتیجه خواهم گرفت، به باور من، این مفهوم که هر کشوری به جهان تسلط خواهد داشت، در خودش، نسبت به جهانی که در آن زندگی می‌کنیم سوءتفاهمی دارد. چین از لحاظ اقتصادی به چیزهای بزرگی رسیده است اما سالانه باید ۲۴ میلیون شغل ایجاد کند؛ سالانه ۶ میلیون نفر را جذب شهرها کند و با جمعیت شناور ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیونی دست و پنجه نرم کند. باید جامعه‌ای را هم‌ساز کند که مناطق ساحلی‌اش در سطح کشورهای پیشرفته است در حالی که مناطق داخلی‌اش در سطح کشورهای توسعه‌نیافته‌اند. و همهٔ این‌ها را باید در نظام سیاسی‌ای با هم وفق دهد که باید با تغییر اقتصادی و تطبیق سیاسی دست و پنجه نرم کند که نتیجهٔ اجتناب ناپذیر آمارهای کلانِ تغییر اقتصادی است. از منظر ژئوپلیتیک، در طول تاریخ، چین در محاصرهٔ کشورهای کوچک‌تری بوده که به تنهایی نمی‌توانستند برای این کشور عامل تهدید باشند اما در صورت اتحاد می‌توانستند برای چین تهدیدی به حساب بیایند.
☆Nostalgia☆
جان جیجر: ایالات متحد قدرت نرم بسیار زیادی در جهان دارد؛ توانایی‌اش برای قبولاندن نظام ارزشی‌اش به خارج. تأثیر فرهنگی بسیار بالایش در سطح جهان روشن است. به نظر شما چین می‌تواند آمریکا را از این جهات به چالش بکشد؟ هنری کیسینجر: نه، فکر می‌کنم ساختار زبان چینی و حتی ساختار فعلی فناوری چینی، سبقت چین از ایالات متحد در زمینهٔ قدرت نرم را به هدف دور از دسترسی برای چین تبدیل می‌کند. این مسئله یکی از دلایلی است که به خاطرش، این گزاره را نمی‌پذیرم که قرن آینده متعلق به چین خواهد بود. تمام نوآوری‌های قدرت نرم، فیسبوک، گوگل و توئیتر، همگی از ایالات متحد آمده‌اند. از میان ۲۵ دانشگاه برتر جهان، فکر می‌کنم تنها یکی چینی است و اکثریت غالب‌شان آمریکایی هستند. پس از لحاظ پتانسیل خلاقیت، ایالات متحد هنوز سرمایهٔ عظیمی دارد.
☆Nostalgia☆
جان جیجر: آیا چین و ایالات متحد می‌توانند قرن بیست و یکم را مدیریت کنند یا این‌که با جهان چند قطبی‌تری رو به رو خواهیم بود؛ این دو کشور تنها بازیگران کلیدی هستند؟ هنری کیسینجر: نه. چین و ایالات متحد باید رایزنی نزدیکی داشته باشند و نباید موضع رویارویی را اتخاذ کنند. اما باید از ارائهٔ این تصویر که می‌خواهد جهان را اداره کنند پرهیز کنند چرا که کشورهای بزرگ دیگری هستند –مانند هند– که باید نقشی بازی کنند. اما در حال حاضر جهان چنان چند قطبی و مسائل چنان جهانی هستند که هر تلاشی از جانب این دو کشور، فارغ از این که چقدر قدرتمندند، برای تحمیل تمایلات‌شان، چنان واکنشی را از جانب دیگران در پی خواهد داشت که باعث شکست خوردن هدف‌شان خواهد شد.
☆Nostalgia☆
ممکن است دقیقاً به این دلیل که همه چیز در دسترس است و فقط با فشار یک دکمه انجام می‌شود، توانایی آموزش ذهن‌تان برای تفکر بلند کاهش یابد. بنابراین، الان در دوره‌ای کاملاً جدید از تاریخ بشر هستیم.
☆Nostalgia☆
برای فهمیدن سرچشمهٔ تغییرات چین در سه دههٔ گذشته باید به عقب برگردیم؛ به ۱۷۰ سال پیش. در آن زمان، جهان شاهد برخوردی عظیم میان دو تمدن بود. فرهنگ و تمدن سنتی درون‌نگر و نه‌چندان نوآور چین و فرهنگ بسیار ماجراجو، بسیار نوآور و گاهی مهاجم غربی. اوضاع خوب نبود؛ شکست کامل فرهنگ چین و دولت آن زمان این کشور، که حتی امروزه به عنوان تحقیری بزرگ به آن نگریسته می‌شود، باعث عمل‌ها، عکس‌العمل‌ها و واکنش‌های افراطی طرف چینی شد. بنابراین، انرژی امروز، تغییر یا پیشرفت چین امروز، از این تحقیرها سرچشمه می‌گیرد. این رؤیا هرگز برای انتقامجویی نبوده. این رؤیا هرگز برای اصلاح سلطهٔ ایالات متحد در جهان نبوده است. بلکه برای احیای احترام، جایگاه و ذات خود بسندهٔ تمدن چین کهن بوده است، مثلاً مانند دوران خاندان تانگ. بنابراین چالشی برای ایالات متحد نیست؛ بیشتر الگویی جدید برای همکاری در امور جهانی با ایالات متحد و دیگر کشورهاست.
☆Nostalgia☆
جان جیجر: یکی از موفق‌ترین محصولات مصرفی دههٔ گذشته آیفون بوده است. این محصول به روشنی در نحوهٔ تعامل افراد با یکدیگر و دستگاه‌های‌شان انقلابی به وجود آورده است. آیفون در چین تولید می‌شود اما توسعهٔ آن در ایالات متحد اتفاق افتاد. چین از لحاظ ظرفیت تولید، به روشنی یک قدرت اقتصادی بزرگ است اما آیا می‌تواند مانند اپل استیو جابز، شرکت اپل، نوآوری کند؟ آیا این مسئله هم در دی‌ان‌اِی چین وجود دارد؟ دیوید لی: خب، به صورت کلی، می‌گویم که باید صبور باشید. تنها ۳۰ سال از عمر ظهور اقتصادی چین می‌گذرد.. چین، به عنوان کشوری بزرگ، شاید در ۱۵۰ سال گذشته، (در مقایسه با) کشورهای غربی پیشرفت کرده است. همین الان هم پیشرفت بزرگی است و نوآوری زمان می‌برد. نوآوری به سال‌ها آموزش جوانان، تأسیس نهادهای حمایتی مانند سرمایه‌گذاری خطرپذیر، سرمایه‌گذاری خصوصی و... نیاز دارد.
☆Nostalgia☆
این مسائل به آهستگی در حال آمدن به چین هستند. میل به نوآوری، میل به تأسیس شرکت‌هایی مثل اپل و مایکروسافت را به شدت در میان دانشجویان‌مان می‌بینم. در نتیجه، قطعاً فکر می‌کنم به صورت کلی، نوآوری در حال آمدن به چین است اما باید صبور باشیم. با گفتن این مسئله، گمان می‌کنم این احتمال وجود دارد که در چین، به دلیل ذات مدیریت جامعه و اقتصاد، مدل بسیار متفاوتی از نوآوری را داشته باشیم. یعنی، نوآورانه‌ترین و انقلابی‌ترین محصولات همچنان از ایالات متحد عرضه خواهند شد؛ جایی که کارآفرینان بسیار خلاق و حتی دیوانه، می‌توانند آزادانه خودشان را ارائه کنند و رشد کنند. در حالی که در چین، ممکن است ما چنین بستری برای این نوع افراد دیوانه و به‌شدت نوآور نداشته باشیم. این ذات دو نظام است. بنابراین، در این مسیر، چین ممکن است مدل جایگزینی از مدیریت اجتماعی ارائه دهد که در آن، اگر بخواهیم نسبی صحبت کنیم، تأکید بیشتری بر رفاه و ثبات اجتماعی است تا بر آزادی فردی، در حالی که در ایالات متحد نظام برعکسی داریم.
☆Nostalgia☆
نیل فرگوسن: فرید بابت این سؤال از تو تشکر می‌کنم. در ستون‌های اخیرت در مجلهٔ تایمز متوجه شده‌ام که کم و به بیش به اقتصاد می‌پردازی. همین مسئله فرصتی به من می‌دهد که به تو کمک کنم. مسئلهٔ مهم رشد چین در بحران مالی این است که این بحران، نقش چین را در اقتصاد جهانی به گونه‌ای بنیادین تغییر داد. تا زمان بحران مالی، چین با دیگر بازارهای در حال ظهور برای سهمی در اقتصادهای توسعه‌یافته مانند کانادا و ایالات متحد در رقابت بود. چین صادرکنندهٔ کالاهای ارزان‌قیمت بود و سرانجام توانست بیشتر رقبایش را با آن‌چه «قیمت چینی» نامیده می‌شود از میدان به در کند. و سپس، بحران مالی از راه رسید و آن اقتصادهای توسعه‌یافته عقب‌گرد کردند یا تقریباً به رکود رفتند.
☆Nostalgia☆
چه اتفاقی افتاد؟ چین بزرگ‌ترین و موفق‌ترین محرک در جهان شد و با انجام این کار، نقشش تغییر کرد. دیگر رقیب بازارهای نوظهور نبود بلکه به بازار اول‌شان تبدیل شد. فهمیدند پویاترین بازاری که می‌توانند به آن چیزی بفروشند چین است. و به این ترتیب، در چرخش شگفت‌انگیز بخت و اقبال، الگوهای تجاری جهان تغییر کرد و همسایه‌های آسیایی چین –از جمله هند، محل تولد تو– چین جدیدی را کشف کردند که برای آن‌ها نه رقیب بلکه بازاری بود که می‌توانستند به آن چیزی بفروشند.
☆Nostalgia☆
این موج ادامه پیدا می‌کند چرا که تمام هدف برنامهٔ پنج سالهٔ اخیر چین، تغییر از صادرات به تقاضای داخلی و سپس به مصرف است. به همین دلیل است که این فکر که تمام این کشورهای آسیایی قرار است علیه چین بدجنس متحد شوند، چیزی جز خیال خام نیست. آن‌ها حالا بیش از هر زمان دیگری از لحاظ اقتصادی به چین وابسته‌اند. اگر به سئول بروید و با مردم آن‌جا صحبت کنید، یا اگر با موکش آمبانی، ثروتمندترین مرد هند، صحبت کنید به شما خواهند گفت در حال حاضر چقدر اقتصاد چین برای بقیه آسیا مهم است. و به نظرم می‌رسد که این دلیل بسیار خوبی است که چرا قرن بیست و یکم به چین تعلق خواهد داشت، چون تمام بازارهای آسیایی به چین تعلق خواهند داشت.
☆Nostalgia☆
دامبیسا مویو: سؤال من خطاب به آقای لی و آقای فرگوسن است. تا کنون، بخش مهمی از استراتژی توسعهٔ چین، استفاده از قدرت نرم، منابع گسترده و انباشتن و دسترسی به منابع طبیعی مانند زمین، آب، انرژی و منابع معدنی بوده است. و البته تا الان از ایالات متحد، که هزینهٔ چیزهای عمومی مانند امنیت ملی در سرتاسر جهان را پرداخت کرده است، مفت‌خوری کرده است. در حالی که ما به سوی جمعیت ۹ میلیارد نفری در سال ۲۰۵۰ و افزایش دو میلیارد نفری طبقهٔ متوسط در سال ۲۰۳۰ حرکت می‌کنیم، سؤالم از شما این است که به نظر شما در چنین شرایطی چین در تلاش‌هایش برای نگه‌داشتن منابع ملی چقدر پرخاشگر خواهد شد؟ به عبارت دیگر، احتمال این‌که چین از استراتژی قدرت نرم انباشت منابع به استراتژی پرخاشگرایانه‌تر قدرت سخت حرکت کند و در نتیجه، برای انباشت منابع، استراتژی‌های نظامی‌تر و استعماری‌تری، به‌ویژه در آفریقا اتخاذ کند، چقدر است؟
☆Nostalgia☆
نیل فرگوسن: دامبیسا، خیلی خوشحالم که این‌جا هستی و برای پاسخ دادن به سؤالت دربارهٔ آفریقا مردد هستم. اما برای من که به‌تازگی از زامبیا دیدن کرده‌ام و سال گذشته در سنگال و نامیبیا بوده‌ام، چنین به نظر می‌رسد که اتفاق بسیار مهمی در آفریقای سیاه در حال وقوع است. چین نیروی توسعه‌ای جدیدی را به پیش می‌برد که به شدت با برنامه‌های کمک‌رسانی غرب، که به خوبی توضیح دادی ناکام بوده‌اند، متفاوت است. کار چین، استراتژی توسعه‌ای مبتنی بر خود انتفاعی است. چین منابع طبیعی مانند مس را در کمربند مس زامبیا توسعه می‌دهد چون برای سیم‌کشی شهرهای بزرگش به شدت نیازمند مس است. اما این اثر در آفریقا به هیچ عنوان تماماً بد نیست و به نظر من تفسیر این مسئله به اجرای مجدد استعمار قرن نوزدهم اشتباه است. هنگام رفتن به زامبیا این سؤال را در ذهن نداشتم. پاسخی که یافتم هم این نبود.
☆Nostalgia☆
رویکرد چین چنین نبود و از بسیاری جهات فکر می‌کنم کار آن‌ها در راستای چیزی است که در کمک مرده گفته‌ای. چینی‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند. آن‌ها تلاش می‌کنند پول درآورند. آن‌ها اجازه می‌دهند بازار، توسعهٔ اقتصادی آفریقا را به جلو براند، نه اعانه و فرهنگ وابستگی. آیا این رویکرد در نهایت به نزاعی شبیه آن‌چه گفتی، نوعی تقلا برای آفریقا، مانند آن‌چه در قرن نوزده اتفاق افتاد منتهی می‌شود؟ می‌شود چنین چیزی را تصور کرد، اما در حال حاضر هیچ نشانه‌ای از آن نمی‌بینم. تنها یک کشور است که در حال حاضر برای آفریقا دست و پا می‌زند و آن کشور چین است.
☆Nostalgia☆
رادیارد گریفیتس: فرید، مایلم تو هم در این باره صحبت کنی. آیا چین می‌تواند بدون جامعه‌ای باز و آزاد دست به نوآوری بزند؟ فرید زکریا: اجازه بدهید اول بگویم با نیل و دیوید در این باره موافقم. اشتباه است که بگوییم نوعی نقص ژنتیک مانع این می‌شود که چینی‌ها نوآوری کنند. البته که آن‌ها نوآوری خواهند کرد و البته که کارهای جالبی انجام خواهند داد. چیزی که من و هنری می‌گوییم این است که آن‌ها نوآوری خواهند کرد و ما هم نوآوری خواهیم کرد و جهان مکثری خواهیم داشت. برای همین است که نام کتابم را جهان چینی یا جهان هندی نگذاشتم. به معنای واقعی، جهانی پساآمریکایی خواهد بود. شاهد نوآوری‌های بسیاری خواهیم بود.
☆Nostalgia☆
اما حرف من یک شرط هم دارد: اگر به اپل نگاه کنیم و به این فکر کنیم که چه چیزی نوآوری را به وجود می‌آورد، می‌بینید که به‌صورت کلی اپل را نوآورترین شرکت کنونی جهان می‌دانند. در تمامی فهرست‌ها شماره یک است. پولی که اپل در یک دهه خرج تحقیق و توسعه کرده، برابر است با هزینه‌ای است که مایکروسافت در یک سال خرج این مسئله می‌کند. اگر به فهرست مخارج تحقیق و توسعه نگاهی بیندازید، می‌بینید اپل در جایگاه هشتاد و دوم قرار دارد. هزینه‌اش ۵۰ درصدِ بیشتر شرکت‌های رایانه‌ای‌ست. نوآوری‌های اپل حاصل روش‌هایی هستند که افراد فناوری را در ذهن‌شان به کار می‌برند این مسئله شاید چیزی باشد که با گرفتن مدرک دکترای مطالعات رسانه یاد می‌گیرید. و به هر حال، این مسئله در تمام طول تاریخ صادق بوده است. با اختراع چرخ خیاطی، کار اصلی سینگر، ارائهٔ بهترین چرخ خیاطی نبود. مسئله این بود که او به این مسئله فکر کرد که چرخ خیاطی را به صورت قسطی به زنان بفروشد. تا پیش از آن، هرگز کسی دستگاهی را به زنان نفروخته بود.
☆Nostalgia☆
بزرگ‌ترین نوآوری گوگل شاید موتور جست‌وجو نباشد. ممکن است برنامهٔ تبلیغاتی‌ای باشد که همراهش است. بنابراین، بخشی از نوآوری، این ترکیب عجیب علم و رفتار مصرف‌کننده است. منظورم این است که نوآوری بزرگی که سرمایه‌داری را به وجود آورد، حسابداری دو طرفه است. وسیله‌ای علمی نبود. البته، چین به روش خودش نوآوری خواهد کرد، اما اکوسیستم آمریکا چیزی دارد که همهٔ آن‌چه را می‌دانیم در خود دارد. همچنین، فکر می‌کنم مهم‌تر از همه این است که آمریکایی‌ها توانایی زیر سؤال بردن سلسله‌مراتب را دارند که قطعاً کلید این مسئله است. می‌شنوم که مردم دربارهٔ آموزش آسیایی و فرزندداری مدل مادر-ببری صحبت می‌کنند. می‌دانید، من نظام آموزشی آسیایی را کاملاً بررسی کرده‌ام. فکر می‌کنم خیلی بد است. حفظ کردن صرف برای امتحانات است و پس از امتحان همه چیز از یاد می‌رود.
☆Nostalgia☆
بنابراین، همهٔ شما را دعوت می‌کنم که به چین بروید، با جوانان صحبت کنید، وب‌سایت‌های چینی را ببینید، شیوه‌های جدید اصلاح و شیوه‌های جدیدی را که افراد عقاید و مخالفت‌شان را بیان می‌کنند، بفهمید. همچنین با شیوهٔ جدیدی مواجه خواهید شد که طی آن تصمیم گیران عمومی، عقاید عمومی، به‌ویژه عقاید جوانان، را مد نظر قرار دهند. فرید زکریا: اگر پنج سال پیش بود، با دیوید موافقت می‌کردم. حرکتی بسیار آهسته و بسیار محدود اما بسیار واقعی به سوی اصلاحات سیاسی کاملا روشن بود. اما فکر می‌کنم در پنج سال گذشته دیده‌ایم که اصلاحات و رشد اقتصادی به سرعت به پیش رفته‌اند اما دربارهٔ اصلاحات سیاسی با عقب‌گرد مواجه بوده‌ایم. و با وقایعی مانند بهار عربی که در سرتاسر جهان اتفاق می‌افتند، حفظ کنترل سیاسی برای چین دشوارتر شده است. آن‌چه در چین نمی‌بینیم، میل به باز شدن و همین‌طور تلاشی برای اعلام مجموعه‌ای از اصلاحات سیاسی بلندپروازانه است. در واقع، شاهد بسته شدن فضا هستیم.
☆Nostalgia☆
اگر در چین، کلمه «یاس» را جست‌وجو کنید، با صفحه‌ای سفید مواجه خواهید شد، چرا که می‌ترسند انقلاب یاس به نوعی در چین ریشه بدواند. اگر به صورت کلی به اینترنت نگاه کنید، طبق گزارش‌ها، می‌بینید یک میلیون نفر مشغول نظارت بر اینترنت هستند. پیامک‌های تلفن همراه هم تحت کنترل هستند. می‌توانم دربارهٔ تجربه شخصی خودم برای‌تان بگویم. من برای برنامه‌ام با ون جیابائو مصاحبه کردم و مصاحبهٔ بسیار مهمی بود که افتخار انجامش را داشتم. دولت چین این مصاحبه را اعلام کرد چرا که بسیار مهم به نظر می‌رسید. نخست‌وزیر ون صحبت‌های بی‌خطری در این باره بیان کرد که چین چگونه در نهایت از لحاظ سیاسی تکامل خواهد یافت. این مصاحبه در تلویزیون چین ممنوع و از وب‌سایت‌های چینی حذف شد.
☆Nostalgia☆
سپس گروهی از خبرنگاران چینی به سانسور این مصاحبه اعتراض کردند و بلافاصله نامهٔ اعتراضی‌شان از وب‌سایت‌شان حذف شد. این کار به نظرم اصلاحات سیاسی نمی‌آید. به نظرم نوعی آماده شدن برای دفع نقد است، ترس از این‌که چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد. کاملاً روشن است که چین آزادی بیشتر و بیشتری به مردمش می‌دهد. اصلاً به این مسئله شک ندارم. اما باید بفهمند که چطور می‌خواهند نظامی سیاسی برپا کنند که خودش را با این طبقهٔ متوسط در حال رشد در جهانی جای دهد که در آن مردم خواهان پاسخگویی بیشتر و بیشتری از رهبران‌شان هستند.
☆Nostalgia☆
فکر می‌کنم در واقع در مکالمه‌ای با هنری کیسینجر، هنگامی که از چو ان‌لای دربارهٔ انقلاب فرانسه پرسیدند، او پاسخ داد «برای گفتنش خیلی زود است». و همه فکر می‌کردند، اوه، خدای من، نابغه است، چقدر آینده‌نگر، در مقیاس قرن فکر می‌کند. خب، –این مصاحبه در سال ۱۹۷۳ اتفاق افتاد– منظورش انقلاب ۱۹۶۸، انقلاب دانشجویی، بود. و در آن زمان کاملاً منطقی بود که بگوید برای گفتنش خیلی زود است.
☆Nostalgia☆
پس باور نکنید که چینی‌ها، مغزهای متفکر استراتژیک هستند و آمریکایی‌ها احمق‌هایی گیج. ما توانستیم با وجود چالش‌ها، از آلمان دوران قیصر، اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی با موضعی مترقی به سلامت عبور کنیم و فکر می‌کنم خواهید دید ایالات متحد –حتی آمریکای شمالی– مدل شگفت‌انگیزی را در این جهان جدید به وجود می‌آورد. ما داریم به اولین ملت جهانشمول تبدیل می‌شویم، کشوری که مردم را از همه جای جهان جذب خود می‌کند، مردمی با رنگ پوست، باور و ادیان مختلف و راهی پیدا می‌کند تا از استعدادشان استفاده کند و نوعی رؤیای جهانی به وجود بیاورد. این مسئله این‌جا اتفاق می‌افتد و مردم همه جای جهان را جذب می‌کند.
☆Nostalgia☆

حجم

۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان