کتاب جواد مجابی
معرفی کتاب جواد مجابی
کتاب حاضر یکی از جلدهای مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران است که در آن گفتگوی علی شروقی با جواد مجابی، هنرمند، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی معاصر ایرانی را میخوانید.
درباره مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران
شیوه کار در مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران گفتگو است. اگر شخصیتی در قید حیات باشد، گفتگو صرفاً با وی (نه اطرافیان) انجام شده است و اگر شخصیت مورد نظر چشم از جهان فرو بسته باشد، گفتگو با اعضای خانواده، دوستان و همکاران وی انجام گرفته است.
هدف از این طرح، ارائه گزارشی از زندگی خصوصی، اجتماعی و حرفهای شخصیتها است تا منبعی برای تحقیقات جامعهشناسی، روانشناسی و... باشد. بدینترتیب در این مجموعه تحلیل و نقدی انجام نشده است.
خواندن کتاب جواد مجابی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به تاریخ ادبیات معاصر یاران و دوستداران آثار و شخصیت جواد مجابی.
درباره جواد مجابی
جواد مجابی شاعر، نویسنده، طنزپرداز و نقاش و منتقد ادبی معاصر است. او متولد ۱۳۱۸ است و لیسانس حقوق و دکتری اقتصادش را از دانشگاه تهران گرفته است. از مجابی تا به حال دهها کتاب تأثیرگذار و پرطرفدار داستانی منتشر شدهاست. مجابی بارها از سوی مجامع اروپایی و آمریکایی برای سخنرانی دربارهٔ هنر و ادبیات ایران دعوت شده و یکی از نمایندگان شاخص ادبیات معاصر ایران محسوب میشود.
بخشی از کتاب جواد مجابی
توی آثار شما رگههایی از سینما و نمایش به چشم میخورد. مثلاً کتاب شب ملخ تا آنجا که به یاد دارم با یک فیلم دیدن شروع میشود. میخواستم بدانم ارتباطتان با فیلم و نمایش و کلاً دنیای تصویر به چه زمانی برمیگردد؟
- علاقهٔ همیشگیام به هنرهای تجسمی مرا به سینما علاقهمندترکرده است. در اوایل مثل هر بچهای سینمای قصهگو و تفریحی را دوست داشتم و از سال هفتم، هشتم دبیرستان، میرفتیم سینما ایران نزدیک گراند هتل که حالا هر دو متروکهاند. سینما ایران بیشتر فیلمهای ایرانی را که مشتریان بیشتری داشت نمایش میداد، گاهی هم اسم فیلمها را عوض میکرد تا باب طبع مشتری باشد مثلاً جزء اولین فیلمهایی که دیدهام فیلمی بود به نام فریدون بینوا که در اصل به گمانم یک فیلم ایتالیایی بود. با پسر عمویم حسام، جمعهها میرفتیم سینما و بیشتر همان چیزهایی را میدیدیم که در دههٔ سی در تهران سوکسه داشت مثل حنسای عرب، زورو، فانتوما، تارزان و کینگ کنگ. با ذهنیتی که بر اثر خواندن رمانهای پهلوانی پدید آمده بود فیلم زورو را میپسندیدم که قهرمان به خاطر عدالت علیه زورگویان مبارزه میکند.
تارزان چطور؟
- آن هم به نحوی توی طبیعت علیه نیروهای ضد طبیعت مبارزه میکرد، اگر از وجه استعماری مبارزهٔ سفیدپوست برتر با بومیان فروتر صرفنظر کنیم که نباید صرفنظر کرد. اما در آن عوالم بچگی ما به تبع کارگردانهای قلابی، از قتل عام سرخپوستان همانقدر لذت میبردیم که آمریکاییهای پایونر.
البته گاهی فیلمی از دلکش و ملک مطیعی و فردین هم به دلمان میچسبید. فیلم خوبی توی شهرستان نشان داده نمیشد به همین خاطر بود که وقتی به تهران آمدم تا دو سه سالی گرفتار همین سینمای دهاتی ـ جاهلی (امثال فیلمهای مجید محسنی و فردین و ملک مطیعی) و بعد، سینمای هندی بودم. البته فیلمهای هندی اندکی از فیلمهای نچسب ترکی و سینمای لوس مصری بهتر بود، همچنین از فیلم فارسی خودمان. مدتها طول کشید تا با فیلمهای خوب هالیوود مثل فرشتهٔ آبی، المرگنتری و چهار سوار سرنوشت و دلیجان و شورش در کشتی بونتی و این نوع سینما آشنا شویم. بعد از دانشکده بود که ما، کانون فیلم را کشف کردیم و فیلمهای هنری دیدیم و نقد و معرفی خواندیم و خجالت کشیدیم از اینکه، اینقدر بدسلیقه بودهایم.
چرا بدسلیقه؟ این یک روند عادی است که به تدریج رشد میکنیم.
- به یک مشکل اساسی در زمینهٔ اطلاعات و آگاهی ذهنی باید توجه کرد. در ذهن آدم سطحهای مختلفی از آگاهی وجود دارد. ممکن است آدم مثلاً توی ادبیات پیشرفته و نوجو باشد ولی نسبت به فیلم عقبافتاده بماند. توی سیاست و اقتصاد آدمی فعال باشد در فلسفه نادان مطلق به نظر آید. این تضادها آن موقع برای ما چندان حاد نبود. همان موقع که سارتر و کامو و کافکا میخواندم فیلمی که میدیدم فیلم هندی بود. چون از یکپارچگی و ارتباط هنرها با هم چیزی نمیدانستم و به رشد هماهنگ ذهن نیندیشیده بودم. البته مطالعات ادبی کمک کرد آن عقبماندگی و بیارتباطی را زود جبران کنم و از سال چهل سعی کردم به طور جدی، با نقاشی و فیلم مدرن آشنا شوم و زمینهٔ فهم دنیای معاصر را به شیوهای هماهنگ و متوازن برای خود فراهم کنم.
حجم
۳۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۸۵ صفحه
حجم
۳۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۸۵ صفحه