کتاب مشکل بینامونشان
معرفی کتاب مشکل بینامونشان
در کتاب مشکل بینامونشان نوشته بتی فریدن نویسنده فمینیست آمریکایی، برگزیدهای از کتاب جذبهٔ زنانه او را که نخستین بار در ۱۹۶۳ منتشر شد، میخوانید.
درباره کتاب مشکل بینامونشان
این اثر درباره وضعیت حقوق زنان امریکایی در نیمه قرن بیستم است که به جنبش فمینیسم انجامید. زمانی که سن ازدواج زنان داشت به زیر بیست سال میرسید، آنها حق و حقوقی در جامعه نداشتند، شوهرداری و آشپزی و بچهداری فضیلت یک زن کامل شمرده میشد و ادامه تحصیل و سودای عالم شدن خصوصیات زنان سرکش و بداقبال دانسته میشد.
«این جذبهٔ کامیابی زنانه، پانزدهسال پس از جنگ جهانی دوم، به کانون گرانمایه و تغییرناپذیر فرهنگ معاصر آمریکا تبدیل شد. میلیونها نفر از زنان، زندگیشان را در رویای زیبای زن خانهدار آمریکایی میگذراندند، که شوهرانشان را مقابل پنجرههایی بزرگ با نمایی دلانگیز برای خداحافظی میبوسیدند، با استیشنی پر از بچه کنار مدرسه میایستادند، و براقکنندهٔ برقی را با لبخند به کف بدون لک آشپزخانه میکشیدند. خودشان نان میپختند، لباس خود و کودکانشان را میدوختند، و ماشینهای لباسشویی و خشککن جدیدشان را تمام روز روشن نگه میداشتند»
در این کتاب، بتی فریدن این معضل یا به نوعی فرهنگ جامعه آمریکایی قرن بیستم را مشکل بینامونشان خوانده است . مشکلی که بلاخره زنان را واداشت به سفر پرشور بیرون از خانه بروند و جنبش فمینیسم را راهاندازی کنند. او در کتابش از شروع این جنبش و پیامدهای آن و برخوردهای جامعه با آن سخن گفته است.
درباره بتی فریدن
بتی فریدن، نویسنده و فعال اجتماعی فمینیست آمریکایی است. او از پایهگذاران موج دوم جنبش زنان امریکا به شمار میرود و اکنون ۸۵ ساله است. کتاب «رمز و راز زنانه» او در سال ۱۹۶۳ از نخستین کتابهایی است که مسایل زندگی شخصی زنان را از حوزه خصوصی به حوزه عمومی وارد کرده و به موضوعی سیاسی تبدیل کرد. این کتاب از متون کلاسیک فمینیسم محسوب میشود.
بخشی از کتاب مشکل بینامونشان
یک قرن پیش، نیاز به کسب هویتی تازه، زنان را بر آن داشت تا پا در راه آن سفر پرشور بگذارند، همان «سفر بیرون از خانهٔ» بدنام و بد تعبیرشده.
تمسخر فمینیسم بهعنوان یک شوخی کثیف در تاریخ، ترحمکردن و زیر لب خندیدن به فمینیستهای سنتگرا، که برای حقوق زنان در تحصیلات عالیه، اشتغال و انتخابات مبارزه میکردند، در چند سال اخیر رایج بوده است. امروزه گفته میشود که آنان قربانیان عصبی «رشک قضیب» بودند که میخواستند مرد باشند. زنان برای مبارزه در راه آزادی، مشارکتی برابر با مردان در تصمیمات و فعالیتهای عمدهٔ اجتماعی، طبیعت زنانهشان را که از طریق انفعال جنسی، پذیرش سلطهٔ مردانه و پرورش مادی تحقق مییافت، انکار کردند.
اما اگر اشتباه نکنم، همین سفر نخست، سرنخ بسیاری از چیزهاییست که تاکنون برای زنان رخ داده است. عدم تشخیص اشتیاقی که باعث میشد این زنان خانه را در جستوجوی هوسی تازه ترک کنند، یا در خانه بمانند و بهتلخیْ آرزوی چیزهایی فراتر را در سر داشه باشند، یکی از نقاط کور عجیب در رواندرمانی معاصر است. عمل آنان شورش، و انکار سرسختانهٔ هویتی بود که تا آن هنگام برای زنان تعیین شده بود. نیاز به هویتی نو بود که فمینیستهای پرشور را بهسمت ایجاد مسیری تازه برای زنان سوق داد. برخی از آن مسیرها بهطرزی نامنتظره دشوار، برخی بنبست، و برخی نیز ممکن است غلط بوده باشند، اما نیاز به یافتن راههایی تازه برای زنان، واقعی بود.
به فمینیستها گفته میشد که زنْ تغییرناپذیر و بیتجربه است و جایش در خانه. اما مرد در حال تغییر است، جایش در جهان و جهان نیز در حال گسترش. زن نادیدهگرفته میشد. آناتومی، سرنوشتش بود؛ شاید هنگام زایمان جان خود را از دست میداد، تا سیپنج سالگی عمر میکرد یا دوازده بچه به دنیا میآورد. در حالیکه مرد سرنوشتش را با بخشی از ساختمان بدنش کنترل میکرد که هیچ جانور دیگری از آن برخوردار نبود: ذهنش.
زنان نیز ذهن دارند. آنان نیز با نیازی انسانی برای رشدیافتن روبهرو بودند، اما کاری که باید برای تأمین زندگی و پیشبردن آن انجام میگرفت دیگر در خانه امکانپذیر نبود. زنان برای درک فعالیت در جهان بیرون آموزش داده نشده بودند. زنی که محدود به خانه میشد، کودکی در میان کودکانش به شمار میرفتد، منفعل بود و هیچ بخشی از وجودش تحت اختیار خودش نبود، تنها بهواسطهٔ خشنودساختن مرد بود که وجود داشت. او تماماً به محافظت مرد در دنیایی که هیچ سهمی در ساختنش نداشت، یعنی دنیای مردانه، وابسته بود. او هیچگاه نمیتوانست بهاندازهای رشد کند که از خود این سؤال انسانی ساده را بپرسد «که هستم؟ چه میخواهم؟»
حجم
۵۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
حجم
۵۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه