کتاب دومین بهار
معرفی کتاب دومین بهار
دومین بهار مجموعه داستانهایی اثر اثر آلیستر مک لاود و در واقع ادامۀ مجموعه داستان جزیره او است.
درباره کتاب دومین بهار
دومین بهار داستانهای دهۀ ۸۰ و ۹۰ میلادی و بخش دوم داستانهای آلیستر مکلاود در «جزیره» است. مکلاود نخستین بار با دو مجموعه داستان کوتاه «هدیۀ گمشدۀ نمکین خون» (۱۹۷۶) و «همچنان که پرندگان خورشید را با خود میآورند و داستانهای دیگر» (۱۹۸۶) به شهرت رسید. مجموعۀ داستانهای کوتاه مکلاود بعدها در کتاب جزیره (۲۰۰۰) منتشر شد.دومین بهار ترجمۀ هفت داستان از این کتاب است که نخستین بار در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی منتشر شدهاند. مک لاود با وجود اینکه نویسندهای کمکار است و کمتر از بیست داستان کوتاه و یک رمان منتشر کرده است، اما نوشتههایش مهمترین آثار ادبی قرن بیستم کانادا محسوب میشوند.
این داستانهای شخصی و جستوجوگرانه، با لحن مرثیهوار و خیس از ضربآهنگِ آبهای کانادا، گویای تلاشهای ادبی عمیقِ مکلاود است.
خواندن کتاب دومین بهار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای کوتاه مخاطبان اصلی این کتاباند.
بخشی از کتاب دومین بهار
تابستانِ پس از کلاس هفتم بود که همهٔ فکروذکرم شده بود کلوب گوسالهها. البته آنقدرها هم فکر بکری نبود، چون منی که در مزرعه زندگی میکردم دوروبرم همیشه پُر از حیوان بود. روزی نبود که لمسشان نکنم و حضور پُررنگشان زندگیِ من و زندگیِ دیگر اعضای خانوادهام را خیلی آشکار و ملموس تحتتأثیر قرار داده بود. میزان نزدیکی این حیوانها به ما و شیوهٔ این نزدیکی فصلبهفصل تغییر میکرد.
زمستانها که تعدادشان کمتر بود، باهم در فضای بسته و فشردهٔ طویلههایشان جمع میشدند؛ سُم میکوبیدند روی کف محکم تختهپوشِ پوشیده از پِهِن و سرهای بیقرارشان را تکان میدادند و هر گونهشان صداهای خاص خودش را درمیآورد. شبها، اگر جرئتش را داشتی که پا به اسطبلِ ساکت بگذاری، موجی از گرما از اطراف برمیخاست و جلوی درِ بازِ جیرجیرو به استقبالت میآمد و صدای اوجوفرودِ نفسهای آهنگینشان را در آن تاریکیِ تلطیفشده میشنیدی. اگر چراغقوه روشن میشد یا فانوسی که با خودت آورده بودی شعله میگرفت، چشمهای درخشانِ آنهایی که بیدار شده بودند از توی آخورها و اسطبلهایشان برق میزد و میدرخشید و بعد انواعواقسام صداها بود که انگار واکنشی بود به وجود نور؛ غژغژِ تیرهای چوبیِ ستونها که گردنِ گاوهای بیقرار به آن مالیده میشد، خِرخِرهای خفهٔ خوکهای خوابوبیدار، شیهههای فینفینمانندِ اسبها، صدای فِشّ طناب یا چرمی که ناگهان کشیده میشد، جرنگجرنگِ زنجیرهای افساری که تکان میخورد.
حجم
۳۱۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۱ صفحه
حجم
۳۱۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۱ صفحه
نظرات کاربران
خیلی به نظرم قشنگ و دلچسب بود، یه سری داستان های کوتاه که محل وقوع استان های شرقی کاناداست و شخصیت ها کمابیش اجداد مهاجر اسکاتلندی دارن... . . در هم تنیدگی خاطرات و روایت های درون داستان هاجوری بود با این که