دانلود و خرید کتاب جزیره آلیستر مک‌لاود ترجمه پژمان طهرانیان
تصویر جلد کتاب جزیره

کتاب جزیره

انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۳.۳از ۲۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جزیره

کتاب جزیره نوشته نوشته آلیستر مک لاود است که پژمان طهرانیان آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب یک مجموعه داستان کانادایی با تمرکز بر روابط انسانی، که جلد دوم آن با نام دومین بهار هم منتشر شده است.

درباره کتاب جزیره

آلیستِر مَک‌لاود در جزیره کِیپ برِتونِ کانادا بزرگ شد، جایی که نیاکان اسکاتلندی‌اش قرن‌ها پیش آنجا ساکن شدند و بیشترِ داستان‌هایش در همان‌جا می‌گذرد. مک‌لاود برای تأمین هزینه تحصیلاتش، هیزم‌شکنی و معدن‌کاری و ماهیگیری کرده، مشاغلی که در داستان‌هایش به آن‌ها پرداخته است، داستان‌هایی تکان‌دهنده و سرشار از ویژگی‌های عاطفی و زبانی است، با درون‌مایه خانواده و ارتباط بین نسل‌ها است  و داستان‌هایش هم بومی و هم جهانی است. از او فقط هفده داستان و یک رمان منتشر شده، که از بهترین آثار ادبی کشورش به شمار می‌روند.

خواندن کتاب جزیره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

 

lily
۱۳۹۹/۰۴/۱۱

یکی از بهترین کتابهایی بود که اخیرا خوندم ترجمه کتاب عالی بود این کتاب شامل چندین داستان کوتاه راجع به زندگی آدم هایی مهاجر که شغل هایی سخت مثل کارکردن در معدن و... دارن که اغلب داستان ها از زبان نسل های

- بیشتر
hhvحسین
۱۴۰۰/۰۴/۰۷

ترجمه خیلی خوب. توصیفات عالی. جذابیت کم البته برای من. ولی تجربه خوبی برای خوندن داستانهای کوتاه هست. میتونه نمونه خوبی برای کسایی که قصد دارن داستان نویسی رو شروع کنن. میتونم بگم بین کتابایی که اخیرا خوندم یکی از بهترین ترجمه ها رو داشته

- بیشتر
الی
۱۴۰۱/۰۵/۱۰

تمامی داستان ها سیر و تحول عادی زندگیست. رگه های خاکستری زیستن، سیر گذر عمر، سازش با ناملایمات، تحمل طوفان ها در ورطه های سیاه زمانه، انسان و مصائب و حکم به پذیرش رنج. حرکت های متهورانه، ظهور منجی،یار بودن

- بیشتر
جواد
۱۳۹۹/۱۲/۲۳

کتابی زیبا با خیال پردازی فوق العاده که حس ادم را به اوج می بره؛ زیبایی این کتاب توصیف های بی نظیر آن در مورد روابط انسانی و ارتباط با جهان و دنیا اطراف است

کتاب می دوستم
۱۴۰۱/۰۷/۱۶

توصیفات زیبا و دقیق،بیان رنج ها و سختی ها و اجبار در زندگی،و گاه اراده ای برای تغییر و انتخاب راهی دشوار و متفاوت،تفاوت افراد با یکدیگر ، تفاوت نسل ها ،تفاوت مشاغل .وقتی انتخاب متفاوتی رابرمیگزینید زندگی و سرنوشت

- بیشتر
فرهیخته
۱۴۰۱/۰۴/۲۴

متاسفانه حس خوب از داستان اول و دوم نگرفتم و دوست نداشتم،در نتیجه کتابو علیرغم میل باطنیم نصفه رها کردم.

Abolfazl
۱۴۰۱/۰۴/۱۷

دمت گرم انتشارات بیدگل خوب حال دادی

کاربر ۱۵۰۱۴۹۱
۱۳۹۹/۱۱/۰۳

چطوری سفارش بدم

Leili
۱۴۰۰/۰۲/۰۹

داستان های غالبا تکراری محوریت معدن یا مرزعه و گاو و گوسفند😑 توصیفات زیاد و به درد نخور ترجمه بد پیکج سمی ایه برای خودش کلا ://///

ما فرزندانِ ناامیدی‌های خویشیم
lily
انگار فصل فصلِ خودویرانگری‌هاست، فصلِ بازکردن و به‌نمایش‌گذاشتنِ موهای پوشیدهٔ ناپیدا و نادیده.
lily
حالا برگشته‌ام، تقریباً مثل ماهی‌ای مریض و آلوده‌شده، تا مدتی در آب‌های زلالِ رودخانهٔ سابقم شنا کنم. ماهی‌های آزادِ بازگشته برای زندگی روبه‌زوالشان «درمانی» نمی‌شناسند.
lily
به نظرم زبان اولِ شما زبان قلبتان است. کسی می‌گفت هیچ‌وقت زبانی را که مادرتان به آن به شما ابراز محبت می‌کرده یادتان نمی‌رود. وقتی زبان‌های دیگر را یاد می‌گیرید، اول به شما اسم‌ها را یاد می‌دهند، اما به نظر من سخت‌تر آن است که یاد بگیری بگویی «دوستت دارم.»
hamtaf
اما به گمانم ما، همهٔ ما، دوست داریم خودمان را بچه‌های عشق بدانیم نه ضرورت.
Samane Ashrafi
آه که چقدر دوست داشتم راهم را واضح‌تر می‌دیدم. منی که هیچ‌وقت رازِ مه را درنیافتم. شاید می‌خواهم آن را در شیشه‌ای حبس کنم، مثل پروانه‌های زیبای دوران کودکی که هر بار، هرچقدر هم که روی درپوش‌های زندانشان با میخ منفذ درست می‌کردیم، باز می‌مُردند و بخارهایی از زندگی و مرگشان به‌جا می‌گذاشتند؛
lily
بعد، من قهوه‌ام را سَرمی‌کشم، که همیشه تلخ است، و با عجلهٔ زیاد از آنجا می‌روم چون دیگر باید نگرانِ دیررسیدن باشم و نگرانِ اینکه آیا پیراهن تمیز دارم و اینکه آیا ماشینم روشن می‌شود و نگرانِ همهٔ آن چیزهای بی‌شماری که آدم وقتی در دانشگاهی بزرگ در میدوِست (۵) درس می‌دهد باید نگرانشان باشد؛ و همان موقع می‌دانم که آن روز هم مثل همهٔ روزهای دَه سال اخیر خواهد گذشت،
عطیه فلاح
جعبه‌ها پُرند از هدایایی که قشنگ کادو شده‌اند و رویشان برچسب خورده است. آنهایی که مال برادرهای کوچک‌ترم هستند رویشان برچسبِ «از طرف بابانوئل» خورده است، اما هدایای من دیگر بین آنها نیست و مطمئنم که از این به‌بعد هم بینِ آنها نخواهد بود. اما بیش از اینکه تعجب کرده باشم، متأثرم از درد فقدانی که حاصل بودن در سَمتی از جهان است که بزرگ‌سالان ساکنِ آن‌اند. انگار ناگهان وارد اتاق دیگری شده باشم و صدای تلق دری را شنیده باشم که برای همیشه پشت‌سرم بسته شده است. این زخم کوچکِ خودم است که به من نیشتر می‌زند.
benyamin parang
اگر کشور کوچکی باشید نزدیک کشوری بزرگ‌تر، همه‌چیز را دربارهٔ آن کشور بزرگ می‌دانید اما آن کشور اغلب اصلاً نمی‌داند که شما وجود دارید. آن وقت است که بهِتان برمی‌خورَد.
hamtaf
خیلی چیزها هم به محیط و جامعه بستگی دارد و مشاغل موجود. اگر در مرکز شهر تورونتو یا گلاسگو بزرگ شوید، نقش زن‌ها و مردها این‌قدر از هم متمایز نیست؛ هم زن و هم مرد می‌توانند حسابدار شوند. اما اگر بخواهید معدن‌کار شوید، زن‌های زیادی نیستند که مشغول این کار باشند یا بخواهند وارد این کار شوند. آدم‌ها این‌طور شکل می‌گیرند.
hamtaf
گفتم که، وقتی زیاد می‌خوانید چیزهای زیادی هم به شما اضافه می‌شود و دیگر مطمئن نیستید چقدر تأثیر گرفته‌اید. تبدیل می‌شود به چیزی مثل دامنهٔ لغاتتان.
hamtaf
من همیشه زیاد می‌خوانم و وقتی زیاد بخوانید مشکوک به تأثیرپذیری هم هستید.
hamtaf
هیچ راهی نیست که آدم بتواند برگردد به دورانی که رادیو یا ماشین در آن نبود.
hamtaf
شما می‌توانید مسیحی یا مسلمان یا بوداییِ صادقی باشید. شاید باورهای شخصیِ شما هیچ ایرادی نداشته باشند؛ شاید ایراد کار جایی باشد که شما رودرروی گروه دیگر قرار می‌گیرید. آن وقت است که تنش ایجاد می‌شود. اما خب این هم لزوماً به معنای آن نیست که شما آدم‌بده هستید، حتی اگر آن گروه دیگر شما را آدم‌بده بدانند. به تحمل نیاز هست و به درکِ اینکه آدم‌ها از تفاوت‌ها انگیزه می‌گیرند.
hamtaf
شما در جای مشخصی بزرگ می‌شوید و باورهای مشخص و زبان مشخصی دارید و اگر بخواهید می‌توانید بروید، مثلاً به تکزاس بروید. می‌توانید اسمتان را عوض کنید و ریش بگذارید. اما هنوز هم چیزی که بوده‌اید درونتان هست، هرچقدر هم که رویش سرپوش بگذارید یا تصمیم بگیرید به آن فکر نکنید. اگر توی خیابان راه بروید و بشنوید که کسی دارد به زبان شما حرف می‌زند، حالا چه گالیک باشد چه لهستانی چه فرانسوی، قبل از اینکه متوجه شوید که دارید سعی می‌کنید فراموشش کنید، آن زبان را می‌فهمید.
hamtaf
و بعد، باران می‌گیرد. باران سنگینی نیست؛ تقریباً مردد می‌بارد. انگار گرما و خشکیِ طولانی‌مدت باعث شده باشد باریدن کمابیش از یادِ هوا رفته باشد و حالا، آهسته و دردناک، باریدن را دوباره یاد گرفته باشد.
hamtaf
«تجربهٔ شخصی، اگر با مهارت بیان شود، می‌تواند جذابیتی را منتقل کند که جهانی است، فراتر از محدودیت‌های زمانی یا مکانی.»
hamtaf
گرما بدخواهِ ماهی‌ها و چاه‌ها و سبزه‌ها و چمن‌ها بوده و درعین‌حال دلخواهِ کسانی که می‌خواهند در سواحل آفتابیِ تابستان دراز بکشند.
hamtaf
گاهی بعد از نیمه‌شب از خواب بیدار می‌شویم و آن خواب آن‌قدر از این دنیایی که در آن بیدار می‌شویم بهتر است که آرزو می‌کنیم برگردیم به همان آرامشِ تسکین‌بخشِ خواب.
hamtaf
مهم نیست که یه چیزایی سخته. هیچ‌کس هیچ‌وقت نگفته که زندگی قراره آسون باشه. فقط گفته‌ن که زندگی رو باید زندگی کرد
hamtaf

حجم

۴۶۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸۳ صفحه

حجم

۴۶۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸۳ صفحه

قیمت:
۱۵۳,۰۰۰
۱۰۷,۱۰۰
۳۰%
تومان