کتاب افی بریست
معرفی کتاب افی بریست
کتاب افی بریست نوشته تئودور فونتانه است که ابوذر آهنگر آن را ترجمه کرده است. این کتاب یکی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک است که آن را همتراز و هم ارزش با مادام بوآری گوستاو فلوبر میدانند.
درباره کتاب افی بریست
دختری به نام افی میپردازد که در نوجوانی با مردی میانسال و مشکوک و عجیبی ازدواج کرده است که بعدها مجبور به جدایی از او میشود. این کتاب سرنوشت این دختر را پیش میگیرد و با او اتفاقات زندگیاش همراه میشود. این کتاب سرنوشت و رنج یک دختر نوجوان را نشان میدهد که از روز عروسیاش به همه چیز مشکوک است و کمکم میفهمد اوضاع با آن چیزی که فکر میکرد کاملا متفاوت است.
خواندن کتاب افی بریست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی کلاسیک پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب افی بریست
شب عروسی به همه خوش گذشت، بهویژه به بازیگرانِ نمایشِ شب، و هولدا هم مطمح نظرِ افسرانِ جوان - چه سوارهنظام هنگ راتنوور و چه همقطارانشان یعنی افسرانِ دیرپسند و ایرادگیرِ هنگِ اسکندر - واقع شده بود. باری همهچیز بهخیر و خوشی و کاملاً مطابقِ با آنچه انتظار میرفت، سپری شد. فقط برتا و هرتا ازاینکه بعضی قسمتهای اشعارِ آلمانیِ علیای یانکه را از یاد برده بودند، بسیار گریستند، اما این مسأله چندان اختلالی در نمایش پدید نیاورده بود. چند ظریفِ کاردان بر این نظر بودند که: «حقیقتِ نمایش هم همین است: خراب کردنِ کار، هقهق گریستن و مبهم کردنِ قضیه: در این وضع (بهویژه که آنان چنین موهای مجعد قرمز زیبایی دارند)، پیروزی حتمی است.»
پسر عمو بریست با نقشِ ظریف و ابداعیِ خود، پیروزیِ بزرگی بهدست آورد. او نقشِ پادویِ متواضع و خجالتیای را بهعهده گرفته بود. او که فهمیده بود عروس جوان قصد دارد به ایتالیا سفر کند، خواست جامهدانِ سفریاش را برای او ببرد. این جامهدان شبیه ظرفِ بزرگِ شیرینیِ شهر هوفِل بود. تا ساعت سه شادی کردند. در هر موقعیتی جناب آقای بریستِ پیر که دمبهدم تحتتأثیرِ نوشیدنیها سرش گرمتر میشد، توجه همه را به سخنگویی در مورد اجراهای پایکوبیِ فاکل که هنوز در برخی اماکن رایج بودند و آدابِ خاصِ اجرای بیجوراب، جلب میکرد، سخنانی که پایانی نداشتند و رفتهرفته بر آنها افزوده میشد و در آخر تا جایی پیش رفت که دیگر باید جلوی این زیادهگوییها گرفته میشد، و این لحنِ محکم و جدی از سویِ همسرش در گوشِ او نجوا شد: «بس کن دیگر، بریست! الان که نباید معما بگویی. وظیفهٔ تو این است که حالوهوای شادی به جمع ببخشی. مراسمِ عروسی است، محفل شکار که نیست.»
بریست در پاسخ گفت که او چندان تفاوتی بین این دو نمیبیند؛ از این گذشته، او خیلی هم سرخوش است.
حجم
۴۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۹۴ صفحه
حجم
۴۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۹۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب جالبی بود،اوایلش کمی حوصله بر بود ولی در ادامه بر جذابیت داستان افزوده میشد
اصلا خوب نبود.
ok